فیلم مستند راز محصول سال 2006 است راز عنوان مناسبی است که با تم اصلی فیلم و محتوای حرفهای فیلم ساز همخوانی دارد او از رازی که در زندگی نهفته است سخن می گوید و به زعم خود در صدد آن است و آن را برای مخاطب افشا کند رازی که از نیروهای درون آدمی ریشه می گیرد و از چنان توانی برخورد است که به دگرگونی در جهان بیرون می انجام و انسان را به سوی دستیابی به سوی خواسته هایش رهنمود می شود.
مجری برنامه : امروز در مورد فیلمی با نام راز از کشور استرالیا محصول سال 2006 میلادی مهمان برنامه امشب آقای دکتر عیسی جلالی روانشناس هستند .آقای دکتر درباره فیلم راز چه سخنی دارید برای بینندگان ما بگوید برای فرآیند موفقیت آرامش سلامتی روح و روان آدمی ایمان لذت از زندگی لذت از بود در کتاب آفرینش ؟
دکتر عیسی جلالی ( روانشناس ) : موضوعی که فیلم راز مطرح می کند از اهمیت بسیار زیادی برخورد است این موضوع به صورت یک حلقه مفقوده ای است که متاسفانه آنطوری که باید و شاید ما به آن توجهی یا حتی بگویم تاریخ بشری نکرده است به اندازه اهمتی که داشته است برای اینکه بهتر بتوانم جواب دهم بد نیست که اشتیاق و علاقه خودم را به این بحث مهم ببرم به دوران کودکی که یادم است که معلم انشا ما که خیلی دوست داشتنی بود یک روزی به هر یک از ما بچه ها گفت که چه چیزی در زندگیتان برایتان خیلی جالب است یکی گفت دوچرخه یکی گفت ماشین من آن موقع تحت تاثیر داستان علاءالدین و چراغ جادو بودم گفتم من آرزو دارم که چراغ جادو داشته باشم این معلم ارزنده و محترم که نقش بسیار مهمی در سرنوشت من داشت آمد پای تخته و انگشتش را به سر من زد و گفت که چراغ جادو اینجا در ذهن تو است من ابتدا متوجه نشدم که چی می گوید ولی خیلی من را تشویق کرد به این که حتما این راه را دنبال کنم ..
مجری برنامه : درباره قدرت ذهن و مدیریت ذهن من می دانم که شما حداقل 35 تا 40 سال است که دارید کار می کنید این را تدریس می کنید و بعد در گردهمایی های متفاوت شما در مورد مدیریت ذهن سخن گفتید هر بار که من در جلسات شما شرکت کردم یک چیز یاد گرفتم که به گفته سخن عامیانه به درد زندگی من خورده است درباره قدرت ذهن این که ما مثبت فکر کنیم و هرآنچه که در کتاب آفرینش برای ما مقدر شده است آن را بطلبیم به آروزهای خود برسیم خودمان را دست کم نگیریم ضمن این که در کتاب آفرینش ما هیچ هستیم در عین حال تک تک سلولهای ما دنیایی هستند همانطوری که یک دانه اتم دنیایی دارد.
دکتر عیسی جلالی ( روانشناس ) : موضوع بسیار مهم است بد نیست که یک اشاره ای تاریخی به آن داشته باشیم که فلاسفه دو موضوع برایشان خیلی مهم بود یکی هستی بود و یکی ذهن انسان پس از این که انسان برای رسیدن به خواسته ها خیلی برونگرا شد برای این که تسخیر فضا بکند و همچنین به آروزهای خودش در بخشهای مختلف زندگی برای سلامتی برای موفقیت ثروت شهرت تغذیه تلاشهای بسیار زیادی کرد و بر طبیعت به شکلی فائق شد و کم کم آنطور که باید و شاید دور شد از این که آن قسمت دوم تحقیق که ذهن باشد را به آن بپردازد هرچند که به این موضوع پرداخته شد ولی برای آنهایی که معمولا بر این اندیشه هستند که این جهان با این همه پیشرفت هایی که در تمدن مادی کرده است ولی هنوز در دنیا این همه جنایت و خودکشی و بیماری روانی است یک جای کار باید اشکال داشته باشد مشکلی که به نظر من خیلی عمده است و این مسائل را به وجود می آورد بی خبری ما از معجزه ها و قدرتهای ذهنی است به این معنی که می توانیم بگویم که اینجور دانمشندان مغز و ذهن را به تشبیه رایانه نگاه می کنند و آن این که چیزی را به نام مغز می گویند که سخت افزار تلقی می کنند که در اکثر اوقات و اغلب در انسانها شبیه است و یک بخش دیگری است در مغز که به آن نرم افزار می گویند که آن را معادل ذهن می گیرند مژده ای که برای همه دارم این است که تجربیات دانشمندانی ثابت می کند که ذهن ما را بیشتر روابط انسانی خانواده مدرسه رسانه سازمان مدیریت و جهان بیرون از ما می سازد بنابراین اگر بخواهیم که ذهن سالم ذهن خلاق ذهن محور داشته باشیم باید یک همچین شرایطی را هم در بیرون فراهم کنیم در واقع ذهن ما به یک شکلی بازتاب شرایط بیرونی ما می شود بحثی که اینجا مطرح است این است که ما یک دانشی را کم به آن پرداختیم که بر اساس قانون طبیعت بی توجهی به آن بسیار مجازات و گرفتاری برای ما درست کرده است چون از سقراط وقتی پرسیدند که بدترین جهل چیست گفت جهل مرکب حضرت علی فرمودند که هیچ فقری بدتر از فقر جهل نیست دنیا یک قانونی دارد و قوانین دارد ذهن هم قوانینی دارد اگر بر خلاف آن عمل کنیم نتیجه اش خیلی خلاصه یک زندگی بد است یک ارتباط بد یک کار بد است اگر موافق قوانین طبیعت و خدا عمل کنیم یک زندگی بسیار خوبی را خواهیم داشت اما آگاهی نمی دانیم که خلاف قوانین طبیعت داریم عمل می کنیم همانطور که در قوانین قضایی قانون جهل به قانون باعث مجازات می شود یعنی اگر کسی حمل هروئین کند و اگر او را بگیرند بگوید من نمی دانستم می گویند باید می توانستی در طبیعت هم همینطور است از خداوند هم ممنونیم که این قانون را گذاشته است یعنی اگر ما ندانیم و آب آلوده به حسبه را بدهیم بچه بخورد این باعث نمی شود که این حسبه را نگیرد و انگار خداوند به ما می گوید این ذهن تو که این همه زحمت برایش کشیده شده که شناخت حاصل کند پیشگیری کند وقتی تو با دقت و توجه به زندگی نمی پردازی بر اساس همین قانون خدا و طبیعت مجازات می شوی و مجازاتش هم زندگی بد و حال بد که در این دنیا ما به این تجربه رسیدیم که اگر جهنمی قائل بشویم چیزی نیست جز حال بد و بهشت هم چیزی نیست جز حال خوب و اینکه اولین دعای ما در هنگام سال تحویل ای دگرگون کننده قلبها حال ما را نیکو بگردان.
