آیا مثبت اندیشی برای حل کردن مسائل و مشکلات راه حل ایده آلی است؟

امروزه با عبارت مثبت اندیشی بسیار مواجه می شویم. مثلا در سایت ها و مقالات و پست های مختلفی می بینیم که به مثبت اندیشی دعوت می شوید.خصوصا زمانی که از مسائل و مشکلاتی که طاقتتان را به طاق آورده است دائم از مثبت اندیشی به ما می گویند و از شما می خواهند به مسائل و مشکلات اهمیت نداده، به آنها فکر نکنید و به جای آن مثبت اندیش باشید و در انتظار آمدن روزهای خوب، فقط فکرهای خوب داشته باشید تا از غم رهایی یابید و این یعنی اوج فاجعه!!!!!! مگر می شود از غم فرار کرد و یا مگر فرار از غم و اندوه کار درست و اصولی است؟ آیا ندیدن غم و اهمیت ندادن به آن و گذشتن از آن توسط مثبت اندیشی یا هر روض دیگر، کارساز است؟ قطعا خیر...

از نظر روانشناسی وقتی فردی با غم و اندوه مواجه است باید اول از همه آن را بپذیرد، یعنی آن را انکار یا کتمان نکند، باید سعی کند با آن مواجه شود و قبول کند دنیا و زندگی سراسر رنج است و درد و فرد باید برای بهزیستی خود با آنها بجنگد و جنگ یعنی از بین بردن غم و تعیین راه حل برای آن. گاهی برخی غم و اندوه ها که در پس برخی مشکلات بوجود می آیند با راه حل درست، کاملا برطرف می شوند و این بستگی به خود فرد دارد که چه راهی را انتخاب می کند. اینکه با آگاهی و به دست آوردن اطلاعات و دانش ، مالعه ، تحقیق، مشاوره، گوش دادن به پادکست مشاوره یا هر روش دیگر که پایه علمی داشته باشد، بتواند مسئله را حل کند،یا اینکه زانوی غم بغل کند و هیچ کاری نکند و دست روی دست بگذارد و مشکل پیش آمده را بگذارد به حساب قسمت و تقدیر و مدام غر بزند و شکایت کند، یک فردی هم جذب ترفندهای مثبت اندیشی می شود و با افکار مثبت و امیدهای واهی ، خود را به بی خیالی می سپارد و خودخوری می کند اما تمام تلاشش را می کند که غمش در ظاهرش نمایان نباشد چراکه آموخته هرگز نباید غمگین بود چون غمگین بدن یعنی جذب مشکلات و اتفاقات منفی!! درحالیکه من بعنوان روانشناس متخصص، می گویم باید با غم و اندوه مواجه شد و آن را دید و از آن به سادگی نگذشت. چه اشکالی دارد فرد ناراحت باشد ؟ ناراحتی یک احساس طبیعی است . مهم این است که بتواند بدنبال راهکاری باشد که آن غصه و ناراحتی را حل کند درست مانند یک فرد کاریزما که مدام به دنبال حل مسئله است. حتی گاهی بعضی از اتفاقات در زندگی حل شدنی نیستند و فرد را از پای درمی اورند مثل از دست دادن عزیزان که من همیشه در این باره مثالی می زنم که از دست دادن عزیزان مثل قطع عضو هست انگار فرد یک عضوی از بدن خود را از دست داده. اما آیا افرادی که به این مسئله برمی خورند از اعضای دیگر بدنشان استفاده مفیدتر و بهینه تر نمی کنند؟ آنها پذیرفته اند که این مسئله همیشه با آنها هست ولی نمی توانند از زندگی دست بکشند و هیچ اقدامی انجام ندهند... پس هر غم و ناراحتی را باید پذیرفت و آنرا قبول کرد و بعد از آن به فکر ویژگی های مثبتی بود که می توان از آنها کمک گرفت در جهت بهبود شرایط. نه اینکه توسط افکار مثبت از غم فرار کرد چون قطعا احساسات فروخورده روزی در شرایطی فوق العاده غیر قابل تصور ، سرباز می کنند و خود را نشان خواهند داد.

اسنپ دکتر

مشاوره پزشکی