باز یکی از بزرگترین خواسته های من توی زندگیم برآورده شد. نمیتونم اسم خواسته ام رو بیارم چون دوست ندارم اما همین رو بگم که اولین فروردین امسال من اون رو خواستم و 13 فروردین دقیقا خواسته من براورده شد.
شاید باور نکنید ولی من دو سال مداوم وابسته به این خواسته بودم و هیچ وقت بهش نرسیدم. مدام توی دلم با خودم میگفتم که پس کی؟ کی میرسم به خواسته ام ؟ کی به او دست پیدا میکنم؟
مدام خواسته ام رو در اختیار کسایی که اون رو داشتن میدیدم و نا امید و ناراحت میشدم. مدام به خودم توی دلم آلارم میدادم که من اون رو میخوام، تو باید به او دست پیدا کنی هر طوری که شده و ...
اما نتیجه اش این شد که من دوسال مداوم در انتظار رسیدن به اون خواسته ام باشم و بهش نرسم.
اما این اواخر داستان برای من فرق کرد، انگار که عادی بشه برام بود یا نبودش(البته بودنش خیلی عالی بود اما نبودنش طوری نبود که احساس منو بد کنه)، اینطوری شد.
به خود گفتم تو که این همه آرزو داشتی و بهشون رسیدی الان چیکار میکنی باهاشون؟ خوب که فکر کردم دیدم چه سئوال قشنگی! راست هم هست الان 90 درصد چیزایی که قبل آرزوی داشتن اونها رو داشتم یا رسیدن به اونها رو الان خیلی برام طبیعی شدن یا اگه وسیله ای بوده الان گوشه خونه افتاده و ازش هیچ استفاده ای نمی کنم. پس مگه قرار این خواسته جدید من جدای از این موارد باشه ؟ اونم بعد از مدتی طبیعی میشه برام و انگار که اصلا این جزء آرزو هام نبوده!
البته بگم اوایل عید فرصت های زیادی برای رسیدن به خواسته ام برام فراهم شد اما هیچکدوم از اون فرصت ها مطابق میل من نبودند چون اصلا علاقه بهشون نداشتم و از اونجا که خواسته من دارای درجه بندی بود میخواستم که بالاترین درجه به من داده بشه.
صبر کردم و زود تصمیم نگرفتم تا اینکه آخر عید یعنی روز 13 کسی با من تماس گرفت و به من پیشنهاد این فرصت رو داد و من دیدم که واقعا همون چیزی بود که میخواستم و سریع برای به دست آوردن خواسته ام اقدام کردم.
دوسال پشت سر هم من به خودم سختی دادم، دو سال دائم در حال جنگ با خودم بودم که چرا به اون خواسته نمی رسم اما توی این بازه ی زمانی کم که من وابستگیم رو از روی خواسته ام برداشتم و شروع کردم به تحسین کسایی که اون خواسته رو دارن جهان من تغییر کرد و خواسته من به شکل کامل تری خیلی کامل تر از اون مورد قبلی به من رسید.
خواستم سپاس گذاری هام رو داخل دفترچه ام بنویسم اما گفتم چه خوب میشه که این نکته مهم رو داخل وبلاگ شخصی خودم بنویسم و به همه گوش زد کنم که اگه به چیزی وابسته نشیم در نهایت خیلی راحت و زیبا به اون می رسیم اما وابستگی جزء از دست دادن وقت و بد کردن حس و حال چیز دیگه ای برای ما نداره.
من همین جا سپاس گذاری میکنم و خداوند رو شاکرم که این نعمت بسیار زیبا رو وارد زندگی من کرده که بهتر از اون دیگه من نمی تونستم پیدا کنم و خداوند همیشه لطف و رحمت خودش رو شامل حال من کرده و حالا هم داره میکنه و هیچ وقت این دریچه نعمت های خداوند به روی من بسته نمیشه.
خدایا سپاس گذارم از تو که نعمتی به اون زیبایی به من عطا کردی که در بالاترین درجه خودش قرار داره و همچنین برتری خیلی زیادی نسبت به نمونه های مشابه خودش داره. واقعا شوق دارم و این حس و حالی که دارم خیلی زیباست و حاضر نیستم که با هیچ چیزی عوضش کنم . چون حس سپاس گذاری بهترین حسی هست که با اون میشه حضور خدای متعال رو توی زندگی خودم حس کنم.
بی نهایت خدای مهربونم ازت ممنون و متشکرم و برای من میدونم که تو همیشه بهترین ها رو خواستی و میخوای و الان هم بهترین ها رو داری به من میدی. همین که از طریق این وبلاگ یک یا دو نفر قانون واقعی جهان رو متوجه بشن و بخوان که به اون عمل کنن خودش یک حس بی نظیر هست که باز هم این رحمت و نعمتی هست از جانب خدای بلند مرتبه و بزرگ من که من برای اون نعمت از خداوند نهایت سپاس گذاری و شکر گذاری رو دارم.