مجری برنامه : در یکی از سخنرانیهای شما من به یاد می آورم می گفتید که سازمان بهداشت جهانی می گوید که تعریف گذشته ما هر آن کس که از نظر جسمی بیمار نیست انسان سالمی شمرده می شود این تعریف به کنار گذاشته شده است امروز فرمانروای تمام اعمال ما ذهن و روح ما است و ما باید درمورد بهداشت روح و فکر خودمان واقعا یک مدیریت دقیق داشته باشیم که این فیلم راز را که دیدیم به خودمان می آیم یک خانه تکانی ذهنی می کنیم دوباره تجدید نظر می کنیم ببینیم آیا واقا از ذهن خود خوب استفاده می کنیم یا اینکه همین عامل کاملا مثبت را که مثال زدید همانند گوشت اگر در آفتاب بماند بعد از چند ساعت تبدیل به سم می شود اصلا فیلم و سینما و تلویزیون تا چه اندازه توانسته با به علم جدید روانشناسی کمک کند.
دکتر عیسی جلالی ( روانشناس ) : به نظر من به تناسب اهمیتش بسیار کم یعنی حتی من بر این باور هستم که در غرب که در این زمینه ها خیلی ادعا دارند هنوز آنطور که باید و شاید نیست مهمترین دلیل آماری که هست الان در کشور اروپای شمالی بالاترین آمار خودکشی هست و ما می توانی به این نتیجه برسیم که یک جای کار اشکال دارد هنوز انسانها یاد نگرفتند که چگونه بر خود مسلط باشند چگونه آن چیزی که می خواهند برسند چگونه ارزشهای والای انسانی مثل عدالت را بتوانند در زندگی پیاده کنند یکی دیگر این که خیلی ها ناامید هستند در این که خود را تغییر دهند و نا امید هستند در این که به چیزی که می خواهند برسند توجه داشته باشیم که آرزو برای هر یک از ما مهم است آیا ما راهی که با آروزهایمان برسیم بلد هستیم آیا ما فکر نمی کنیم که ذهن ما را برای این ساختن که ما چگونه می توانیم رویاهایمان را به واقعیت تبدیل کنیم هر انسانی که نتواند این کار را کند افسرده می شود من یک مژده مهمی دارم با کشفیات جدیدی که در رشته روانشناسی شده اگر کسی عظمت مغز را بشناسد دیگر نمی گوید که من دیگر نمی توانم بردیم به آخر خط رسیدم
مجری برنامه : من از خود شما درس گرفتم به شدت برمی گردم به 4 سال پیش در یکی از سخنرانی های شما می گفتید که البته داستان مبهم در ذهن من هست که اتفاقا به موضوع فیلم راز بر می گردد می گفتید که یک راننده اتوبوسی داشت در جاده می رفت و بعد رسید به یه یک جایی و بعد ایستاد مدتیها آن را خواهش می کنم آن خاطره محو را که اگر سعی کنم می توانم به یاد بیاورم اما از زبان شما کاملا شنیدنی است زیرا هر آنچه که اتفاق می افتد آنچه که تصور ذهنی یا انگاری ذهنی ما است که بعد تبدیل به یک فرمان می شود در روح ما حال ما از یک حالی به حال کسل یا خوب تبدیل می کند.
