دانلود جزوه تاریخ امامت
در سال هشتم هجرت، اکرم ص مکه را فتح کرد، بعد از فتح مکه ـ که آن را هم فتح کرد که هیچ خونریزی واقع نشود و به جز یک شلوغ کاری مختصری که خالد ابن ولید کرد و پیغمبر اکرم هم از آن کار تبری جست ـ حتی همان دشمنان سرسخت اسلام هم آمدند و اسلام آوردند. فتح مکه برای مسلمین یک موفقیت بسیار عظیم بود چون اهمیت آن تنها از جنبه از جنبه معنوی بیشتر بود تا جنبه نظامی. مکه ام القراء عرب و مرکز عربستان، بعد از قضیه عام الفیل و ابرهه، که حمله برد به مکه و شکست خورد. این فکر برای همه پیدا شده بود که این سرزمین تحت حراست خداوند است و هیچ جباری بر این نخواهد شد. وقتی به آن سهولت مکه را فتح کرد، گفتند: این امر دلیل است که او بر حق است و خدا راضی است.
حجة الوداع:
حجة الوداع آخرین حج پیامبر اکرم ص است و شاید ایشان بعد از فتح مکه یک حج بیشتر نکردند. رسول اکرم ص صلای عام دادند و مخصوصاً مردم را دعوت کردند که به این حج بیایند در سال دهم هجرت به سرعت در بین مردم این خبر منتشر شد. پیامبر در25 عازم مکه شد. مورخین تعداد جمعیت را 100 تا 120 هزار نفر برآورد کردند.کاروان پس از ده روز در چهارم الحجه وارد مکه شد و اعمال حج را به جای آوردند. مسلمانان را جمع و بعد در مواقع مختلف؛ در مسجدالحرام، در عرفات، در منا و بیرون منا و در غدیر خم و در جاهای دیگر عمومی خود را القا کردند .
غدیر خم: بعد از پایان مراسم حج، پیامبر اکرم ص و اصحاب ایشان در 18 ذی الحجه بهجحفه رسیدند. فرشته وحی بر پیامبر نازل شد .پیامبر بی درنگ دستور توقف کاروان را میدهد و جمعیت در برکه غدیر گرد هم . سرانجام پیامبر از مکان تاریخی خود را آغاز و در پایان ، علی ع را به عنوان جانشین و خلیفه خدا معرفی میکند.در مورد فلسفه این که چرا ص این مطلب را در آخر فرمود توضیح لازم خواهد آمد ولی اجمالا به دلیل همین است که در آنجا قرائت کرد:«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و إن لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس.» مائده 67.
عرفات و منا و مسجدالحرام را در باب اصول و فروعو نیز آینده بعد از خود مطالبی را بیان عده ای مزاحم رسول خدا در این آیه شریفه خداوند تضمین فرموده است که مشکلی پیش نخواهد آمد بنابر این در این :" مطلبی است که اگر آن را نگویی هیچ چیز را نگفتهای «فما بلغت رسالته» و حضرت می فرماید به هیچ چیز را یعنی همه هبا و هدر است.بعد میفرماید:«الست اولی' بکم من انفسکم؟...» آیا من حق تسلط بر شما از خودتان ؟ همه گفتند: بلی یا رسول الله. حضرت فرمود: «من کنت مولاه فهاذا علی مولاه.» بعداین آیه نازل شد: امروز کسانی که کافر شدهاند، و از کار شکنی در دین شما ناامید . پس، از ایشان و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما ، و اسلام را برای شما به عنوان آیینی برگزیدم. پیامبر اکرم ص ظهر روز دوشنبه 28 ماه صفر سال یازدهم هجری، در حالی که سر آغوش بود، جان سپرد. این در حالی بود که در همان روز، طی جلسه ای که در سقیفه تشکیل شد،عده ای با ابوبکر بیعت کردند. روز سه شنبه بیعت عمومی در مسجد تجدید شد و پس از آن سه شنبه و چهارشنبه پیکر مطهر پیامبر ص بعد از غسل و کفن توسط علی ع سپرده شد.
