
طلاق یک اتفاق رایج در بسیاری از کشورها شده است. طبق تحقیقاتی که انجام شده بین 40 تا 50 درصد ازدواج ها در ایالات آمریکا به طلاق ختم می شود. و حتی این آمار در ازدواج دوم به بعد بیشتر نیز می شود. دلایل مختلفی برای طلاق زوجین وجود دارد. برخی می گویند که با یک مرد بی رحم و سنگدل زندگی می کردند و برخی دیگر گله از زن خود دارند که آن ها را درک نمی کرده است. به هرحال برای هر مرد و هر زنی طلاق یک فرایند و اتفاق آسان نیست. یک زن باید خیلی سختی ها و رنج هایی را تحمل کرده باشد که در نهایت این جمله را بگوید که با شوهرم به آخر خط رسیدم...
شما نیز مسلما در اطراف خود بسیار زیاد این جمله را شنیده اید. مشاوران مرکز مشاوره آویژه به بررسی این پایان تلخ در زندگی پرداختند و جمله با شوهرم به آخر خط رسیدم را معنا داده اند. با ما همراه باشید تا با هم بفهمیم چه هنگام یک زن از این جمله ناراحت کننده استفاده می کند.
چه هنگام یک زن می گوید با شوهرم به خط اخر رسیدم ؟
دعوا و کشمکش بخشی از زندگی مشترک است. افرادی که ازدواج موفقی را داشته اند و روابط صحیح و شادی را دارند راز خوشبختی خود را در این می دانند هنگامیکه کشمکش و دعوا بین زن و شوهر ایجاد می شود باید روی این بحث ها کار کرد و علت و دلایل آنها را پیدا کرد. وقتی شما بدانید که بر سر چهموضوعی و با چه دلیلی این تعارضات پیش آمده است سعی می کنید دیگر آنها را تکرار نکنید و این تعارضات باعث رشد شما می شود. اما زمانی که به مشکلات رسیدگی نشود، باعث می شود ازدواج و زندگی مشترک شما به آخر خط برسد.
با شناخت علائمی که نشان می دهد ازدواج و زندگی شما مشکل دارد، می توانید ارزیابی کنید که چه راهکارهایی برای حل مشکلات خود بکار ببرید. در این مقاله 7 مورد از مهمترین نشانه هایی که باعث گفتن یک جمله وحشتناک یعنی جمله با همسرم به اخر خط رسیدم می شود را برای شما بیان کرده ایم.
عدم صمیمیت جنسی
مسلما در هر ازدواجی میل جنسی به مرور زمان تغییر می کند. در اوایل ازدواج میل جنسی در بین زوجین قوی تر است نسبت به هنگامی که چند سال از شروع زندگی زن و شوهر می گذرد. اما به طور کلی برخی از زوج ها در میل جنسی خود متفاوت از یکدیگر هستند. برخی نیاز به میل جنسی و رابطه جنسی برایشان خیلی قوی تر از شریک زندگیشان است. این تفاوت زیاد در میل جنسی زوجین باعث ایجاد اختلاف در زندگی مشترک می شود. بعد از بچه دار شدن، اکثرا میل جنسی زنان نبست به مردان کاهش می یابد. زوج ها باید بتوانند این تفاوت را حل کنند و به یک تصمیم مشترک درمورد روابط جنسی خود برسند. با گذشت زمان فقدان صمیمت جنسی می تواند پایان یک ازدواج باشد.
همیشه نسبت به همسر خود احساس خشم دارید
این موضوع که گهگاه نسبت به همسر خود عصبانی شوید طبیعی است. اما اگر این عصبانیت و خشم شما نسبت به همسرتان مداوم باشد اصلا نشانه خوبی برای ازدواج شما نیست. زوج هایی که می گویند با همسرم به آخر خط رسیدم اکثرا همیشه این احساس را در خود دارند که از همسرشان و رفتارهایش خشمگین هستند. حتی اگر با همسری ازدواج کردید که مدام از دست شما عصبانی است این نیز یک مشکل است و فرقی نمی کند.
خشم مدام در ازدواج به مسائل بیرونی یا درونی مربوط می باشد. اگر این نوع از عصبانیت حل نشود می تواند زندگی مشترک شما را خراب کند. هیچ کس شایسته این نیست که قربانی خشونت خانگی شود پس اگر عصبانیت مداوم به ازار جسمی یا روحی تبدیل شده است وقت ان است که با یک مشاور در مورد ادامه دادن یا ندادن زندگی مشترک خود صحبت کنید و کمک بگیرید تا تصمیم درست بگیرید.
