چرا رمان جدید و داستان بخوانیم؟
داستانها در ادبیات جهان سابقه دور و درازی دارند. این روایتها از زمانی که قصهها سینه به سینه منتقل میشدند وجود دارند تا ادبیات معاصر امروز. در هیچ دورهای انسانها بی نیاز از داستانها نیستند. زیرا شیرینی بینظیر و تکرار نشدنی در این وجود دارد که در خیال دیگران غرق شویم و تجربیات ناب لحظههای دیگران را مال خود بدانیم.
داستان محصول ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است که شخصیتهای داستانش را ساخته و پرداخته و به زبان ادبی روایت میکند. یک داستان خوب میتواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد؛ زیرا آموزه های آن در زندگی واقعی کاربرد فراوانی دارد. کتاب به انسان آگاهی می دهد و از تکرار خطاها و کج روی ها پیش گیری می کند. با مطالعه کتب داستانی متنوع می توانیم از حقوق فردی و اجتماعی خود آگاه شویم و از آن دفاع کنیم.
هم چنین کتابخوانی به کتابخوان فرصت میدهد تا بدونِ پرداخت هزینه مالی و جانی که نویسنده یا شخصیتهای کتاب پرداخت کردهاند، تجربه آنها را مال خود کند. این محکمترین دلیل برای کتابخوانیست. جالب است بدانید که با مطالعه مشهورترین رمان های دنیا از سبک زندگی انسان ها در سراسر دنیا آشنا می شویم و می توانیم نقاط مثبت هر یک را در روزمره خود به کار بندیم.
نکاتی که پیش از خواندن رمان جدید و داستان باید بدانیم:
موضوعی را انتخاب کنید که به آن علاقه و اشتیاق دارید.
برای انتخاب کتاب داستان مورد نظر زمان بگذارید و از نظرات رمانخوانهای حرفهای، برای انتخاب رمان مناسب استفاده کنید. هم چنین بهتر است از کتابهایی که عموم مردم از آن استقبال کرده اند، شروع کنید.
هدفتان از خواندن را نه برای یادگیری و فهم پیامی خاص، که برای لذت بردن انتخاب کنید.
چنانچه در ابتدای راه رمان خواندن هستید، پیشنهاد میکنم از رمانهای کلاسیک آغاز کنید.
به خاطر طولانی بودن یک رمان، فهرست شخصیتهای اصلی و فرعی و ارتباطات میان آنها و فهرستی از رویدادهای مهم را در داخل جلد کتاب یادداشت کنید.
برداشتهای خود را از شخصیتها و حوادث در جملاتی کوتاه در حاشیهی کتاب بنویسید.
در پایان خواندن، برداشت کلی از رمان را در صفحهای خالی از کتاب به صورت آزاد بنویسید. پس از گذشت چند سال مجموعهای جالب و خواندنی از نوشتههایتان خواهید داشت
حتی بهترین کتابهای ایرانی هم ممکن است در رقابت با آثار خارجی و ترجمه شده شکست بخورند و این یکی از حقایق تلخی است که بسیاری نسبت به آن آگاهی دارند؛ تعداد زیادی از کتابخوانان حرفهای آثار خارجی را به رمان ایرانی ترجیح میدهد. رمانهای معروف خارجی هر چقدر هم که از نظر ادبی ارزش بالایی داشته باشند برخاسته از فرهنگ و زبان دیگری هستند و ممکن است ویژگیهای نامأنوسی برای مخاطب ایرانی داشته باشند اما چنین چیزی دربارهی رمانهای ایرانی صدق نمیکند. رمانهای ایرانی متعلق به سرزمین و زیست بوم شما هستند و به راحتی میتوانید با آنها ارتباط برقرار کنید. اسامی، مکانها، نوع روابط و… همگی از جنسی هستند که با آن آشنایید و دغدغههای شخصیتها را درک میکنید و همین موضوع تأثیرگذاری یک رمان ایرانی را دوچندان مینماید.