آیا همه صحابه یعنی یاران پیامبر اکرم ص کاملاً مطیع وی بودند؟عدهای از صحابه همانند سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و خصوصاً حضرت علی ع کاملاً مطیع پیامبر اکرم صلی الله علیه بودند .نیز بودند که روح اطاعت و پیروی نبود و در آغاز اگرچه این اختلافات را در خوشبینی ترین حالت به اختلاف در سلیقه نسبت داد ولی هر چه به اواخر عمر پیامبر اکرم ص نزدیک این عدم اطاعت و کم کم به یک جریان قوی سیاسی تبدیل میشود که سر از سقیفه در و ایننافرمانی مدنی و انشقاق و اختلاف در نهایت به عاشورا منجری میشود :
قرآن کریم با تاکید زیاد همگان را به اطاعت از پیامبر اکرم ص :
1 در 14 آیه در قرآن کریم به اطاعت از رسول خدا در کنار اطاعت از خدا امر شده است:
«قل اطیعوا الله و اطعیوا الرسول فان تولوا فان الله لا یحب الکافرین » ال عمران 32
2 در چندین آیه با الفاظ دیگری لزوم اطاعت از پیامبر اکرم ص خواسته شده است:
حقیقت این است که اگر مخالفت جدی و خطرناکی با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اصحاب وجود نداشت این همه تاکید بر اطاعت لازم نبود. روشن است که در یک رتبه از ایمان نبودند، در کنار اصحابی که در راه دین و ایمان خود از هیچ کوششی و جان بر کف آماده هرگونه فداکاری و ایثار بودند، متأسفانه افرادی نیز بودند که در ظاهر اسلام آورده و حتی توانستند از خود چهرههای مقدس به نمایش بگذارند.و با همین چهره مقدس بود که وقتی با صاحب شریعت به مناظره و در نهایت به مخالفت بر خواستند در میان عموم مردم چندان واکنش جدی نیاورد و توانستند با ظاهر فریبی افکار عمومی را نیز با خود همراه سازند. از تاکیدات فراوان قرآن کریم معلوم میشود یک سلسله منسجم در جریان بوده است که البته شواهد و مدارک تاریخی فراوانی نیز در این ارتباط وجود دارد که به برخی از آنها اشاره مینمائیم. اگر چه در ابتداء برای عموم مردم ولی آگاهان و برخی از خواص مخصوصاً حضرت علی علیه اسلام بدان گوشزد فرموده بودند. توجه به این مدارک متقن تاریخی سخن برخی از نویسندگان مللو نحل که غالباً تمام صحابه را عادل میشمارند و تمام مخالفتها را به کفار و منافقین نسبتمیدهند صحیح نیست.
علاوه بر کفار و منافقین از صحابه نیز بودند موارد متعدد با پیامبر اکرم صلی الله علیه واله از در مخالفت در آمدند و خود را ملزم به اطاعت . طبق مدرک تاریخی این نافرمانی هر چه به اواخر عمر پیامبر اکرم نزدیکتر تبدیل به یک جریان عمده سیاسی که در سقیفه تاریخ را به رقم و بعد از نیم قرن از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله، در حالی که تنها نامی باقی گذاشته است، این بار در لباس مبدل و با نام جانشینی پیامبر و قتل عام فرزندان و یاران صدیق پیامبر . قاتلین امام حسین علیهالسلام کفار و مشرکان ترک و دیلم نبودند ، و مسلمان بودند. در اثر عملکرد این گروه سیاسی در سال 61 هجری،اسلام بود و نبود و مردم مسلمان بودند و نبودند. بدین معنا که مثل زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه واله بر ماذنهها شعار توحید سر داده ، و به قبله نماز ، روزه و حج بجا و در مجالس حرف از دین و پیامبر و خدا زیاد بود. اما اسلام نبود به این معنا که از اجرای احکام اسلامی و در راس آن از اجرای عدالت اسلامی خبری نبود و حدود الهی و اجرای بدون تبعیض آن تعطیل شده بود .مخالفتهای به ظاهر کوچک و انتقادهای به ظاهر ساده ولی هوس آلود از رهبری به تدریج منجر شد به مخالفتها و نافرمانی مدنی و در نهایت به فجایع به مراتب بزرگ بعدی وخصوصاً حادثه دلخراش عاشورا که در طول تاریخ و در میان مختلف بی ظاهر اسلام همان اسلام و مسلمانان همان مسلمانان بودند و حکومت اسلامی بود اما در واقع دیگر نه آن اسلام این اسلام بود و نه این مردم آن مردم ونه این حکومت آن حکومت ، منطق ابوسفیان و جاهلیت آرام آرام به زیر پوست مدینه النبی نبرد محمد ـ ، به معادلة نبرد یزید ـ حسین تبدیل شد. و جابجائی صورت گرفت. که طبق مدارک متواتر تاریخی، موجود بسیار کثیف و پلیدی بود در راس حکومت اسلامی به عنوان جانشین پیامبر قرار گرفت ودر مقابل حسین بن علی علیه السلام قانون شکن و خارجی و فتنه جو خوانده شد.
