هر روز به اتفاقات عجیب و غریبی رو به رو می شویم که این اتفاقات باعث می شوند که ما واقعا به آخرالزمان ایمان بیاوریم و ما را گشفت زده می کنند.
ماجرای زنی که خواستگار زنی دیگر شد در استان مرکزی در شهرستان آشتیان رخ داده است.
ماجرا از این قرار است که خانمی که احتمالا برای او خواستگاری پیدا نمیشده از طرف خانمی دیگر که چند روزی بیشتر با او آشنا نشده بود به پسری جوان معرفی می شود.
زنی که پسر جوان را معرفی کرده شماره تلفن این خانم را می گیرید و ایشان از طریق شبکه های اجتماعی با آن پسر جوان وارد رابطه می شود.
چندی بعد به دلایل مختلف این پسر جوان از این خانم اخاذی می کند و با تهدید اینکه عکس های شخصی وی در دست او است از او مبالغی را دریافت می کند.
پس از شکایت این خانم و بعد از مدتی از تحقیقات تخصصی این شخص کلاهبردار و اخاذ دستگیر می شود.
اما نکته ی جالب اینجاست که پلیس هرگز یک پسر را دستگیر نکرد.
بلکه شخصی که دستگیر شد همان زنی بود که به این خانم جوان پسری خیالی را معرفی کرده و شماره تلفن او را گرفته و سپس از طریق شبکه های اجتماعی اعتماد او را جلب کرده است و بعد از شروع به اخاذی کردن نموده است.
پس از اعترافاتی که پلیس از این زن گرفته است مشخص شد که او از دو نفر دیگر نیز به همین شکل اخاذی کرده است و مبلغی که جمع آوری نموده است به 200 میلیون ریال می رسد.
امروزه ممکن است خبر های این چنینی را بسیار بشنویم یا زیاد به ما بگویند.
اما واقعا هیچ راه دیگری وجود ندارد که این اشخاص دست به چنین کارهایی می زنند؟
در کشوری که دین آن اسلام شناخته شده است و اغلب مردم هم به این دین روی آورده اند و دین رسمی کشور است وقوع چنین اتفاقاتی می بایست ما را به فکر فرو ببرد.
البته که در همه دین ها و در همه کشور ها چنین اتفاقاتی رخ می دهد اما منظور آن است که علاوه بر اینکار هزاران شیوه ی دیگر نیز وجود دارد که شخص می تواند به واسطه ی آن درآمدی برای خود داشته باشد.
متاسفانه آمار تن فروشی و مسائل دیگر نیز روز به روز مانند همین عامل بالاتر می رود.
اگر به صفحات نیازمندیهای روزنامه نگاهی بیندازید متوجه می شوید که در روز هزاران آگاهی مختلف در حوزه های کاری مختلف معرفی می شوند که بیشترین آن آگهی ها اختصاص به کارگر ساده دارد یعنی آنکه نیاز به هیچ تخصصی ندارند.
ممکن است که میزان درآمد آن کمتر باشد اما بسیار آبرومندانه تر و شرافتمندانه تر است.
متاسفانه در جهان امروز همه ی افراد به دنبال راهی ساده برای ثروتمند شدن و رسیدن به موفقیت مالی هستند و و ممکن است حتی برخی دست به چنین کارهایی بزنند اما این قانون جهان است و هر کس که از این طریق یا شیوه های مشابه دست به عمل بزند نتیجه ای جزء شکست برای وی وجود نخواهد داشت.
به نمونه های بارز که هر روزه در خبرهای تلویزیونی، روزنامه و مجله منتشر می شوند نگاه کنید!
سرانجام اینگونه کارها نهایتا با شکست مواجه خواهد شد، اگر هم در دام پلیس نیفتند عاقبتی برای آنها نخواهد داشت چرا که اینگونه کارها فقط و فقط صرف روزمرگی این اشخاص می شود و آینده ای برای آنها تضمین نمی کند و نخواهد کرد.
عده ای هم هستند که اینکار را انجام نمی دهند ولی رو به گدایی می زنند که این هم کاری اشتباه است و کسانی که به آنها کمک می کنند بسیار، بسیار بیشتر از آنها در اشتباهند.
باید بدانید که کمک به این اشخاص نه تنها گره ای از کار آنها باز نمی کند بلکه باعث می شوند که آنها به همین کار عادت کرده و این کار برای آنها تبدیل به یک شغل خواهد شد.
مدتی بیش به یاد دارم که جوانی تقریبا سی ساله در محله ای که من ساکن آن هستم به در منزل تمام همسایه ها می رفت و درخواست کمک می کرد.
بعد از چندی او به در منزل ما آمد زمانی که پاسخ او را دادم متوجه موضوع بسیار مهمی شدم که احتمالا بارها عده ی زیادی از افراد هم این را به او گوش زد کرده بودند اما این گدایی تبدیل به یک شغل برای او شده بود و هرگز انگار نمی خواست که از آن خارج شود و تبدیل به یک عادت شده بود.
این جوان از فن بیان بسیار زیبایی برخوردار بود و تن صدای او به گونه ای بود که هر مخاطبی را مجذوب خود می کرد!
زمانی که این موضوع را به او متذکر شدم و به او گفتم که در امر بازاریابی و فروش می تواند آینده ی بسیار درخشانی داشته باشد این را در پاسخ به من گفت که من مریض هستم و نمی توانم این چنین کارهایی بکنم، این در حالی بود که او روزانه در چندین خانه را می زد و با همان فن بیان قوی خود مردم را راضی می کرد که به او کمک کنند.
اگر به عمق چنین مسائلی نگاه کنید خواهید دید که این افراد به دلیل آنکه فکر و باور متضاد با ما دارند هرگز چنین مسائلی ذهن آنها را درگیر نخواهد کرد اما ما می توانیم با کمک نکردن به آنها بیشترین امداد را به آنها برسانیم.
البته توجه داشته باشید که بحث افراد نیازمند واقعی تا کسانی که این کار برای آنها تبدیل به شغل شده است کاملا متفاوت است.
هم اکنون هم ممکن است خبرهای متنوعی را شنیده باشید از مبالغ رو به رشد که گدایان خیابانی از مردم دریافت می کنند و حتی از شخصی که چندین ملک و املاک دارد ممکن است که مبلغ بیشتری هم داشته باشند اینگونه افرادی، گدایی برای آنها تبدیل به یک عادت شده است و هرگز نمی خواهند که آنرا ترک کنند چرا که می دانند هنوز هم هستند کسانی که به آنها کمک نمایند.
در هر صورت چه گدایان خیابانی و چه سارقینی که داستان آنها در بالا تعریف شد همگی به یک دلیل رو به این کار می زنند و آن هم مشکلات مالی است که برای برطرف کردن آن راه های بسیار زیادی پیش رو دارند اما ساده ترین راه را بر می گزینند.
موفق و پایدار باشید
هر گونه کپی برداری از مقاله تنها با ذکر لینک مقاله و منبع امکان پذیر است.