از طرف دیگر، اگر به ادبیات فارسی علاقه دارید و خواهان پیشرفت آن هستید، باید به آثار فارسی زبان هم توجه نشان دهید، پویایی ادبیات فارسی چیزی نیست که بتوان با آثار ترجمه شده بدان دست یافت.
رمان به مرور شما را مجبور به کنش و واکنش می کند
به طوری که حس می کنیم این رمان سرنوشت ماست و ما نقش اول رمان هستیم. به همین خاطر می گویند رمان سرنوشت انسان را در موقعیت های گوناگون جلوی چشم هایتان می آورند.
احساس و عواطفی که در رمان وجود دارد باعث می شود حس همزاد پنداری در شما شعله بگیرد. نمی شود رمان «آس و پاس ها« به نویسندگی جورج اورول را بخوانیم و خود را در گرسنگی و بدبختی نگذاریم، حتی برای چند ساعت.
نمی شود رمان «آخرین روز یک محکوم» به نویسندگی ویکتور هوگو را بخوانیم و آن نگرانی های قبل از اعدام را نداشته باشیم.
نمی شود رمان «زن سی ساله» به نویسندگی دوبالزاک را بخوانیم، ولی ناراحتی ها و ناکامی های زندگی زناشویی را در خود احساس نکنیم.
نمی شود رمان «مرگ ایوان ایلیچ» به نویسندگی تولستوی را بخوانیم و ترس از مرگ را تجربه نکنیم. در این رمان وقتی می بینیم مرگ به ما خیره می شود، دیگر چیزی مانع نگاه ما به مرگ نمی شود و چیزی نیست که ما بتوانیم پشت آن پنهان شویم.
نمی شود رمان «مرد زیر زمینی» به نویسندگی داستایفسکی را بخوانیم و درد و مصیبتی که به انسان وارد شده را نبینیم و نشنویم.
نمی شود «جنایت و مکافات» را خواند و درگیر اخلاق نشد. آن زمانی که وجدان از بین می رود و تضاد درونی نقش اول جنایی رمان یعنی «راسکول نیکف» ما را به جایی می برد که درماندگی و رنج گناه را به دوش خواهیم کشید.
نمی شود «خاطرات خانه اموات» به نویسندگی داستایوفسکی را خواند و خود را به اردوگاه اجباری در سیبری نبرد. اردوگاهی که در آن گرسنگی، ستم و بی اعدالتی موج می زد. داستان داستایوفسکی شرایط بد و خرابی را ترسیم می کند تا به انسان بیاموزد داستان آن چیزی که در رمان ها می نویسند نیست. داستان یعنی انسان ها به دنیا می آیند، درد می کشند و در آخر می میرند.
انسانیت را در درون شما بیدار می کند
مگر امکان دارد داستان «قدیس مانوئل نیکوکار شهید» به نویسندگی اونامونو را خواند و متوجه نشد که کشیشی که تمام عمر خود را خدمت مردم می گذارد، چه رنج هایی را می کشد. همه عمر خود را صرف خیرخواهی می گذراند، آشتی دادن فرزندان با پدر و مادرهایشان، ازدواج های زنان و مردان و از همه مهم تر تسلی دادن کسی که در حال مرگ است.
اما همین کشیشی که کارهای خیر انجام می دهد خود از درون دچار تعارض هایی می بیند که جان او را از بین می برد. همین کشیشی که همه عمر خود را در فرازو نشیب طی کرده است مانند یک مسافر حیران زده و پریشان است که زمانی که دعا می خواند و به این آیه می رسد که من به رستاخیز بدن ها و حیات ابد ایمان دارم. صدای خود را کم می کند و رو به خاموشی و فراموشی می رود. حکایت مانوئل نیکوکار شهید را نمی توان خواند و این تردید را متوجه نشد.
منبع: https://bit.ly/2WL6lGS