روایتی عالی با واکاویِ عمیقِ اندیشه و احساسِ دو انسان که واقعا شگفت زدهام کرد. من از خط به خط این کتاب لذت بردم و بعضی بخشها انقدر احساسی و ملموس بود که میخواستم سرِ لوران فریاد بزنم و برای ترز (زن داستان) اشک بریزم. نمیدونم ولی شاید واقعا ترز آفریده شده بود که به لوران خدمت کنه و با مهربونی و فداکاریهاش اونو تسلی بده ولی افسوس که لوران، لیاقتِ اون همه سعادت و خوشبختی که در انتظارش بود رو نداشت.
دلدار و دلباخته شرحِ روابطِ دوستانه و عاشقانه ژرژ ساند (نویسنده مشهور فرانسوی) و آلفرد دوموسه (شاعر فرانسوی) که به عشاق ونیز مشهور هستند. روابطی که ابتدا دوستانه بود و پس از چند ماه به روابط عاشقانه تبدیل میشه. ژرژ ساند در این اثر، با خلقِ دو شخصیت به نامهای ترز و لوران به روابطِ دوستانه و عاشقانهای که با آلفرد دوموسه داشته پرداخته. ولی طوری نوشته شده بود که نمیتونستم واقعی یا خیالی بودنِ این اثر رو تشخیص بدم و فکر میکنم هدفِ اصلیِ نویسنده هم همین بوده که خاطرات و تجربیات واقعیش رو بازسازی کنه به طوری که خواننده نتونه مرزی بین واقعی یا خیالیِ بودنِ آنها احساس کنه.
ترز و لوران هر دو نقاش هستند و از طریق هنرِ نقاشی با هم آشنا میشن و روابط دوستانهای بین اونها شکل میگیره و کم کم روابطشون از دوستانه به عاشقانه تبدیل میشه. عشق و احساساتِ این دونفر، بسیار زیبا و لمس شدنی بود و من هنگام مطالعه این کتاب، احساسات متضادی نظیر شادی، غم، تعجب و عصبانیت رو تجربه کردم. به حدی که قلبم برای زنِ عاشق و ساده لوحِ داستان مچاله شد و آرزو کردم ای کاش ترز هیچوقت با لوران آشنا نمیشد و کاش انقدر کودکانه رفتار نمیکرد.
لوران بارها قلبِ مهربونِ ترز و جریحهدار کرده بود و روحش رو آزرده بود ولی با این حال ترز مثلِ فرشتهای بود که نمیتونست از اون کینهای به دل بگیره. در نهایت من هم مثل ترز امیدوار بودم که حداقل این عشقِ نافرجام، طبیعتِ لوران و تغییر بده و اگر لوران واقعا شایستگیِ عشق رو داشته باشه، اونو در جای دیگری جستجو کنه.💔
از متن کتاب: تو را در نهانخانه ضمیرم دوست خواهم داشت بیآنکه کسی باخبر باشد و بیآنکه هیچ زنِ دیگری بتواند بگوید، من جانشینِ این ترز شدهام.
من از خوندن این کتاب خیلی لذت بردم. پیشنهاد میکنم شما هم این داستانِ عاشقانه و غافلگیرکننده رو به هیچ عنوان از دست ندین.