چطور در شغلمان پیشرفت کنیم؟

سال ها قبل، هنگامی که بعنوان یکی از کارشناسان ارشد در سازمانی کاندید مدیر شدن بودم، شروع به تنظیم یکسری قوانین و رفتارهای شخصی برای خودم کردم تا سرعت رشد و پیشرفت شغلی من را بیشتر کند و برایم افزایش حقوق در بر داشته باشد.

در آن زمان فرصتی برای ترفیع گرفتن و رسیدن به مرحله ی بعدی؛ یعنی مدیریت یک واحد، برایم پیش آمده بود.

دو نامزد احتمالی وجود داشت. من و همکار دیگرم.

روی کاغذ، من تجربه ی بیشتری داشتم، تخصص بیشتری داشتم، اغلب کارکنان، من را به عنوان مدیر خود می خواستند و به طور کلی من این شغل جدید را بهتر می شناختم. صادقانه بگویم، همکارم شانسی نداشت.

هنگامی که با یک مشاوری خارج از سازمان که شرکت از خدمات او استفاده می کرد، صحبت می کردم، از او پرسیدم فکر می کند شانس من چه قدر است؟

او پاسخ داد: «کم».

در آن لحظه خیلی خشمگین شدم.

چون عصبانی بودم و فکر میکردم که به من برخورده است شروع کردم تند و تند همه چیز را درباره ی تجربه ام، تخصص، و توانایی هایم به مشاور توضیح دادم.

او پاسخ داد: «تو مثل یه مدیر راه نمیری.» «و همکارت راه میره»!!

چی؟

من مثل یک مشاور به من گفت:

مدیر راه نمیرم؟ یعنی چی ؟

مگه مدیران چکونه راه میروند؟

«آره، مسئله سر قدرت این کاره.»

نیازی به گفتن نیست که حق کاملا با او بود و همکارم در کمال ناباوری من آن شغل را به دست آورد.

من باید زیردست یک همکار که سالها کنار همک می نشستیم کار می کردم.

اما او آدمی بود که درست راه می رفت.

اوایل خیلی برایم سنگین بود ولی بعدها به خودم گفتم حتما او کارهایی میکند که دیگران در لحظه تصمیم گیری او را انتخاب کرده اند.

به همین دلیل با خودم تصمیم گرفتم نه تنها او بلکه بقیه مدیران سازمان را کاملا تحت نظر بگیرم تا از آنها یاد بگیرم.

راه رفتن او را به دقت زیر نظر گرفتم.

آن مشاور دقیقا درست گفته بود، نوعی راه رفتن مدیر وجود داشت.

کم کم متوجه شدم که هر کارمندی، هر شاغلی، در واقع هر کسی، راه رفتن مخصوص خود را دارد.

مسئولان پذیرش به شکل خاصی راه می رفتند؛

همین طور صندوق دارها، کارکنان رستوران، کارکنان دفتری، مسئول بخش، کارکنان حراست، و البته مدیران!

مخفیانه شروع به تمرین این شکل از راه رفتن کردم.

نمایش نقش

هنگامی که زمان زیادی را صرف تماشای این نوع راه رفتن کردم، متوجه شدم که یک شیوه ی پوشش، صحبت، و رفتار مدیر نیز وجود دارد.

جالب است نه؟

انگار تمامی کسانی که مدیر شده بودند از یکسری أصول و قواعد( قوانین پیشرفت شغلی ) رعایت میکردند که به نظر همه نمی آمد و در عین حال مهم بود.

این که من در کار تخصصی خوب بودم و تجربه داشتم کافی نبود.

باید این طور به نظر می رسید که از بقیه بهترم.

این تنها یک نوع راه رفتن نبود؛

این یک تغییر شکل کامل بود.

به مرور همان طور که نگاه می کردم متوجه شدم که

مهم بود که روزنامه ای می خواندید

همین طور مهم بود که از چه قلمی استفاده می کردید،

چه طور با همکاران می کردید،

در جلسات چه می گفتید؛

در واقع، همه چیز مورد قضاوت و ارزیابی قرار میگیرد و براساس آن عمل می شد.

کافی نبود که قادر باشم کاری را اخیلی عالی نجام دهم.

اگر می خواستم پیشرفت کنم باید می دیدم که از نوع مناسب هستم یا خیر.

قوانین کاری و اصول شخصی که در ابتدای صحبتم به آنها اشاره کردم در حقیقت ایجاد این نوع اصول بودند که برای پستها و سمت های بعدی مناسب هستند؛

البته، در درجه ی اول باید بتوانید کاری انجام دهید اما خیلی از مردم می توانند این کار را انجام دهند.

چه چیز باعث می شود که شما از دیگران متمایز شوید؟

چه چیز شما را به نامزد مناسبی برای ترفیع بدل می کند؟

چه چیز باعث تفاوت شما می شود؟

براساس مرحله ی بعدی عمل کنید

در همین زمانها متوجه شدم در بین مدیران افرادی وجود داشتند که در این سمت استاد شده بودند، و افراد دیگری هم بودند که، ناخودآگاه، مرحله بعدی یعنی سمت مدیر کلی را تمرین می کردند.

