باده در ادبیات عرفانی


در بیان اهل تصوف و عرفان تعاریف زیادی برای باده آمده ‌است از جمله:

ـ باده عبارت است از ذوق و وجد و حال که از جلوه محبوب حقیقی بر دل عاشق وارد شده و او را مست می‌کند.

ـ باده کنایه از سکر و محبت و جذبه حق است.

ـ باده کنایه از معرفت و علم و شوق و محبت خدا است.

ـ باده کنایه از نصرت الهی و عشق است.

به بیان دیگر، باده عبارت است از نصرت الهی، عشق و عنایتی از جانب حق تعالی که به انسان علم و معرفت بخشیده و او را به وجد و محبت و بی‌خودی وا می‌دارد؛ بدین صورت محکی برای ارزیابی حقیقت و شناخت باطن انسان است:

ساقی به نور باده برافروز جام ما مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما

حافظ

درک حقایق و درست‌اندیشی از دیگر آثار باده است. البته کسی به درک حقایق نایل می‌گردد که به رشد عقلانی رسیده باشد. در عرفان مقام محو، بی‌خودی و خرابی جایگاه والایی دارد. خرابی انیت و زدودن کدورت‌های ریا و خودبینی نتیجه و اثر باده­ نوشی است:

حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست

حافظ