مجری برنامه : من خدمت شما خواهم گفت فقط یک نکته مقدماتی بگویم که آن را بهتر می تواند بیان کند برای انتقال محتوا یک فردی نشسته بوده روی یک پیتی سالها گدایی می کرده یک فرد ثروتمندی رد می شود به این فرد می گوید به من پول بده آن ثروتمند می گوید تو گدا نیستی کلی ثروت داری می گوید من را مسخره می کنی می گوید روی این پیتی که نشستی نگاه کن ببین چی می بینی پیت را درش را باز می کند می بیند پر از طلا است این تشبیهی است که ما روی پیتی نشستیم که پر از طلا است و ما خبری از آن ندارم این ذهن و مغز ما است که این پیت طلا است و بلد نیستیم که از آن استفاده کنیم من تاکیدی که دارم این هست که اگر ما خاصیتهای مغزی را که توجه کنیم مثلا یکی از خواص ذهن این است که ما اگر بلد باشیم می تواند از منهای بی نهایت تا به علاوه بی نهایت یک چیزی را کوچک کند یا یک چیزی را بزرگ کند ببینید مثلا سزار برای یک دستمال قیصریه را آتش زد چیزی که از نظر روانشناسی باید توجه کرد این است که این دستمالی که ما می بینیم همان دستمالی نیست که به خاطرش سزار این کار را کرد ذهن می تواند چیزی را بزرگ کند یا کوچک کند . ماجرا این بود که ما در هند بودیم سوار یک اتوبوس بودیم وسط راه ایستاد ما هم همینجور معتل ماندیم خلاصه پرسش کردیم گفتند که یک گاو آمده در جاده و راننده گاو پرست است و این تا این گاو نرود به شکلی نمی رود برای این که بی احترامی می شود برای ما این موضوع عجیب بود ولی این چیزی است که در ذهن این فرد راننده که گاو پرست بود این فکر و ایده و نظرش بود که یک همچین چیزی را در ذهنش می ساخت این که او اعتقاد دارد ما به او کاری نداریم ولی ما الان در جوانها کسانی می شناسیم که وقتی یک نفر می خواهد با آنها ازدواج کند می رود می گوید نه قرص می خورد خودش را می کشد آیا آن دختری که در ذهنش است به خاطر آن دختر واقعی خود را می کشد یا از آن منهای بی نهایت تا به علاوه بی نهایت که ذهن میتواند یک چیز را کوچک یا بزرگ کند آن است که این به خاطر او حاضر است خود را بکشد در حالی که این وقتی درمان می شود اهمیت آن را در ذهنش کم می کند اینقدر اذیت نمی شود خیلی جالب است به علت این که ما بهداشت روانی و سلامت روانی نداریم آنطور که باید و شاید و اهمیت این موضوع را توجه نداریم که ذهن ما در امر کمیت در بزرگ و کوچک کردن به صورت سالم دارد این کار را می کند تعادلات را دارد حفظ می کند خداوند کوچک بزرگ کردن در ذهن ما برای چیزهای خوب زندگی برای هنری که شما هستید اگر در هنر یک مقدار اندازه های تعادلی ترکیب مناسب اجزاء به هم بخورد یک اثر هنری تبدیل به یک چیز زشت ضد هنری می شود پس این را داده است که در آنجاها بتوانیم استفاده کنیم یک دفعه ما مغزمان به علت این که مراقبه ندارد وضعیت اینگونه می شود در این فیلم کوشش هست که ما توجه به این موضوع داشته باشیم علامه طباطبایی ما به ما نسخه داده است که برای رستگاری مراقبه و تداوم مراقبه یعنی مواظب خودت باشد مراقبت اگر در فرهنگ لغت ببینیم یک رابطه با خداوند است که مراقبه کبیر است و یک میکرو هست که رابطه ما مراقبه روی رفتار و گفتار و پندار است ما روی ذهنمان مراقبه یا بهداشت نداریم هر فعالیت ذهنی می تواند به ضد خودش تبدیل شود ما یک نظریه را دنبال می کنیم به نام ضد ذهن بعضی ها ذهن ندارند ضد ذهن دارند نریتور : فیلم مستند راز نشان رویکرد هرویت به هستی و قوانین حاکم بر آن است روایت او از زندگی انسانی در این فیلم مستند روایت شخصی با رویکرد هنری نیست تا با روایتهای مشابه تفاوتهای زیادی داشته باشد رویکرد مستند هرویت به انسان و جایگاه او در میان سایر پدیده ها شباهت زیادی به نگرش فیلم ها و منابع مکتوبی دارد که در زمانه ما تعداد آنان افزایش چشم گیر یافته است با این که گاهی از لحن پند آمیز این قبیل آثار در فیلم راز نشانی نیست اما به جای آن نباید از تصویر سازیهای خوب فیلم ساز در برخی صحنه ها نیز غافل بود یکی از نکات فیلم این است که کارگردان نتوانسته در همه موارد به خوبی قسمتهای مستند و بازسازی شده را با هم ترکیب کند و نظم ساختاری درستی به آن ببخشد بخشهای بازسازی شده بیشتر به بخشی از فیلم منتقل شده است و ساختار یکسان مصاحبه ها حجم سایر بخشها را انباشته است به نحوی که گاهی بیننده از یاد می برد که سرگرم تماشای یک فیلم مستند است از سوی دیگر چند پارگی اثر اگر چه ظاهرا ناگزیر به نظر می رساند اما نوعی آشفتگی در مسیر روایت پدید آورده است و یکپارچگی را خدشه دار کرده است با این حال فیلم ساز رویکرد جدی نسبت به فیلم غیر داستانی دارد و با مهارت رابطه ای فعال و ماثر بین سوژه ،گفتگو شونده و تماشاگر ایجاد می کند.
دکتر عیسی جلالی ( روانشناس ) : من مایل بودم که آن بحثی که شما نسبت به آن آگاهی دارید در رابطه با این فیلم و در واقع ستون اصلی فیلم روی آن می گردد که آن بحث قانون جاذبه هست من راجع به این موضوع شرح بدهم و بگویم که تمام کسانی که می خواهند الان زندگیشان از این رو به آن رو شود تمام کسانی که نا امید هستند و می خواهند امیدوار شوند تمام کسانی که فکر می کنند که زندگی همین است که هست و هیچ راهی نیست با اطمینان به آنها می گویم که اگر چنانچه به این اصل مهم که خوشبختانه هم پیغمبر هم امامان هم دانشمندان هم فلاسفه به آن اشاره کردند که اینها به عنوان راز می گویند این اصل را اگر توجه کنند خیلی برایشان تحول ایجاد می کند این بحث چیست بحث قوه جاذبه در یک معنایی که الان به عنوان یک راز دارند بیان می کنند ببینید ما از نیوتن یاد