در بین تمام شخصیتهای فرهنگی که مرگهای بیموقعی داشتهاند، مانند مرلین مونرو، الویس پرسلی یا مایکل جکسون، شاید مرگی که کمترین توافق و اعلام رسمی درباره علت آن وجود دارد، مرگ بروس لی است.
در طی 45 سال، طرفداران، متخصصان و پزشکان آسیبشناس، تئوریهای مختلفی را برای مرگ او ارائه دادهاند. در بین این تئوریها، حتی دلایل فرازمینی (مانند نفرینهای باستانی یا فنگشویی بد) و مسخره (مانند کشتهشدن توسط نینجاهای ژاپنی) وجود دارد. برخی نظریهپردازان، توطئه معشوقه او را دلیل مرگ بروس لی میدانند و از او به عنوان بیوه سیاه شیطانی نام میبرند.
اکنون، معتبرترین بیوگرافی از این ستاره پیشین سینما، بروس لی: یک زندگی، زمان واقعی آخرین روز او را فاش میکند و توضیح جدید و قانعکنندهتری در این باره ارائه میدهد.
سردرد، خواب نیمروز بعد وحشت
روز آخر بروس لی روی زمین، به خوبی آغاز شد. صبح روز 20 جولای سال 1973 در هنگ کنگ، ستاره مستعد 32 ساله با بازیگری استرالیایی به نام جورج لزنبی، بازیگر نقش جیمز باند در سال 1969 در سرویس مخفی، ملاقات کرد تا پیشنهاد بازی در فیلم جدیدش یعنی بازی مرگ را بدهد.
لی، بازیگر جوانی که با فیلم خشم اژدها و سریال تلویزیونی زنبور سبز، به شهرت بالایی در غرب رسید و یکی از محبوبترین بازیگران ژانر رزمی در هالیوود بود، میخواست فیلم خودش را تهیهکنندگی کند.
پس از ملاقات با لزنبی، بروس تصمیم گرفت تا به آپارتمان معشوقهاش، بتی تینگ پی، برای یک قرار ظهرانه عاشقانه برود. حول و حوش ساعت 6 بعد از ظهر، ریموند چو، شریک تجاری بروس لی خود را به آنها رساند.
آن سه تصمیم گرفتند تا در یک شام بینظیر، لزنبی را ملاقات کنند. اما درست پیش از حرکت، بروس از سردرد ناگهانی خود شکایت کرد. بتی یکی از داروهای تجویزشده خود را که حاوی آسپیرین بود، به او داد. لی به چو گفت که بدون او بروند. بروس در تخت خواب بتی، دراز کشید و دیگر هیچوقت بلند نشد.
وقتی دو ساعت بعد، بتی خواست لی را بیدار کند و نتوانست، به چو که در رستوران بود، زنگ زد. او به سرعت خود را به آپارتمان رساند، اما خیلی دیر شده بود: مشهورترین فرد در هنگ کنگ، خیلی وقت بود که از دنیا رفته بود.
برای جلوگیری از تهمت، چو آمبولانس را خبر کرد و او را به نزدیکترین بیمارستان بردند. در آنجا پزشکان روی بدن بیجان لی اقدامات خود را انجام دادند تا اینکه در ساعت 11:30 شب، مرگ او را اعلام کردند. بعدا چو به رسانهها گفت که لی به همراه همسرش در خانه، غش کرده بود.
بمبهای خبری فیک به میان آمدند
اما، زمانی که یک خبرنگار سمج، توانست سه روز بعد از حقیقت پرده بردارد، روزنامهها افسار پاره کردند. چاینا استار یک تیتر دوبرگی با این مضمون نوشت: تالار خوشبوی بتی تینگ پی، اژدها را کشت.
آندره مورگان که با چو و لی کار کرده بود، میگفت داستانهای زیادی شایع شده بود: داستانهای مانند مردن بخاطر اوردوز، مردن بخاطر رابطه جنسی بیش از حد، مردن بخاطر نعوظ، مردن توسط اراذل و اوباش و مسمومشدن توسط خدمتکار. حتی داستانی وجود دارد که میگوید او هنوز نمرده است.
این دلایل عجیب و غریب به طرز ترسناکی در دنیای واقعی شایع شد. دانشآموزانی در کوالالامپور، پلاکاردهایی با این مضمون در دست گرفتند: بتی بروس را کشت. شایعات در سراسر هنگ کنگ پخش شده بود. اوایل آگوست، نامه به خط چینی در پاکتی مشکوک و قهوهای رنگ به دست پلیس رسید که در آن نوشته بود: بتی علت مرگ بروس را میداند. این بمب خبری چیزی جز مزخرفات نبود، اما در چند هفته بعد، سه بمب خبری دیگر با عنوان انتقام مرگ بروس لی، در هنگ کنگ منفجر شد.