عبرت تاریخی این است که ابوسفیان از آن طرف خندق به این طرف خندق آمده است بار عبای پیامبر اکرم را به عنوان جانشین وی پوشیده است، و شکستی را که در جنگ بدر و احد متحمل شده است در کربلا به شکلی و تلافی . پسر همان ابوسفیان پسر همین پیامبر را به جرم مخالفت با دولت قانونی! به خاک و خون . و گذشته خود را به ظهور . این تلافی و انتقام جوئی هم در زیاراتو دعاها و هم در اشعارمنسوب به ملعون آمده است. در دعای ندبه نیز که اینها و بود. که در بدر و حنین و خیبر به دل گرفته بودند جبران کردند. این تاریخ دردناک اسلام است که انحرافات از آن در ابتدا به صورت بسیار آرام صورتگرفت: با انتقادهای بیجا و نسنجیده از رهبری شروع شد، با مخالفتهای عوام پسند تداوم ، به یک جریان عمده سیاسی تبدل شد، بعد از ر حلت بنیانگذار شریعت، وی به تصرف در آمده و تسخیر گردید .وبعد حوادث دردناک بعدی.....
در این قسمت به صورت بسیار فشرده با مرور چند رویداد تاریخی میزان اطاعت و را نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه واله، مورد بررسی قرار میدهیم :
1 ـ مخالفت با صلح حدیبیه:
اجمال جریان صلح حدیبیه، که در سال ششم هجرت واقع شد، این است که پیامبر الله شبی در خواب دیدند که با اصحاب خود به مکه تشریف بردند و عمل عمره آوردند. صبح روز بعد. خواب خود را برای اصحاب خود بیان کردند و در تعبیر :
انشا الله، به مکه خواهیم رفت و عمل عمره به جای خواهیم آورد.
در همان سال، رسول اکرم به دلیل اشتیاقی که به زیارت خانه خدا داشتند به سوی حرکت کردند. هنگامی که به حدیبیه ـ چاهی در نزدیکی مکه ـ رسیدند کفار قریش باخبر شدند و با تجهیزات جنگی در مقابل ایشان درآمدند و از ورودشان به مکه از آنجا که پیامبر اکرم برای زیارت حرکت کرده بودند و تصمیم جنگ بنا به مصالحی که تشخیص میدادند ، صلح نامهای نوشتند و از همان جا بازگشتند. اینکه حضرت زمان ورود به مکه را تعیین نکرده بودند، بعضی از صحابه به ایشان اعتراض کردند، وقتی اوضاع آرام شد و صلح نامه باقی ماند،
همانجا جبرئیل برایشان نازل شد و فرمود: همانا پروردگار متعال رویای رسولش را نمود. البته وارد مسجد الحرام خواهید شد در حالی که سرها را تراشیده و تقصیر کرده و ترس و نداشته باشید، پس خداوند آنچه را که شما نمی دانیددانست و به زودی فتح نصیب شما خواهد شد.تمام منابع تاریخی گواهند که وقتی پیامبر اکرم نزد اصحاب آمدند و از آنها خواستند تا برخیزند قربانیهای خود را ذبح کنند، سرخود را بتراشند و از همانجا برگردند. مورخان حتی یک نفر از جایش تکان نخورد !