گرفتیم که سیب می افتاد ولی نیوتن به علت این که آمادگی داشت دید که زمین جاذبه دارد و سیب به شکلی می افتد من اگر این خودکار را رها کنم بر اساس جاذبه زمین می افتد ذهن ما یکی از خاصیتهایی که در آن هست این است که فکرهایی که به هر شکلی در ذهن ما می آنید قدرت جاذبه دارند شرحش این است که مثلا فرض کنید که این فکر در ذهن من می آید که بروم احوال یک بیمار بپرسم این فکر این جاذبه را دارد که من در واقع ایجاد سلامتی بیشتر برای او را بر اساس این فکرم فراهم می کنم یعنی وقتی به او می رسم انگار که آن خواسته من این فکر من شده است اساس این فیلم این است که شما هرچه که در دنیا می خواهی اگر مشروط به رعایت یک مسائل هستید که ما آن را مدیریت ذهن می گویم به آن می رسی و زمانی که نمی رسی آن را رعایت به شکلی نمی کنی حالا هرچه که شما فکرش را می خواهی بکنی مثلا من مثال می زنم که موفقها را ناخودآگاه این کار را کردند مثلا فرض کنید اینهایی که برایشان کنکور مهم است فرض کنید در ذهنش این فکر می آید که من می خواهم در کنکور قبول شوم این درس قوه جاذبه می گوید که این فکری که تو به این معنی داری جذب می کند آن چیزی که می خواهی به آن برسی که آن عبارت است از آن موفقیتی که در کنکور است اگر تو مهمترین موضوع ذهنت آن ایده قبولی در کنکور باشد و مزاحمتها و پارازیدهایی که عکسش در ذهن تو می آید کنار بزنی تو شکار فرصتها را می کنی به این شکل که هر چه تهدید هم سر راه تو باشد به شکلی آن را کنار می زند من مثلا چون روی همین موضوع کنکور کار کردم مثال می زنم در یکی از پیش دانشگاهی ها از بچه ها پرسیدم که مسئله شما چیست یکی گفت من نگران هستم که سر موقع در امتحان نرسم دوم این که من امکانش هست که سر کنکور دچار استرس و اضطراب بشوم سوم این که ممکن است هرچه در ذهنم هست یادم برود این خلاف قانون جاذبه مثبت است به این شکل که الان دارد در ذهنش طرح شکست را طراحی می کند یعنی در این درس بارها امده گفته شده است که نروید سمت این که چی نمی خواهید مغز یک خاصیتی دارد که هر وقت شما یک چیزی را به صورت من می خواهم دنبال می کنید مغز کمک می کند که به آن برسید ولی اگر سیستم اجتنابی باشد این بحث سلبی هم است که یک چیزهایی سلبی است یک چیزهایی ایجابی است در ذهن بیشتر فعالیتهای سلبی باعث می شود که فرد آن طور که باید و شاید نرسد که با فعالیتهای ایجابی می رسد خلاصه خیلی از عوامل از کنکور گرفته از مسائل مالی زندگی گرفته از ضعف اختلاف مثلا فرض کنید که آدم به یکی قهر است یک اشتباهی که می کند در ذهنش این مسئله را جذب می کند این فکر را می آورد که طرف جواب من را نخواهد داد این در قیافه اثر می گذارد انگار خودش را می سازد که طرف ردش کند یک مثال خوب برای فروشنده ها دارم ثابت شده است فروشنده های موفق از همین قوه جاذبه مثبت استفاده می کنند یعنی فروشنده که وقتی از قبل می رود خرید با خود بگوید منشی که وقت نمی دهد مدیر عامل که من را نمی پذیرید این درست کیفیتی در ذهنش می آورد وقتی می رود با یک بدنی می رود با یک نگاهی می رود که آنجا پذیرفته نمی شود در حالی که این اگر عکس این را در ذهنش بتواند داشته باشد چقدر اثر دارد همکاران پزشک من این مسئله را تصدیق می کنند که عوامل روانی به شدت در درمان بیماری ها و پیشگیری بیماری ها نقش دارد.
مجری برنامه : در خود این فیلم هم بود یعنی یک بیمار سرطانی را ما در خود این فیلم دیدیم که بهبود پیدا کرد ما نمی خواهیم که روشهای پزشکی را دست آوردهای حیرت آور در عالم پزشکی که هر ساله به اندازه ده سال یا 20 سال به صورت تصاعدی جهش دارد آن را نادیده بگیریم روشهای علمی که امروزه دست آورد تمام علوم پزشکی محصوب می شود ولی در فیلم پروانه آبی ما دیدیم یک نفر که تومار مغزی داشت معالجه شد به وسیله همین چیزی که شما گفتید و در خود این فیلم هم حتی کسی که هواپیمایش سقوط کرده بود.
دکتر عیسی جلالی ( روانشناس ) : من می توانم به صورت یک دو سه چهار این را مرتب کنم از الان بگویم که آن چه که از این فیلم می شود گرفت این است که یک ما فرهنگی داریم که به ما گفته است خودشناسی خداشناسی است فرهنگی داریم که یک ساعت اندیشه را اهمیت را بیشتر از 70 سال عبادت می داند پس نکته ای که اینجا مهم است این است که ما ببینیم این اندیشه ای که اینقدر مهم است و توصیه علما و دانشمندان اخلاق امور تربیتی شده برای ما چرا رها کردیم در کدام یکی از مدارس ما آموزشگاه اندیشه هست الان خانواده های ما دلشان را خوش می کنند که شما به برادرزاده تان بگویید ترم چندم زبان هستید هیچ وقت نمی پرسیم که ترم چندم اندیشه هستی چرا اندیشه جزو یکی از مهمترین درسها نیامده است اگر ما آمده بودیم درسهای مدیریت ذهن این که چگونه فرد از ذهنش استفاده کند چگونه از ذهنش فکرش ثروت بسازد الان در دنیا ثروت اصلی فکر و اندیشه است کافی بود اینها را یاد گرفته بودند آن موقع کارآفرینی می کردند خودشان اشتغال درست می کردند الان یک مثالی که جوانهای ما خوب می فهمند این است که یک کسی کامپیوتر به این عظمت را بخرد که استفاده کند ولی مدام چت کند این کامپیوتر این همه می تواند خدمت کند ولی فقط چت کند ما همین کار را می کنیم.
مجری برنامه : تازه درد آورد است که با حروف انگلیسی کلمات فارسی را می زنند که من برای تمام دوستانم پیامی که می فرستم می گویم که این کار را نکنید یا این که فونت فارسی بخرید ژاپنی ها تماما فونت ژاپنی دارند کره ای ها فونت کره ای دارند و برای خودشان می خواهند پیام بفرستند با فونت خودشان می فرستند.