تحقیقات قانونی، نتوانست راز این مرگ را کشف کند
دولت استعمارگر انگلیس به راحتی میتوانست مرگ مشکوک سلبریتی هنگ کنگی را نادیده بگیرد، اما بمبهای خبری مختلف، موضوع دیگری داشتند. مقامات برای بازگرداندن اعتماد و آرامش، افرادی را مامور پیداکردن علت مرگ بروس لی کردند. مسئله این بود که هیچیک از متخصصان درباره علت مرگ با دیگری موافق نبود. کالبدشکافی نشان از تورم مغزی در سر بروس لی میداد، اما پزشک قانونی هیچ ایدهای درباره علت آن نداشت. دو نفر از پزشکان لی، مصرف هش را در بعد از ظهر آن روز محکوم میکردند، اما این ایده به سرعت رد شد، زیرا غیرممکن بود که شاهدانه باعث ایجاد تورم مغزی شود. مقامات که در این تحقیق مصر بودند، متخصصانی از لندن آوردند؛ این متخصصان فرضیه جدیدی را مطرح کردند: واکنش شدید آلرژیک به آسپیرین یا شوک آنافیلاکتیک.
بخاطر نبود هیچ گزینه دیگری، دولت این نتیجهگیری را قبول و پرونده را مختومه اعلام کرد.
بسیاری از طرفداران لی از این واقعه نگذشتند. لی هنرمند جنگجوی قدرتمندی بود که در بسیاری از مراحل زندگی بزرگسالانهاش، آسپیرین را بدون هیچ عارضه جانبی مصرف کرده بود. علاوه بر آن، آنافیلاکسی یک واکنش آرژیک قدرتمند است که معمولا با علایم دیگری مانند نای، گردن، زبان و لبهای ملتهب، کهیر و خارش در داخل و بیرون دهان همراه است. در موراد کشنده، تورم گلو باعث بسته شدن راه تنفسی و در نتیجه ایجاد آسفیکسیا و تورم مغزی میشود. در کالبدشکافی هیچ نشانی از آنافیلاکسی یافت نشد. آسپیرین نمیتوانست دلیل مردن بروس باشد.
حادثهای در گذشته و پاسخ احتمالی
متخصصان تمرکز خود را روی اتفاقات 20 جولای که پیش از این در نظر نگرفته بودند، گذاشتند. بروس لی چند ماه قبل از مرگ، غدههای عرق زیر بغل خود را بیرون آورد چرا که فکر میکرد در صفحه نمایش جلوه خوبی ندارند. این عمل، توانایی بدن لی را برای دفع گرما کاهش داد. ده ماه قبل از مرگ در روز 10 می، بروس لی برای دوبله دیالوگهای اژدها وارد میشود، به اتاق کوچک دوبله رفت. مهندسان آنجا، تهویههای هوا را خاموش کردند تا سر و صدا مانع کارشان نشود. پس از 30 دقیق حضور در اتاق سونا مانند دوبله، بروس لی غش و ضعف کرد و بدنش به تشنج افتاد. او را به سرعت به بیمارستان منتقل کردند و لی تا نزدیکی ادمای مغزی هم پیش رفت. پزشکان این مشکل را تشخیص دادند و او را به سرعت درمان کردند.
هیچ کدام از آنها نفهمیدند که شاید این غش ناشی از گرمازدگی باشد، یعنی همان دلیلی بیشترین مرگ را از ورزشکاران جوان در فصل تابستان میگیرد. به تنهایی در ایالات متحده آمریکا، هر سال سه تن از بازیکنان فوتبال بر اثر گرمازدگی جان خود را از دست میدهند. یکی از یافتههای رایج کالبدشکافی در قربانیان گرمازگی، ورم مغزی است. دکتر لیزا لئون، متخصص هیپرترمی از موسسه تحقیق ارتش آمریکا در زمینه پزشکی محیطی میگوید: کسی که یک بار گرمازدگی را تجربه کرده باشد، بیشتر مستعد گرمازدگی دوم است. بیماران، در ساعتها، روزها و هفتههای ریکاوری، نارسایی چندگانهای را تجربه میکنند که خطر معلولیت مادامالعمر و مرگ را افزایش میدهد.
برطبق گزارشهای رصدخانه هنگ کنگ، 20 جولای سال 1973 گرمترین روز ماه در هنک کنگ استوایی بوده است. گرمای ظالمانهای بر سر چو و لی میبارید. چو درباره جزییاتی که در گزارشهای پیشین ذکر نشده بود، میگوید: لی حالش خوب نبود. من نیز حالم خوب نبود. فکر میکنم کمی آب خوردیم و بعد بروس لی شروع به بازی کرد. در شور و شوق ساخت بازی مرگ و نقشآفرینی لزنبی، بروس بالا میپرید و سکانس به سکانس بازی میکرد. چو میگوید: او همیشه خیلی فعال بود. به همین دلیل احتمالا او کمی احساس خستگی و تشنگی کرد. پس از نوشیدن چند جرعه به نظر میرسید سرگیجه دارد.
در این لحظه او از سردرد خود شکایت کرد، یکی از علائم هیپرترمی، بتی به او دارو میدهد و او روی تخت میافتد. این دفعه برخلاف 10 می، دیگر کسی نبود که او را به بیمارستان برساند و ورم مغزیاش را درمان کند. ورمی که به احتمال خیلی خیلی زیاد به علت گرمازدگی به وجود آمده است.