اخیرا اخبار منتشر شده است مبنی بر اینکه در شهرک طالقانی شهرستان ماهشهر سه کودک در زیر دست نامادری مورد آزار و اذیت های بسیار شدیدی قرار داشتند.
این سه کودک به نام های فاطمه 12 ساله ، ام البنین 8 ساله و علی اکبر 5 ساله طبق گزارشاتی که به مددکاران رسیده بود از دست این نامادری نجات یافته و این موضوع رسانه ای شد.
به گفته ی فرزند بزرگتر یعنی فاطمه این نامادری او را به مدت یک ماه به میله هایی بسته و با چسب حرارتی دهان او را بسته و با چکش بر سر و دندان های او می زده است و به مدت یک ماه خواهر و برادر کوچکتر او از سرویس بهداشتی برای او آب می آورده اند که او از تشنگی تلف نشود .
پدر فاطمه، بنا به دلایلی سه زن گرفته که فاطمه از همسر اول او و بردار و خواهرش از همسر دوم حسین یعنی پدر فاطمه هستند و او هم اکنون بنا به حکم قضائی در زندان به سر می برد.
انگیزه این نامادری از آزار و اذیت این کودکان هنوز مشخص نشده است اما بنا به قید ضمانت هم اکنون آزاد است. به قدری شکنجه های او سخت و آزار دهنده بوده است که کودکان حتی از رفتن به مدرسه امتناع می کنند چرا که این باور در آنها به وجود آمده که در مدرسه هم ممکن است که به سراغ آنها بیاید.
بنا بر اخبار منتشر شده این نامادری هیچگونه اختلال ذهنی نداشته است، اما هرگز این کار از یک انسان معمولی بر نخواهد آمد مگر ذهن او دچار مشکلاتی شده باشد یا آسیب های روانی در وی به وجود آمده باشد.
هم اکنون عموی بچه ها کفالت آنها را بر عده گرفته است.
در تاریخ چهارم اردیبهشت سال 1397 مردم در جلوی دادستانی شهرستان ماهشهر جمع شده و خواستار رسیدگی به این پرونده را داشته اند.
متاسفانه چنین اتفاقاتی در اجتماع رخ می دهد و رخ خواهد داد چرا که این چنین انسان هایی همیشه هستند و این را تاریخ ثابت می کند، اما می توان قوانین وضع کرد یا همین قوانینی که وجود دارد را عملی کرد تا دیگر چنین افرادی جسارت اینچنین کارهایی را نداشته باشند و نخواهند که انجام بدهند.
در سال 1393 در مشهد منطقه توس نیز چنین اتفاقی رخ داد و دختری 6 ساله به دستان نامادری خود مورد آزار و اذیت قرار می گرفت و جای اشیا و اجسام تیز و جای ناخن ها بر روی بدن لاغر و نحیف این دختر نمایان بود و البته این نامادری دچار آشفتگی ذهنی و اختلال در ذهن و روان بود و هر بار توسط پدر نازنین تاکید میشده که این نامادری به این دختر کاری نداشته باشد اما این تاکید و توصیه ها بی فایده بود و او چنین اظهار داشته است که در زمانی که نازنین شیطنت می کرده او به شدت عصبانی می شده است و شروع به آذار و اذیت این طفل می کرده.
این داستان ها تماما نشان می دهند که چنین اتفاقاتی رخ می دهد و اگر جلوی آن گرفته نشود آسیب های جدی به این کودکان خواهد رسید به خصوص در ذهن و روان آنها و اثبات این موضوع در ان است که فاطمه ی 12 ساله جرات رفتن به مدرسه را ندارد در حالی که هم سن و سالان او را می توانیم ببینیم که برای رفتن به بیرون از منزل چقدر شور و اشتیاق دارند و ترس از محیط و اجتماع تنها یکی از آسیب های روانی است که این کودکان را شامل می شود! کمبود محبت، اعتماد به نفس و عزت نفس کم، نداشتن مهارت برقراری ارتباط و ... تماما مسائلی هستند که در آینده گریبان گیر این کودکان خواهند شد.
گزارشی توسط شاهین صمدپور ساخته شده است در اختصاص با همین ماجرای فاطمه و خواهر و برادرش که می توانید آن را در لینک زیر مشاهده نمایید.
http://www.namasha.com/v/oxbNaynk
در مورد مسائل کودکان تنها قصه ی نامادری و ظلم از طرف خانواده به آنها مطرح نیست بلکه اخیرا داستان آتنا دختری که مورد تجاوز یک فروشنده قرار گرفت یا پسری به نام اهورا که توسط مردی که با مادرش در ارتباط بود به او تجاوز شد و در نهایت مرگ هر دوی این کودکان را شامل شد را هر روزه با عناوین مختلفی می توانیم بشنویم و ببینیم. تنها نام این کودکان مظلوم عوض خواهد شد و این باز هم نشان از همان عدم اجرای درست قوانین را دارد چرا که این موضوع نوش دارو پس از مرگ سهراب خواهد بود و هیچ گونه کمکی به آن کودکی که مورد آذار و اذیت قرار گرفته نمی کند. زیرا کودکانی مانند آتنا را نمی توان بازگرداند و کودکانی مانند فاطمه چندین سال ممکن است طول بکشد تا ضربه های روحی که به آنها خرده است برطرف بشود.
در نهایت طبق عادت همیشگی همه مان آرزو میکنم که این آخرین داستانی باشد که ما بر علیه کودکان می شنویم.
موفق باشید
هر گونه کپی برداری فقط با ذکر لینک مقاله امکان پذیر است .