دکتر عیسی جلالی ( روانشناس ) : من داشتم مرتب می کردم که بگویم آن چیزهایی که خیلی مهم است و ما می توانیم استفاده کنیم برای یک رفتار و افکار خوب این بحث هست که ما اول باید توجهمان را به این جلو ببریم که ذهن ما یک ماشینی است یک سیستمی است که هزاران فعالیت ارزنده می شود به کمک ذهنمان ما می توانیم بشناسیم به کمک ذهنمان می توانیم خلاقیت و نوآوری داشته باشیم به کمک ذهنمان می توانیم ثروت داشته باشیم یک خاصیتی ذهن دارد اگر فکر منفی دادیم فکر منفی کرد اگر فکر بدبختی داد فکر بدبختی کرد (از کوزه همان برون تراود که در اوست) در واقع این چیزی که در ضرب المثلهای ما بوده می گوید در واقع به دنیا بخندید به تو می خندد به دنیا اخم کنید دنیا اخم می کند آن موقع که به دنیا می خندی یک اندیشه ای در ذهنت هست که این جذب می کند که شرایطی به وجود بیاورد که وجود تو یک محرکی بشود که یک محرک خنده را به شکلی بگیرد . یک بحث جدیدی که من می خواهم مطرح کنم این است که غیر مستقیم در این بحث بوده است موضوعی است به نام زبان ذهن همانطور که ما وقتی زبان کامپیوتر را بدانیم بلد هستیم که بهتر از آن استفاده کنیم باید همه ما یاد بگیریم که ذهن چگونه جواب می دهد یکی از قوانین که ذهن به هدفهای مثبت جواب می دهد ذهن اگر تمرکز بر هدفهای مثبت باشد آن را دنبال می کند اشکالی که در چیزهای بد اغلب عنوان می شود یک چیز کثیف کثیفی را به خودش جذب می کند شما وقتی چیزی کثیف را جایی می گذاری مدام این چیز کثیف جذب می شود فکر هم همینطور است وقتی فکری زشت است فکری سیاه است دائم در ذهن فرد هست می رود به طرف جستجوی این که آن چیزهای منفی را به طرف خودش بکشد ولی مواقعی که این فکر بعدمثبت دارد می رود به سمت این که این مثبتها را جمع کند یک دانشمندی که روی این موضوع کار کرده است رفته است در جامعه های مختلف تحقیق کرده است که تمام مشکلات بشری را می شود یک چیزی خلاصه کرد درآورده که همه بدبختی ها از یک چیز است بد فکر کردن که این یک معنی اش منفی فکر کردن است یک معنی هم درست فکر نکردن بنابراین فیلم دارد نشان می دهد که تو این دستگاهی که در ذهنت است می تواند معجزه کند و تو را ببرد به سمت آن خواسته ها و آرزوهایی که دارد و تجربه تاریخی نشان داده است که این جواب داده بنابراین اگر ناامید هستید این امور را توجه کنید اول این که اهدافی که دنبال می کنی نباید جنبه های منفی بیاورید بیشتر جنبه مثبت بیاورید مغز اینگونه نگاه می کند که مثلا وقتی کسی افسرده هست یک راه این است که دائم بگویم من می خواهم افسرده نباشم یک راه این که در ذهنش بیاورد برنامه شور زندگی چیست که آن وقتی تقویت بشود دیگر کم کم انرژی برای افسردگی نمی ماند افت تحصیلی به جای این که مدام فکر کند چرا اینگونه است برنامه ها پیشرفت تحصیلی را بسیار تقویت کند تحقیقات نشان می دهد که ذهن به این صورت بیشتر کمک می کند که به آن خواسته برسد پس اولی اهمیت کلی ذهن و فکر است دومی این که اهداف باید روی طرح مثبت نوشته شود و سومی این است که در خاصیت قوه جاذبه که روی فکر می آید هر فکری می کنید فکر شبیه اش را می گیرد.
مجری برنامه : آقای دکتر درباره هوشیاری و رندی ذهن برای ما قرار بود صحبت کنید.
دکتر عیسی جلالی ( روانشناس ) : ببینید این صحبت حافظ شناسان می گویند که حافظ رند بود به این معنی که رند با مرد رند فرق دارد مرد رند کسی که دنگش را نمی دهد سر آدم می خواهد کلاه بگذارد رابطه نابرابر دارد ولی رند در مفهومی که به حافظ می دهند یعنی کسی که گول نمی خورد یعنی واقعیات را با هوشمندی می بیند مثلا یک مثال هم هست که شما یک بچه ای را سفارش می کنید که وقتی ما رفتیم در خانه اینجوری نکن ولی وقتی هوشیاری هستیم گول نمی خوریم می دانیم این بالاخره کار خود را می کند خیلی چیزها را آدم استنباط می کند حافظ گول این را نخور که نفهمد که ذهن چقدر مهم است به همین دلیل که خیلی از اشعار به این موضوع توجه کرده است مثلا حال بد را فهمید که بیشتر از اندیشه بد است گفت ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن این دل بد کردن یعنی حالت منفی داشتن به امور فیلم هم عینا یک چنین وضعی را می گوید حالا فیلم می خواهد ما را رند کند بگوید که شما متوجه یک چیزی نبودید که آن چیز بسیار مهم بوده است منتها نقدی که من به فیلم دارم این است که توجه به این موضوع نکرده است که این چیزی که می گوید کشف فیلم نیست این را پیغمبر ما امامان ادبیات ما همانطور که اسم بردم بسیاری از افرادی که در طول تاریخ به این امور یعنی به این امر که رند کسی است که می داند فکر چه بازیهایی دارد می داند که فکر چه قدرتی دارد می داند که با فکر هم می شود سلامت بود.
مجری برنامه : گفتیم بیمار روانی در خود همین فیلم اصلا باید بگویم چه کسی بیمار روانی است و خودش خبر ندارد.
