دانلود رمان سیگار نقره‌ای

دانلود رمان سیگار نقره‌ای _ شعله‌های آتش انتقام بی‌امان زبان می‌کشند و خون چنان در رگ‌های آدریانای خون‌خواه به جوشش میفتد که دیگر چیزی جلو دارش نیست. دست‌های زیادی پشت پرده نشسته‌اند و سیگارها را نخ به نخ به آتش می‌کشند، زندگی‌ها را می‌سوزانند، چشم‌ها را به اشک می‌نشاند و قلب‌ها به خون می‌نشند. حال، دلدادگی که به میان می‌آید، جنون جان می‌گیرد و خشم رنگ می‌بازد. دست‌ها در هم می‌پیچند و التیامی برای سوختگی‌ها می‌شوند.


در بازشد و لوگان و آلفرد و لیام وارد شدن. جا خوردم و چشم‌هام روی آلفرد ثابت مونده بود.

اون لحظه تنها صدایی که تو سرم اِکو می‌شد، این بود که همه چیز تموم شد و فهمیدن که من کیم و برای چی اومدم.

بغض داشت خفم می‌کرد و جوشش اشک رو تو چشم‌هام حس می‌کردم.

آلفرد با اخم غلیظی اومد و روبه‌روم زانو زد و گفت:

– سلام عزیزم! هه، می‌خواستی به من نارو بزنی، آره؟

و بعد فریاد زد:

– به من؟

از شدت بلند بودن صداش، چشم‌هام رو محکم روی هم بستم که قطره‌ی اشکی از چشمم چکید و روی لباسم افتاد. کمی خودش رو به جلو خم کرد و بعد گفت:

– آخی عزیزم! چرا داری مثل جوجه‌ها می‌لرزی؟ سردته؟

قهقهه‌ای زد و بعد گفت:

– تازه اولشه لیدی! رمان عاشقانه سیگار نقره‌ای

خندش رو جمع و جور کرد و بلند شد و اخمی کرد، و با جدیت پرسید:

– از طرف کی اومدی؟

دانلود رمان سیگار نقره‌ای