بدین ترتیب عوام فریبی عمر تاثیر خود را گذاشته بود همه با سکوت خود با تصمیم اظهار مخالفت کردند .در اینجا نقش خانم ها را در تاریخ اسلام می بینیم که وقتی همسر پیامبر اکرم ص وضع دید،ضمن نهیب به معترضین و متمردین از فرمان رسول خدا،گفت:ای رسول خدا شما خودتان شروع به قربانی کنید. مردم کم کم از شما پیروی خواهند کرد.پیامبر اکرم را شروع کردند. پس از آن یک یک اصحاب برخاستند و اعمال را انجام دادند. اما پیامبر اکرم صلح کرده بودند، ناراحت بودند. این رویداد بسیار مهم و دردناک نشان میدهد که مدعیان جانشینی رسول خدا چندان هم مطیع فرامین الهی نبودند!
نمونه دیگر جریانی است که در کتب تاریخی و ما آمده است. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: در یک شب تاریک و سرد در جنگ خندق هنگامی در محاصره کفار قریش بود پیامبر اکرم برخاستند و از اصحاب خواستند یک و دشمن در چه وضعی است، خبری بیاورد، هیچ کس از جای برنخاست. پیامبر اکرم درخواست خود را تکرار کرد، ولی باز کسی ترتیب اثر نداد. بار اکرم فرمودند: اگر کسی برود آن طرف قول میدهم در بهشت در کنار من باشد. متاسفانه باز کسی برنخاست. پیامبر خسته شد و به حذیفه که نزدیکتر به ایشان بود فرمود : حذیفه بلند شو و... : اسم مرا که آورد من خجالت کشیدم تخطی کنم، برخاستم و با ترس و لرز به آن طرف خندق رفتم. دیدم ابوسفیان صحبت و : باد ما را خاموش کرده است. شترهای ما خوراک ندارند، من به دانلود جزوه تاریخ تحلیلی اسلام رفتم. بقیه نیز به دنبال وی رفتند.آن شب پیامبر اکرم وعده بهشت داد! ولی باز کسی حاضر نشد فرمان حضرت را اجابت کند. به محض اینکه مسلمانان خبر رفتن مشرکین را شنیدند همه به سوی مدینه برگشتند، همان موقع دستوری از جانب حضرت رسید که همه باید سراغ بنی قریظه بروند، چون بنی خیانت کرده است.هر چه پیامبر اکرم به دنبال صحابه فرستاد تا آنها را جمع نموده بازگرداند اما کسی برنگشت. حذیفه میگوید دامن هر کسی را که و میگفتم که پیامبر فرموده بر گردید کسی بر . خودم برگشتم و به پیامبر گفتم هیچ کس گوش نمیدهد. پیامبر اکرم وقتی اوضاع را چنین دید، به طرف مدینهبه راه افتاد. این موارد و امثال آن نشان میدهد که این تصور که تمام صحابه گوش بهفرمان بودهاند تصور درستی نیست.البته در تمام این موارد حساب علی ع از همه جداست.
3 ممانعت از خطابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در حجة الوداع:
پیامبر اکرم در ابتدای رسالت"، در طی دورانی پر فراز و نشیب،و حتی در آخرین لحظات عمر ، پیوسته بر جانشینی حضرت علی علیه السلام تاکید داشتند. اما در بعضی از این موارد با عناصری که روح انقیاد و تسلیم در آنها نبود ، مواجه میشدند.از جمله: بسیاری از راویان نقل که پیامبر اکرم در ضمن خطابهای در منی و بنا بر بعض دیگر از روایات در عرفات پس از خود را برای مردم معرفی نمایند اما با سر و صدا و داد و فریاد، مجلس را بکلی بر و نگذاشتند سخنان آن حضرت به گوش مردم برسد.احمد بن حنبل در المسند و در صحیح خود از جابر بن سمره نقل میکنند که گفت: پیامبر اکرم فرمودند:لا یزال هذا الدین عزیزا اثنی عشر فکبر الناس و ضجوا ثم قال کلمه خفیه ...» تا پیامبر اکرم فرمود که امامان بعد از من دوازده نفر هستند و تا اینها هستند دین محفوظ خواهد ماند ، عدهای از مردم تکبیر گفتند و ضجه زدند و نگذاشتند سخنان پیامبر اکرم به گوش دیگران برسد. راوی در ضمن روایت دیگری، میگوید: نه تنها مردم داد و فریاد با قیام و قعود خود مجلس را به کلی بر هم زدند. بنابر نقل صحیح مسلم و مسنداحمد بن حنبل و برخی دیگر، راوی : مردم آنقدر سر و صدا کردند که مرا کر کنند! نکته قابل توجه اینکه «الناس» در این روایات و روایتهای دیگر آمده مانع سخن پیامبر به گوش مردم شدند همان کسانی اند که در خداوند با معجزه، دهان آنها را بست و به پیغمبر خود فرمود ؛ تو رسالت خودت را انجام بده اگر این پیام را ابلاغ رسالت خود را انجام و خدا تو را از شر مردم »الناس« حفظ میکند. مائده: 67 اینان همان کسانی بودند که وقتی پیامبر اکرم آخر عمر دوات و قلم خواستند تا وصیتی مکتوب به یادگار بگذارند با آن حضرت مخالفت کردند.
