پیش از انقلاب اسلامی، سرودن شعر مبتذل و گناه آلود(کفرگونه) و غزلهایی با محتوای نفسانی و ولنگارانه ـ به اسم عشق ـ به صورت گسترده رواج داشت. شرح شیفتگی های جسمانی به نام عشق ترویج می گردید و به مقدسترین ارزش های دینی حمله می شد. در عصر انقلاب، شعر عارفانه، با بهره گیری از اصطلاحات رایج عرفان سنتی، دوباره شاعران را درمی یابد. در دوران اوج گیری مبارزه، عشق همواره با شهادت، خون، ایثار، وصال محبوب و معشوق ازلی و ... همراه است. این نوع سروده ها با برجسته ترین و عاشقانه ترین ماجرای تاریخ اسلام، عاشورای حسینی پیوند یافته و با آمیزه ای از عشق و حماسه، فضایی تازه و بابی نو در شعر انقلاب گشوده اند.
نمونه های شعری:
دستی زکرم به شانه ما نزدی بالی به هوای دانه ما نزدی
دیری است دلم چشم براهت دارد ای عشق ! سری به خانی ما نزدی
«قیصر امین پور ، درکوچه های آفتاب»
می خواستم به شور تو شیدا شوم، نشد در تار و پود عشق تو معنا شوم، نشد
ابر هزار جنگل جان را ز چشم خویش باریده ام که در تو هویدا شوم ، نشد
... شهـر شهید می طلبد بر شهادتم دردا نشد که لاله صحرا شوم ، نشد
«عبدالملکیان ، ریشه در ابر»
درختان را دوست می دارم
که به احترام تو قیام کرده اند ، وآب را
که مهر مادر توست،
خون تو شرف را سرخگون کرده است : شفق آینه دار نجابتت
و فلق محرابی
که تو در آن
نماز صبح شهادت گزارده ای...
« موسوی گرمارودی ، خط خون »