آیا در مسیر درست قرار داریم؟!


برنامه ریزی
برنامه ریزی

یکی از کار هایی که در روزهای اول سال کردم این بود که دفترچه ی برنامه ریزی روزانه جدیدی رو برداشتم و در صفحه ابتدایی لیست اهداف و آرزوهام رو نوشتم. بعضی از اون ها اهدافی بودن که مدت هاست درگیر شون هستم و در راه رسیدن به اون هام ولی به علت دور بودن هنوز بهشون نرسیدم و بعضی دیگه اهداف جدید!

یکباری با یک مشاور تحصیلی که از قضا بسیار آدم بی اعصاب و حتی میشه گفت بی ادبی بود صحبت کردم و اونجا متوجه شدم که مرز باریکی بین هدف و آرزو هست...

مثلا برای من گرفتن مدرک سطح دو زبان یک هدفه اما رفتن به یک سفر خارجی آرزو. این که برای همه واضحه. موضوع اونجاست که گاهی هدف و آرزو با هم قاطی میشوند! یعنی اینقدر شما برای هدف تان تلاش نمی فرمایید که تبدیل میشود به آرزوی دوردستی که دست مایه ی غر زدن های بعدی شما به دنیا و ما فیها میشود! در نتیجه نشستم و با خودم حسابی حرف زدم و مرز هدف و آرزو هایم را مشخص کردم. حتی یک صفحه رو به این تیتر اختصاص دادم: لیست خرید سال 97 ! ( که قدرتی خدا هر روز به این لیست افزوده میشود و به علت کمبود بودجه مجبور به فدا کردن بعضی برای دیگری میشوم:× )

حالا از مقدمه ی مفصل که بگذرم میخوام این رو بگم از اون جایی که بسیار آدم کمال گرایی هستم فکر میکنم یک برنامه ریزی کلی حق مطلب رو، لااقل درباره ی بنده به عنوان یک شازده خانم، برآورده نمیکنه! در نتیجه امروز با خودم فکر میکردم که باید چند صفحه ی دیگه هم به دفترچه اضافه کنم اما مشکل اینجاست که این دفترچه کاربرد اصلی ش به یادداشت برنامه های روزانه اختصاص داره، یا به عبارتی دیگر باید بگویم : دلمان یک دفترچه جمع و جور میخواهد که هم بتوان در آن هدف گذاری ها متفاوت انجام داد هم برنامه ریزی روزانه رو یادداشت کرد و هم تقویم داشته باشد. در نهایت این پکیج بسیار کم حجم و کم وزن باشد تا بتوانم آنرا همیشه درون کیف مبارکم جا بدم و به عبارت دیگر دست و پاگیر نباشد. همچنین فنری باشد و اندازه ی فنر به قدری باشد که خودکار را در خود نگه دارد!

حالا لطف کنید برا خرید این دفترچه ی فضایی برای بنده آرزوی موفقیت کنید!

از این حرف ها گذشته داشتم به سر تیتر هدف گذاری های دقیق ترم فکر میکردم!

اول از همه دوست دارم به عنوان یک مسلمان برنامه ریزی های دینی رو هم در برنامه هام داشته باشم.

بعد از اون قسمتی که در اون برای مطالعه درباره ی رشته م به عنوان یک دانشجو باید وجود داشته باشه.

و همینطور قسمتی که مربوط به هدف های ادبیاتی و نویسندگی میشه! مثلا اینکه دوست دارم شعر های بیشتری از سعدی بخونم رو میتونم جوری برنامه ریزی کنم که هفته ای یک غزل حفظ کنم. یا ماهی حداقل یک کتاب بخونم.

راستش من تا چند وقت پیش از اون دسته آدم هایی بودم که نه تنها با برنامه ریز مخالف بودم بلکه سعی داشتم از اصل و اساس هم اون رو زیر سوال ببرم و شدیدا معتقد بودم که نباید مثل یک ربات که تمام حرکاتش برنامه ریزی شده است زندگی کرد! تازه با دیدن پست هایی از قبیل همین پست، با خودم میگفتم برو بابا! اینا همش تئوری هایی که هیچ وقت نمیشه عملی شون کرد!

درست به یاد ندارم از کی شروع به برنامه ریزی کردم؟! آها! شاید ماجرا از اینجا شروع شد که پیش مشاور رفتم تا از اینکه همیشه وقت کم میارم شکایت کنم! مشاور هم من رو ناخواسته وارد یک چالش عجیب کرد! چالشی که باعث شد من با خودم و واقعیت رو به رو بشم!

و ان این بود که من باید هر هفته برنامه ی کارهایی که کردم رو مینوشتم و به مشاور نشون میدادم... هفته ی اول به طور کلی چیز هایی رو یادداشت میکردم، تا وقتی که مشاور از من درخواست کرد که برای هفته ی بعد باید هر یک ساعت یکبار به سراغ دفترچه برم و کارها یادداشت کنم. تازه اینجا بود که فهمیدم چقدر زمان از دست رفته دارم!

نتیجه ی این کار این شد که آدم متوجه میشه کدوم قسمت از کارهایی که عادت به انجام شون داره، مضر هستند و وقتش رو برای هیچ و پوچ به هدر میدن!

چالش جالبی بود! خصوصا برای امثال من که همیشه مشکل کمبود وقت دارند!

خلاصه که....

این ها رو اینجا مکتوب کردم تا در اولین فرصت هدف گذاری هام رو کامل کنم و خودم رو در راه رسیدن به اونها قرار بدم!

به قول نادر ابراهیمی ( خدایش بیامرزاد) :

" ما آمده ایم که با حضورمان جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند : از کرم خاکی هم بی آزار تر بود و از گاو مظلوم تر... ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان و راه رفتن و نگاه کردن و لبخند زدن مان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستم کاران برود.... ما نیامده ایم تا همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگ مان گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایش مان کنند! "

کمی روی این متن فکر کنیم دوستان!

امضا :

شازده خانم:)