دکتر عیسی جلالی ( روانشناس ) : در واقع بر اساس مکاتب مختلف بیمار روانی تعاریف مختلفی دارد ولی انواع بیماریهایی ما داریم که برای هر کدام یک تفاوتهایی است یک چیزی که اغلب همه متفق القول هستند به یکی از پایه های اساسی بیماری های روانی که اگر ژنتیک و ارثی نباشد تفکر منفی است در واقع این تفکر منفی وقتی به ذهن یک کسی می افتد تمام نظام روحی را به هم می زند الان همه افرادی که به نوعی که بیماری روانی دارند یکی از گلایه هایش این است که چقدر این بدبین است و به این صورت می بینیم که چقدر در این زمینه اذیت می شود الان یک تحقیقی شده است که یک دانشمندی آمده کار کرده است روی هفت نفر که در تاریخ بشری روشهایی برای مراقبه گفتند در این تحقیقات مربوط به حضرت محمد است و ما می بینیم که این بحثی که در خود نشان می دهد که چقدر این چیزی که الان همه دنبالش هستند بروند سراغ این که مدیتیشن یاد بگیرند چقدر در اسلام خود ما مدیتیشن و بحثهای مراقبه به فراوانی بوده است که به دلیل همین که ما اینها را کم گفتیم ما مثلا از نوعی که به خودمان مربوط است کمتر به شکلی استفاده می کنیم بعد نکته ای که اینجا جالب هست یک مدیتیشنی که پیامبر گرامی ما همیشه می گفتند مثلا فرض کنید چشممان را می بندیم در قلب خودمان ارتباط با خداوند برقرار می کنیم خداوندی که رحمان است رحیم است این فکری که ما از این نظر در ارتباط با خداوندمان بر اساس قرآن مان داریم دارد از همان قوه جاذبه که فرض شد استفاده می کند بعد آن که می آید در قلب ما می فهمیم که ذکر نام خدا قلبها به آرامش می رود برای چیست برای که آن فضای الهی وقتی می آید در قلب ما به ما یک وسعت نظری می دهد یک بار دیگر هم تعریف کردم ولی آنقدر اینجا می خورد که حد ندارد و آن این است که یک مردی سوار کشتی بوده این کشتی غرق می شود پناه می برد به یک جزیره که هیچ چیزی نبوده ناچار می شود بگردد وسائل اولیه زندگی را درست کند یک کلبه درست می کند خوشحال بوده که اینجا می تواند زندگی داشته باشد می رود دنبال این که غذا تهیه کند این کلبه می سوزد بعد می آید با حالت ناراحت دست به درگاه خدا بلند می کند من که کشتی ام غرق شد و شناکنان تا اینجا آمدم و اینجا این کلبه را درست کردم و این هم سوخت مدتی بعد به خواب می رود بعد از چند وقت یک عده آمدند پا زدند به او در این جزیره کسی زندگی نمی کرده و یک کشتی که داشته می رفته برای اولین بار یک دود می بیند و اعضای کشتی می گویند که اینجا حتما یک آدم آمده به هوای این دود می آیند و این دودی که این خانه سوخته شده باعث نجات این می شود و این نشان دهنده این است که چطور این بحثی که در مدیتیشن پیغمبر ما هست در وقتی این در ذهن ما به فراوانی نیاید یعنی آن حالتی که ما به آن خداجویی می گویم نمی توانیم این همه استفاده کنیم که از عظمت خداوند بتوانیم نیرو بگیریم برای این که اموری که با آن زندگی می کنیم به شکلی برای ما کم بشود پس می بینیم که در خود فیلم هم مکرر اشاره می شود که در بخشهای مختلف زندگی وقتی که ما می رویم اندیشه خودمان را مثبت می کنیم چه راجع به سلامتی چه راجع به پول است الان مثلا یک نمونه این موضوع مربوط به اختلافات خانوادگی است که الان در خیلی از جوامع می بینیم که آمار طلاق بالا است شما وقتی که نگاه می کنید افکاری که در ذهن اغلب تکرار می شود دعوت به دعوا و اختلاف می کند تا آن چیزی که مولوی ما گفت از ما محبت خارها گل می شود یعنی وقتی که گل را کاشت یک چنین اثری دارد حتی یک تجربه ما با دانشجویان می کردیم می گفتیم شما چند روز با خودتان این قرار را بگذارید که اگر اسم من اکبر عالمی است مثلا اسم روانی من هست گل بعد تصور این را بکنید که در واقع هویت شما یک حالت گل دارد و دائم در ذهنتان یک گلی را که خیلی می پسندید مثل فیلم ها که منتاج می کنند بیاورید در ذهنتان بعد چند روز که شما این را نگه می دارید از دیگران بپرسید می گویند که شما لطیفتر عمل کردید در واقع مثل این که از هستی آن چیزی که به گل می تواند اهمیت بیشتری بدهد دعوت می کنید حالا برعکس یک آدمی از صبح تا شب بگوید من خار هستم طبیعتا این چون در ذهنش می آید یک همچین کیفیتی را دارد این که در ابعاد مختلف فیلم هر جا که این افراد به عنوان کسی که فیزیک کوانتوم خوانده است به عنوان کسی که معلم است هر کدام می خواهند به شکلهای مختلف بگویند که عظمت درونت را حفظ کند درک کن و سعی کن که آن را مورد استفاده قرار دهی و این چند صباح عمرت را جوری زندگی کنی که هم خودت هم آدمهای دیگر بتوانند این زندگی بهتری را به شکلی داشته باشند.
مجری برنامه : اما این فیلم تا چه اندازه ای حرف تازه داشت برای ما بگوید آیا اگر حرف تازه ای نداشت لااقل توانست آنچه را که قدما نه فقط ایرانیان و متفکران ایرانی و مسلمان بکله از ملل دیگر آنچه که قدما به عنوان دست آورد بشری فراهم آوردند تا این کارگردان نسبتا جوان به کمک همکارانش و کسانی که دعوت کرده بود بتواند آن را عرضه کند که دنیا خیلی امروز روی فیلم راز دارد بحث می کند تمام برنامه های تلویزیونی پر شده از فیلم راز اصلا این حرف تازه ای داشت.