از قضایای مهم و دردناک تاریخ اسلام، که به اتفاق از سوی شیعه و سنی نقل شده است حادثه«روز پنج شنبه» است.پس از مراجعت رسول اکرم از حجه الوداع، در همان روزهایی که آن حضرت ، در روز پنج شنبه ای که عده فراوانی گرد آن حضرت اجتماع کرده بودند. فرمودند «ائتونی بالکتف و الداوه اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ابدا»، برای من لوح و قلم بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. در این وقت عمر گفت: «مرض بر این مرد غلبه کرده است و هذیان می گوید، کتاب خدا برای ما کافی است». عده ای سخن او را تایید کردند و عده ای هم گفتند: آنچه را می فرماید اطاعت کنید. در نتیجه، مخالفت و سر و صداها بین دو گرو «مطیع» و «متمرد» بالا گرفت. بی ادبی ها افزون شد و کار به زد و خورد نزدیک گردید. حضرت رسول با دیدن این صحنه فرمودند: «برخیزید و از اینجا بروید بیرون و در پیش من با یکدیگر نزاع نکنید»
اینکه حضرت رسول اکرم چه مطلب مهمی را می خواستند در آن شرایط حساس از خود مکتوب از مخالفت عمر و دوستان هم فکر او کاملا پیداست که ولایت و خلافت حضرت علی علیه السلام بوده است. اندیشه غصب جانشینی بود که احساس خطر می کرد. وگرنه بیان قوانین کلی و احکام فردی عبادی حساسیت کسی را انگیخت و خطری برای آنان نداشت تا در نتیجه آن جار و جنجال راه بیندازند و با مخالفت با پیامبر عذاب ابدی مورد اشاره در قرآن را بخرند! عجیب اینکه داستان دوات و قلم لحظات عمر ابوبکر که در حالت احتضار و بی هوشی بود، و هنوز چیزی نگفته بود، عثمان که قلم بدست آماده نوشتن وصیت نامه ابوبکر بود، از طرف خود نوشت که وصیت می کند به خلافت عمر در بعد از مرگ ابوبکر! ابوبکر به هوش آمد و چیزی نوشتی؟ عثمان گفت:خودم نوشتم که عمر بعد از تو جانشین تو باشد. ابوبکر با تکان دادن سر تایید کرد و گفت من هم همین را می خواستم وصیت نمایم.در این جمع نیز عمر نشسته بود، ولی نگفت که ابوبکر هذیان می گوید!
بدین ترتیب تاریخ با مخالفت با فرامین پیامبر به گونه ای دیگر رقم خورد و اتفاق افتاد آنچه که نباید اتفاق می افتاد.
هولناک و دلخراش عاشورا پدید آمد! اگر چه برای عموم مردم از ابتدا چندان برخی از خواص حادثه را از حدس می زدند. به همین دلیل است که ما می بینیم از سعید بن جبیر نقل شده است که می گفت:«ابن عباس پیوسته گریه می کرد .گاه به حدی که زمین زیر پایش خیس می گردید و مکرر می گفت «یوم الخمیس، یوم الخمیس» از او پرسیدم «و ما یوم الخمیس؟!» روز پنجشنبه چیست؟ گفت: «روز پنجشنبه ای که نزد حضرت رسول اکرم نزاع راه انداختند، در حالی که شایسته نبود در حضور آن حضرت چنان کنند» همچنین از ابن عباس نقل شده است که می گفت: «مصیبت آن هم تمام مصیبت، از آن آنجا شروع شد که بین پیامبر و نگارش نامه آن حضرت فاصله انداختند»