از بین رفتن ارتباطات و هیجان در زنگی مشترک
در اوایل ازدواج، زوج ها دوست دارند که دائم با یکدیگر ملاقات داشته باشند و تمام وقت خود را در کنار یکدیگر سپری کنند. اما وقتی مدتی از ازدواج آنها می گذرد، احساس تازگی و هیجانی که در ابتدا داشته اند از دست می دهند. البته کمی کمرنگ شدن هیجانات بعد از چندسال زندگی مشترک طبیعی است. اما از یاد بردن یکدیگر و نداشتن ارتباط قوی و سالم با هم اصلا نشانه خوبی نیست. زن و مرد در هر سال از زندگی مشترک همچنان نیاز به مهر و محبت و بیان احساسات همسر خود نیاز دارند. اگر احساس می کنید اشتاقی ندارید که ازسرکار به خانه برگردید. و یا به دنبال زمان مناسب برای خلوت با همسر خود نیستید. پس کمی نگران زندگی مشترک خود باشید و از یک مشاوره خانواده کمک بگیرید.
نبود احترام بین زوجین
برای داشتن یک رابطه سالم در زندگی مشترک، احترام متقابل زوجین نیاز است. مسلما تفاوت ها و اختلاف نظرها بین هر زن و مردی وجود دارد. اما مهم این است که به ارزش ها و انتخاب های همسرتان احترام بگذارید. احترام در ازدواج امری اساسی است. اگر شریک زندگی خود را تحقیر کنید یا احساسات او را نادیده بگیرید، زندگی مشترکتان را خراب کرده اید. بی احترامی ممکن است راهی به سوی طلاق باز کند.
عدم اعتماد در زندگی مشترک
مانند احترام، اعتماد نیز عنصر سازنده یک رابطه خوب است. وقتی زوجین به یکدیگر اعتماد نداشته باشند ممکن است ازدواج آنها با مشکل روبرو شود. البته همسری که خیانت کرده است باید اعتماد شریک زندگی خود را مجدد به دست بیاورد و نسبت به انجام کار خود احساس پشیمانی داشته باشد و دیگر مرتکب خطا نشود. اگر همسرتان خیانت کرده است باید تصمیم بگیرید که آیا مایلید برای بازسازی اعتماد خود تلاش کنید و یک زندگی مشترک مجدد را آغاز کنید و یا به دنبال پایان دادن به زندگی مشترک خود با همسرتان هستید.
بیزاری از همسر
اگر متوجه این موضوع شده اید که دیگر همسرتان را دوست ندارید و از همراهی او و در کنارش بودن لذت نمی برید، احتمالا مشکل و آسیب بزرگی در زندگی مشترک خود دارید. اگر به جای دیدن ویژگی های خوب همسرتان همیشه نیمه خالی لیوان را می بینید پس احتمالا ناراحتی حل نشده ای برای شما وجود دارد. به دنبال علت این تغییر رفتار خود باشید. البته گاهی نیز انتظارات بی جا و فراتر از تصور نیز می تواند باعث کمرنگ شدن دوست داشتن همسر شود. می توانید به مشاوره ازدواج مراجعه کنید تا علت بیزاری از همسر برایتان مشخص شود. مشاور به شما کمک می کند تا بتوانید تصمیم درست در مورد زندگی خود بگیرید.
وجود مشکلات مالی
پول و وضعیت اقتصادی یکی از مهمترین عوامل پایان زندگی مشترک است. اگر نتوانید با همسرتان به درک درست و یکسانی نسبت به درآمد، پس انداز و هزینه های زندگی برسید نمی توانید زندگی سالمی داشته باشید. شما باید بتوانید مدیریت درستی نسبت به وضعیت مالی زدگی خود داشته باشید. هزینه های اضافی، توقع های زیاد، نبود پس انداز هنگام مواجه با مشکلات و ... می تواند زندگی شما و همسرتان را به آخر خط نزدیک کند.
سخنی از مشاوران آویژه
همه ما می دانیم که در زندگی مشترک همیشه اختلاف و درگیری ها وجود داشته است. این مهم است که بتوان راه درستی برایحل مشکلات پیدا کرد. بسیاری از زوج ها انتظار دارند زندگی بدون دغدغه و کشمکش را داشته باشند و هنگامی که با مشکلی روبرو می شوند سریعا به فکر طلاق و جدایی می افتند. اگر همسرتان را دوست دارید و می خواهید یک زندگی عاشقانه و شاد را در کنار یکدیگر داشته باشید پس باید صبر خود را بالا ببرید و برای ساختن زندگی عاشقانه در کنار همسر تلاش کنید.
با پیدا شدن کوچکترین مشکل سریعا جمله با شوهرم به آخر خط رسیدم را به کار نبرید. البته اگر واقعا زندگی خوبی ندارید و همسرتان ویژگی ها و صلاحیت لازم را ندارد پس حق با شماست. شما می توانید به مشاوره خانواده مراجعه کنید و از یک روانشناس خوب برای تصمیم در مورد ادامه دادن یا ندادن زندگیتان کمک بگیرید.
منبع: مشاوره تلفنی خانواده