دکتر عیسی جلالی ( روانشناس ) : نکته ای که خیلی مهم هست این قسمت می تواند برای ما آموزنده باشد به نظر من این چیز تازه ای را به شکلی نگفت ولی یک چیزی در دنیا الان درست شده است که هم مدیر را به آن تشویق می کنند هم مربی را که می گویند تسهیل کننده یعنی یک کسی که می آید یک اموری را کنار هم می چیند و اینها را مدل سازی می کند و یک نظامی می دهد الان شما اطلاع دارید که اینها سایتی درست کردند بر اساس آن برنامه دائم دارند با مردم دنیا تماس می گیرند آنها را تشویق می کنند جذب می کنند به این کاری که می کنند حالا ما هم در واقع خیلی غنی تر از آنها در جامعه خودمان داریم باید یک چیزی که خیلی مهم است اینها را تئوریزه کنیم مثلا این جمله ارزنده علامه ما که من اکسیژن روح می دانم که مراقبه و تداوم مراقبه این را به صورت کاربردی در بیاوریم این را به صورتی در بیاوریم که برایش معلمینی باشند که دائم این را آموزش دهند.
مجری برنامه : همینجا می گوییم هم به جوانها می گوییم به میان سالگان هم می توانیم بگوییم به عنوان یک دوست به سالخورده ها می توانیم بگوییم بگوییم قدر خودتان را بدانید. می خواهم یک سوال خصوصی بپرسم راز موفقیت شما چیست ؟
دکتر عیسی جلالی ( روانشناس ) : مدیریت ذهن در حدی که من توانستم بکنم به کارهای من چه در رسانه چه در تدریس چه در مشاوره بسیار توانسته کمک کند و من فقط این را در این حد بگویم که شهادت بدهم که چگونه وقتی که فکر منفی در ذهن من هست از زمانی که من بشینم به این فکر بد فکر کنم واقعا اثر بد می گذارد و زمانی که به دید دیگری دیده می شود که بسیار اثر مثبت می گذارد فقط نکته ای که مهم است این است که من خواهشم این است که اگر بخواهید از این برنامه یک کار کاربردی بشود واقعا هموطنان عزیز ما کسانی که مطالعات عمیق اسلامی و ادبی در جامعه ما دارند در حد کمی که من بضاعت داشتم مصادیق این را دربیاورند که در فرهنگ ما بوده است از طریق پیغمبر و امام و ادبا بعد این راه هایی هست که این را می شود به یک صورتی در چنین برنامه هایی به صورت مدل سازی به شکلی درآورد ارتباط تنگاتنگ قرار دارد به این شکل که شما از زمانی که فهمیدی که ذهنت همه چیز است به چه صورت زندگی عوض شد به هر حال چراغ کوچکی از این بحث که در جامعه ما چراغ بزرگی داشته است در تاریخمان الان در این برنامه در حد خودش روشن شده است این چراغ را می شود خاموش کرد این چراغ را می شود به خاطر سلامتی و سعادت و رستگاری به شکلی تقویت کرد به هر حال من بسیار مصر هستم که همینگونه که یک انسانی خصوصیاتی دارد مثل معرفت مثل حق شناسی یک فیلم هم یک همچین کیفیتی دارد می تواند خود فیلم حق شناس و امانتدار باشد من فقط نقدی که به فیلم دارم این که نقشی که شرق به طور کلی در این امر مهم معنویت انسان و این چیزی که اینها به آن رسیدند نادیده گرفته شده است در این فیلم من می خواهم بگویم که شما نگاه کنید دانشگاه پنسیل بانیا با کلی دانشمند سالها تحقیق کردند که نشان بدهند که حال انسان به چه صورت بد می شود بعد شما می بینید ما قبلا این را در دو مصرع شعر حافظ داشتیم من وقتی که راجع به این فیلم می خواستم صحبت کنیم فقط یک ملال داشتم و آن این بود که ناسپاسی به فرهنگ ما در طرح این قضیه یعنی ضمن این که ما احترام برای علم و دانش آنها داریم بسیاری از ریشه های این مطالب از شرق ما است از کشور ما رفته است و بسیار شیرین تر هم است یعنی آنها ادبیات غنی مثل ما ندارند اگر ما این ها را از طریق بخواهیم که افرادی بیایند یک سازمانی برای این کار درست شود که دیدهای تخصصی گفته شود و بگویم که نگاه هنری چونه بوده نگاه اسلامی چگونه بوده ما به هر حال یک جامعه اسلامی و مذهبی هستیم و این در طول روز در ذهن ما می آید من از شهید باهنر هم شنیدم که تاکید زیاد داشتند به علم و دین اینها که از هم جدا نیست به ما توصیه شده که علم زمان را بیاموزیم به ما توصیه شده است که قول های مختلف را بشنویم بهترین ها را انتخاب کنیم این زمینه اگر دست به دست هم دهد من قول می دهم که کشور ما در این شکل هم به جلو برود به خیلی از اهداف انسانی و الهی خودش می رسد نریتور : معنویت شخص نه به عقل اعتبار می بخشد و نه قدرت ناخودآگاه را نادیده می گیرد بکله هر دو را محدود به حوزه خود می کند تمدن های بزرگ آسیایی که سکون آرامش و وقار از جمله صفات آنها است تعادل را قانون هستی می دانند اگر اساس تفکر و معنویت آسیایی را تجربه حالاتی بدانیم که از ارتباط بشر با مبدا وجود ناشی می شود هنر بازنمایاندن همین حالات در آینه مصادیق گوناگون است فرو افتادن جایگاه هنر غربی از عالم مجردات به دنیای ناخودآگاه و تنزل حقیقت عینیت اشیاء حاصل روش تفکر غربی است روشی که همواره در صدد دنیوی کردن دیانت اسطوره زدایی از زمان و افسون زدایی از طبیعت است
مجری برنامه : واقعا کهکشان آفرینش حیرت آور است عقل ما قد نمی دهد به وسعت بخشندگی خداوند بنابراین چرا فکر کنیم که اجازه داریم چیزهای منفی را به دل خودمان راه دهیم و چیزهای منفی را برای اطرافیان خودمان بخواهیم و تصور کنیم که بحث ما در این برنامه به گونه ای است که در بعضی از اینترنتهای کم ارزش این را تشبیه کرده است به آدمهای الکی خوش.