همه ما آدم ها این رو تجربه کردیم که زمانی که به یک خواسته مون میرسیم چقدر احساس خوبی داریم، چقدر لذت بخشه این احساس برای ما و حاضر نیستیم که اون رو با هیچ چیز دیگه ای عوض کنیم و این به خاطر این هست که ما به خداوند نزدیکیم و چون حضور اون رو داخل زندگی به نوعی باور میکنیم در نهایت حضور اون رو توی زندگی خودمون حس میکنیم. الان من همچین حسی دارم که خداوند در زندگی منه و همیشه با منه حتی زمانی هم که من اینچنین حسی ندارم و حتی گاهی اوقات خشمگین میشم و توی دلم ممکنه که به خدا حتی فحش هم بدم باز هم خدا با منه و نزدیک منه و فقط منتظره تا من اون رو بخونم تا منو اجابت کنی یعنی خواسته های من رو اجابت کنه.
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى كنم پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند (بقره/۱۸۶)
خدا میدونه که این آیه بالا چقدر به من انرژی مثبت میده و دائما نیروی انگیزاننده من هست در تمام امور زندگیم.
ببینید خدا تو این آیه چقدر از کلمه من استفاده کرده. حالا جدای از اون داره میگه هر موقع ای که درباره من پرسیدید یا به دنبال من گشتید بدونید که من نزدیکم و فقط کافیه منو بخونید تا اجابت کنم براتون و در ادامه هم راه های خوندن خدا رو داره میگه که باید فرمان های خدا رو بپذیریم و به اون ایمان آورده باشیم.
اما اینکه میگه فرمان های خدا رو بپذیریم یعنی اون چیزی که واقعا خدا گفته نه چیزی که از زبان خدا دارن نقل میکنن و به خورد ما میدن.
به نظر من خدا انسان نیست که بخواد از اینکه من توی دلم به اون فحش بدم اون از دست من ناراحت بشه و دلخور بشه از دست من بلکه اون خالق منه یک روحی بزرگتر از منه و من با خداوند دائما در ارتباطم پس هرگز این ارتباط قطع نمیشه مگه اینکه خود من بخوام و چه زمانی خودم میخوام زمانی که نا امید باشم و زمان که احساس خوب رو در خودم از بین ببرم اما باز هم با این حال روزنه ای از این ارتباط همیشه در ما وجود داره.
خداوند دائما در مسیر زندگی به من راهنمایی میرسونه، به تو راهنمایی میرسونه و به تمام ما امداد رسان هست اما نمیدونم چرا ما اون امداد رو از جانب کسی یا چیزی که وسیله شده تا به ما کمک برسونه می بینیم نه خداوند و مثل اینه که نمیخوایم بپذیریم که خداوند اون رو تنها یک وسیله قرار داده نه چیز دیگه ای. البته منظور من این نیست که اگه یک نفر اومد و کمکی به ما کرد دیگه اون رو وظیفه اش بدونیم و تشکر هم نکنید هیچ وقت این رو نمیگم من بلکه میگم طرز نگاه و دیدگاهمون باید درست باشه . اگر خداوند نمی خواست هیچ وقت اون شخص نمی اومد و وارد زندگی ما نمیشد چه برسه به اینکه بخواد به ما امدادی برسونه یا کمکی بکنه. پس این اصل مهم رو همیشه باید به خودمون یاداوری کنیم که تنها خداونده که منبع تمام کمک ها و امداد ها به ما هست نه کس دیگه ای.
اینکه بعضیا میگن ایمان آوردم پس چرا به خواسته ام نمیرسم خب اون هم مشخصه و باید از خودمون بپرسیم که به چی ایمان آوردیم؟
خود خدا داره صراحتا میگه که کسانی که به من ایمان آورده باشن خواسته شون برآورده میشه پس اگه ما فکر میکنیم که ایمان آوردیم باید از خودمون بپرسیم که دقیقا اون چیزی که ما بهش ایمان آوردیم چیه؟
بعضیا میان میگن من ایمانم رو با نذر کردن صد تا صلوات نشون دادم یا هر چیز دیگه ای ...
این خیلی خوبه که اینجور کارهایی میکنم و یک ذکری رو چندین بار تکرار میکنیم و شاید در مقاله های بعدی و یا در بین دلنوشته های بعدیم در مورد اون صحبت کنم اما این دلیلی بر ایمان نمیشه ما اون ذکر رو تکرار میکنیم که به خواستمون برسیم نه به این دلیل که تنها ایمان خودمون رو به خداوند نشون بدیم و جدای از اون ایمان باید قلبی باشه و واقعا احساسش در ما شکل بگیره نه اینکه دیگه صد تا صلوات بفرستیم و فکر کنیم که ایمان ما کامل شده! شیطان همواره در حال تلاش هست که انسان رو از ایمان به بی ایمانی هدایت کنه و هرگز از تلاش دست بر نمیداره و مثل خون در رگ های هر انسانی جریان داره و هرگز ما تنها با چند بار صلوات فرستادن و ... به اون خواسته نخواهیم رسید و باید این رو بپذیریم و مدام گله مند نباشیم که چرا نذری و ... من جواب نداد و نتونستم به خواسته ام برسم.