جالب است نه؟

یعنی برخی در همان سطح مدیریت مانده بودند و راضی شده بودند بعضی دیگر داشتند در همان زمان رفتارهای سمت بالاتر خود را تقلید میکردند تا به جایگاه آنان برسند.

اتفاقا در آن زمان خیلی بین بخش های مختلف در رفت و آمد بودم و متوجه شدم که در بین مدیران کل افرادی وجود داشتند که تا مدت ها درست همان جایی که بودند می ماندند، اما افراد دیگری هم بودند که تمرین برای مرحله ی بعد، یعنی سمت مدیر ناحیه را شروع کرده بودند. همین طور شیوه ی پوشش و ساختن ظاهر او را.

من از تمرین رسیدن به پست مدیریت تغییر مسیر دادم و به مرحله ی مدیر کل پریدم.

سه ماه بعد، در یک حرکت سریع از مقام معاون مدیر به مقام مدیر کل ارتقا پیدا کردم

بعد از گذشت مدت کوتاهی که فهمیدم قوانین این بازی و رسیدن به سمتهای بالاتر چیست و شروع به اجرای این قوانین ساده و در عین حال مهم کردم حالا مدیر ارشد همان همکارم شدم که چند وقت قبل در یک انتصاب به عنوان مدیر من انتصاب شده بود.

به ادعای خود عمل کنید

درست است که همکارم به آن شیوه راه می رفت (قانون ۱۵ مدیریت مسیر پیشرفت شغلی: شیوه ای در لباس پوشیدن پیدا کنید که توجه دیگران را به شما جلب کند)، اما متأسفانه به قدر کافی به قوانین بخش ۱ پایبد نبود و به قدر کافی شغل خود را نمی شناخت.

به چشم خوب می آمد، در حرف خوب بود، اما موضوع اصلی این بود که نمی توانست این کار را به آن اندازه ای که باید خوب انجام دهد.

مرا بالای سر او گذاشتند چون نمی توانستند اخراجش کنند – وقتی تازه به او ترفیع داده بودند، این کار ظاهر بدی داشت . و به کسی احتیاج داشتند که بر کار او را نظارت کند تا بتوان به سرعت اشتباهاتش را اصلاح کرد.

طبق قانون پیتر در مدیریت اصولا

کارکنان در یک سازمان تا حد بی کفایتی خود در سازمان رشد میکنند!

یعنی چی ؟

یعنی اینکه شما تا زمان در مسیر رشد شغلی خود قرار دارید تا از خود کفایت و صلاحیت رشد را نشان میدهید و اطرافیان به شما بال پرواز و رشد میدهند اما همین که به بی کفایتی و بی صلاحیتی در یک شغل میرسید دیگر شما رشد نمی کنید و در همان سطح می مانید.

همکارم سطح کفایت خود را بالا برده بود و چند سال، بدون هیچ پیشرفت شغلی با افت مواجه شد و از آن جا مانده بود.

در حالی که خوب به نظر می رسید و درست راه میرفت او به مرور خود را کنار کشید و مشغول اداره ی کسب و کار خود که یک رستوران بود شد.

این کار در مدت کوتاهی با شکست روبه رو شد، چون او قانون ۲ پیشرفت شغلی: هرگز بی حرکت نمانید را فراموش کرد؛ یا شاید هرگز آن را بلد نبود. او به جای راه رفتن مثل یک صاحب رستوران، به راه رفتن مثل یک مدیر ادامه داد.

مشتریانش هرگز واقعا به او عادت نکردند.

من با تمرین شغل مدیر کل ترفیع شغلی گرفتم، اما علاوه بر آن این ترفیع را به این دلیل گرفتم که به درست انجام دادن کارم توجه زیادی می کردم.

البته، هنگامی که به این شغل تازه رسیدم، آن را کاملا فراتر از توانایی هایم یافتم. نه تنها باید به سرعت این نقش تازه و تمام مسئولیت های آن را می آموختم، بلکه باید موقعیت زیردست آن را نیز که هرگز نداشتم، یاد می گرفتم.

من کار مدیران را انجام داده بودم اما هرگز یک مدیر نبودم، حال مدیر مدیران بودم، در معرض این خطر بزرگ قرار داشتم که با صورت زمین بخورم.

هرگز نگذارید کسی بفهمد که چه قدر سخت کار می کنید

اما من دیگر قانون شناس متعهدی شده بودم. تنها یک راه چاره وجود داشت؛ یادگیری مخفیانه.

من هر ثانیه ی اضافی موجود – شب ها، آخر هفته ها، ساعات ناهار ، زمان ماندن در ترافیک و پشت فرمان اتومبیلم، در مسافرت و … – را صرف مطالعه ی و گوش کردن به فایلهای آموزشی و تمام چیزهایی کردم که کمکم می کرد در شغلم پیشرفت کنم. اما به هیچ کس نگفتم – من در قانون ۱۰ پیشرفت شغلی: هرگز نگذارید کسی بفهمد که چه قدر سخت کار می کنید انقدر استاد شده بودم و در ظرف مدت کوتاهی چنان ماهر شدم که می توانستم این شغل را به قدر کافی خوب انجام دهم و شکل اولیه ی قوانین کار متولد شد.