دکتر عیسی جلالی ( روانشناس ) : من یک نکته می خواهم بگویم که باز در مدیریت ذهن مهم است بسیاری از افراد هستند که به نقد اهمیت می دهند یعنی تفکر انتقادی دارند امروز بر اساس همین نگرشی که فیلم هم توصیه می کند هنر این است که تفکر انتقادی را تبدیل به تفکر سازنده بکنیم یعنی ما مدام اگر بخواهیم عیب بگیریم ایراد دربیاوریم و این عیب و ایرادها را نتوانیم تبدیل به راه حل کنیم فقط صدمه می بینیم و بد نیست که بگویم در فارسی قدیم ما کلمه دشمن از دوشمن بوده به معنی بداندیش بوده پس قبول کنیم دشمنان ما کسانی نیستند غیر از بداندیشان ما و یکی از این بخشها که باز بیشتر ما را اذیت می کند بداندیشی هایی است که خود من درباره خودم دارم که اگر این نگاه را هم که الان خیلی در روانشناسی به عنوان تصویر ذهنی مثبت مطرح است بتوانیم درست کنیم به ما آرامش می دهد و زندگی بهتری را فراهم می کند من امیدوارم که یک چیزی را ما یاد بگیریم من از یک مدیری خیلی لذت بردم که هر وقت کارمندان می آمدند و مشکل می آورند می گفت باید راه حلش را بیاوری ما باید یاد بگیریم که مقابل تفکراتی که دائم راجع به مسائلمان داریم ذهنمان را که خداوند ساخته است اصلا من می خواستم این را بگویم یادم رفت یکی از تعاریف ذهن یعنی حل مشکل اصلا فکر چقدر این را مولوی خوب گفته فکر آن باشد که بگشاید رهی یعنی یک گشایش ایجاد کند نه این که بیشتر گرفتاری ایجاد کند بنابراین اطمینان داشته باشیم که این توصیه هم که به ما می شود خودباوری داشته باشیم که این خودباوری بر اساس این که روی نقاط مثبت خودمان که از نظر تاریخی هم اینقدر غنی هستیم ما کشوری داریم که بزرگترین شاعر آلمان مثل گوته می آید می گوید من مقابل حافظ او اقیانوسی است که من قطره ای نیستم ولی به هر حال جهان امروز جهان علمی است باید مدل سازی شود ما باید بتوانیم معنویت خودمان را به صورت علمی از آن استفاده کنیم و بتوانیم قدرت را زیاد کنیم که این موضوعات اثر زیادی دارد هم اکنون روانشناسی هم به سمت این می رود که از قواعد فیزیک در روانشناسی استفاده بیشتری کند یک واقعیتی در مدیریت ذهن این است که ذهن من به من دروغ می گوید یا راست می گوید چون یکی از گرفتاریهای ما همه ما می گویم واقعیت را می دانیم ولی در این همه طول تارخ بشری این همه جنایت درست کردیم پس یک جای کار را ما داریم غلط می رویم و اگر ما تجهیز شویم به این که ذهن چگونه کار می کند چگونه شناخت درست و غلط را دنبال می کند می توانیم به چیز مهمی برسیم از معجزاتی که ذهن ایجاد می کند می توانم بگویم که این فیلم خواست اشاره ای بکند به معجزه های ذهن که این کلمه معجزه همیشه یک مقدار غیر عملی است ولی واقعا امروز اگر یک کسی زندگی بد داشته باشد بتواند به زندگی خوبی ببرد خوب خیلی مهم است معجزه مگر چیست چرا ما دنبال معجزه های عجیب و غریب هستیم خیلی چیزهای ساده را ما می توانیم درست کنیم و انگار که معجزه کردیم یکی از ساده ترین کارهایی که ما نمی توانیم انجام دهیم احترام گذاشتن به هم است اگر ما این امر بسیار مهم را یاد بگیریم که خیلی هم شعار داده شده است چقدر مشکل برای ما حل می کند منتها ما به اینجا که می رسیم کم می آوریم در اجرا علت این که نمی توانیم اجرا کنیم به دلیل این هست که به شکلی به این مسئله توجه نداریم ضمنا من یک نکته دیگر بگویم خیلی اوقات از مدیریتها نقد می کنند که در این فیلم هم اشاره ای بود ما مثلا چرا درست نمی توانیم مدیریت کنیم ما بر این باور هستیم که مدیریت ذهن مادر تمام مدیریتها است از مدیریت تولید مدیریت خدمات مدیریت کیفیت و این را چقدر غربی ها به آن رسیده اند ای شها تو کشتی خصم بیرون را ولی خصم بدتر در درونت هست که آن را به شکلی نمی بینی آن خصم درون را چه کسی باید دنبال کند که جهاد اکبر و مبارزه با نفس اماره است آن الان شیوه علمی اش مدیریت ذهن است پس ما باید خودشناسی را ببریم به شکلی که اینگونه باشد که استاندارد بشود دانشمندان ما کسانی که در مسائل دینی تخصص دارند بشینند اینها را جمع کنند درست به صورت استانداردی دربیاید که شعار اساسی این که خودت را بشناس انگار که خدایت را شناختی به دلیل این که این عظمت را ببینند.
مجری برنامه : امیدوارم که مدیرانی که در زمینه های آموزش مسئولیت بر عهده دارند این گفتگو را شنیده باشند عنایت کرده باشند و در یکی از مقاطع تحصیلی یک واحد درسی به اسم مدیریت ذهن که در تمام طول عمر به دردمان می خورد در درسهای یکی از مقاطع بگنجاند نکته آخر این که ما باید تمرین کنیم که از اطرافیان خودمان به جا و در جایی که شایسته است عذرخواهی کنیم باید تمرین کنیم مدیریت ذهن داشته باشیم که از اطرافیان خودمان به جا و در جایی که لازم است تشکر کنیم .