من خداوند رو شاکرم برای اینکه خواسته ام رو برآورده کرده و چون به خواسته ام رسیدم روزنه ای از ایمان رو در خودم میبینم که روز به روز داره قوی تر میشه و این مسیر همواره ادامه داره و نمیتونم بگم با فلان کار خاص دیگه ایمان من کامل میشه بلکه باید دائما در تلاش باشم تا این ایمان رو روز به روز قوی تر بکنم.
این سخن از امام حسن عسکری علیه السلام هم روز به روز این باور رو در من تجدید میکنه که دائما در حال کار کردن روی خودم باشم
شرک ورزی (و ریا) در مردم، پنهان تر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک.
این حدیث بسیار زیبا به من و شما باید بفهمونه که معلوم نیست کی و کجا شیطان برای ما دام پهن کرده باشه!من و شما دائما باید در حال تلاش باشیم و دائما باید به فکر از بین بردن تله های شیطان باشیم تا نتونه در زندگی ما فرمان خودش رو جولان بده.
دائما باید روی خودمون کار کنیم و دائما باید احساس خداگونه رو در خودمون تجدید کنیم و احساس خداگونه همون چیزی هست که چه اولش و چه آخرش نتیجه اش برای ما یک چیز میشه و اون هم احساس خوب هست.
و ما انسان ها دو نوع کلی احساس بیشتر نداریم یا احساس خوبه و یا احساس بد و اگر احساسی داشتیم که در دسته بندی احساس بد یا منفی بود باید این زنگ هشدار برای ما در گوشمون به صدا در بیاد که شیطان در تلاشش داره کم کم موفق میشه و اگر نتونم جلوی اون رو بگیرم خیلی زود بر من غلبه میکنه.
و واقعا با چه چیزی میشه احساس خوب رو در خودمون شکل بدیم؟
یکی از بهترین کارها اینه که سپاس گذاری کنیم و سپاس گذارم باشیم برای نعمت های زندگیمون، برای خواسته هایی که در زندگیمون داریم، برای همین که میتونیم خواسته ای داشته باشیم و برای هر چیز دیگه ای.
تمرینات خیلی زیبایی در کتاب معجزه سپاس گذاری اثر راندابرن آورده شده که هرروز یک تمرین مختص به خود همون روز رو به شما میده و واقعا اگر بخواین از ته دل به تمرینات عمل کنید معجزات خیلی زیادی رو میتونید در زندگی خودتون مشاهده کنید.
در واقع این اتفاقات معجزه هم نیستند اما چنان به راحتی و زیبایی وارد زندگی ما میشن که چیزی از معجزه کم ندارن و کسایی که بیرون از زندگی ما هستند و به زندگی ما نگاه میکنند واقعا اون اتفاق رو برای ما یه شکل یک معجزه می بینن.
اما دلیل رخ دادن این معجزه میتونه یک چیز باشه و اون هم حس و حال خوبه مثل سپاس گذاری.
در کل میشه گفت که لازمه ی رسیدن به هر خواسته ای در زندگی این هست که از قبل به خاطر اون خواسته سپاس گذاری کنیم و شاکر خداوند باشیم که بالاخره به اون خواسته خودمون رسیدیم و به اون دست پیدا کردیم.
میدونید در واقع خدا همه چیز رو به ما داده جوری نیست که بگیم نه این رو نداده و قراره بده، خداوند همه چیز رو در اختیار انسان ها قرار داده اما هر زمان که انسان باور لیاقت رو در خودش به وجود آورد و زمان درست رسیدن به اون خواسته رسید اون زمان هست که انسان به خواسته اش دست پیدا میکنه.
و خواسته های انسان ها از قبل به اون ها داده شده و زمان اونها هست که دیر یا زود داره.
اما در زمان رسیده به اون خواسته باید چیکار کنیم؟ آیا باید همش غم بخوریم که به خواسته برسیم و همش دلشوره داشته باشیم؟ خب من دو سال مداوم دلشوره داشتم آخرش چی شد؟ انتظار بیشتر و ناراحتی بیشتر.
اما در این بین باید ما به خاطر داشته هامون سپاس گذار باشیم و با اون سپاس گذاری احساس خوب رو در خودمون شکل بدیم.
در نهایت شادی بیش از اندازه رو برای همه شما عزیزانی که وقت گذاشتید و این دلنوشته منو که بیشتر شبیه به مقاله بود مطالعه کردید اما واقعا خواسته م اون چیزی که من دلیل میدونم که باعث شده من به خواسته ام برسم رو ذکر کنم و کامل توضیح بدم.
موفق و پایدار باشید .