یک برنامه داشته باشید

مدیر کل بودن هم جالب بود و هم دردناک. این به معنای ۵۰ درصد کار بیشتر و تنها ۲۰ درصد دستمزد بالاتر بود. مرحله ی بعدی برای من، منطقا مدیر ناحیه بود، اما جالب نبود.

کار بیشتر، اما برای پولی نه چندان بیشتر. شروع به بررسی قوانین کردم.

بعد می خواستم به کجا بروم؟

می خواستم چه کار کنم؟

از اینکه تمام مدت در دفتر گیر کرده بودم. از جلسات بی پایان و ملال آور آن حوصله ام سر میرفت و آن همه مدت که در دفتر ریاست صرف می شد. به درد من نمی خورد. من میخواستم دوباره سرگرمی داشته باشم. می خواستم به قوانین عمل کنم. برنامه ام را ریختم.

شرکت کسی را نداشت که از بخشی به بخش دیگر برود و مسائل را حل کند

نوعی مدیرکل مدیران کل، به قانون۴ پیشرفت شغلی: مقامی برای خود بتراشید، عمل کردم.

به رییسم گفتم به یک گزارش نیاز داریم.

هرگز نگفتم که این شغلی بود که می خواستم، اما فکر می کنم دستور کار واضح بود. البته که این کار را گرفتم و به یک مدیر کل سیار بدل شدم که مستقیما تنها به رییس پاسخگو بود و شرح وظایفی داشت که خودم می نوشتم و دستمزد؟

خیلی بیشتر از آنچه مدیران ناحیه می گرفتند.

اما من به قوانین بخش ۵ پیشرفت شغلی : از خود مراقبت کنید عمل کردم.

آنها نمی دانستند و من این راز را فاش نکردم، اما حمایت و دوستی آنها را کسب کردم. من هرگز تهدیدی برای آنها نبودم، چون معلوم بود که دنبال شغل آنها نیستم. اگر می دانستند شاید پولی را که به دست می آوردم می خواستند، اما آنها مقام کوچکی را که من برای خودم تراشیده بودم، نمی خواستند.

و من این کار را بدون خشونت و تقلب یا بدرفتاری انجام دادم.

در واقع من از هر فرصتی برای انجام دادن کارهای جدید و نشان دادن توانمندی های خودم استفاده میکردم.

همیشه هنگام مواجهه با مدیران کل سیاستمدار بودم. با آنها با ادب و نزاکت رفتار می کردم. حتی وقتی مجبور شدم در برخی از وجوه شغلشان، کار آنها را اصلاح کنم. اینطوری بود که قوانین بخش «اگر نمیتوانید هیچ حرف خوبی بزنید،دهانتان را ببندید» و بخش «سیاستمدار باشید» را به کارم اضافه کردم.

جالبه بدونید انگار با انجام دادن مرحله به مرحله این کارها درامدم هم همینطور رو به رشد بود و حقوقم افزایش پیدا میکرد.

شناختن افرادی که مهم هستند

به سرعت آموختم که اگر می خواهم بدانم در یک شاخه چه می گذرد، بهترین راه این است که با افرادی صحبت کنم که واقعا از آن مطلع بودند – نظافتچی ها، متصدیان پذیرش، صندوق داران و راننده ها.

مهم بود که هم این افراد را پیدا کنم و هم طرف آنها باشم.

با اجرای قانون ۸۶پیشرفت شغلی : طرف افراد مهم باشید آنها اطلاعاتی بیش از آن چه باور کنید در اختیار من می گذاشتند و فقط برای یک جمله ی ساده: «سلام رفیق، دانشگاهی که دخترت میره چطوره؟»

قوانین کار شکل گرفت، طی چند سال بعد، رشد یافتن، پخته شدن و غنی شدن آن را تماشا کردم.

شرکت قبلی را ترک کردم و موسسه آموزشی و مشاوره ای خود را تاسیس کردم. قوانین پیشرفت شغلی و افزایش حقوق را به همه آموزش دادم و دیدم که می روند و با جذابیت و نزاکت، اعتماد به نفس و اقتدار سرنوشت خود را می سازند.

اما میبینم که پرسش هایی دارید.

این قوانین پیشرفت شغلی چه طور کار می کنند؟ آیا حیله گرانه اند؟

نه شما هیچ کس دیگری را مجبور به انجام دادن هیچ کاری نمی کنید، این شمایید که تغییر و پیشرفت می کنید.

آیا باید به کس دیگری تبدیل شوم؟

نه، شاید لازم باشد کمی رفتار خود را تغییر دهید، اما نه شخصیت و ارزش های خود را. شما همچنان خودتان خواهید بود، اما ماهرتر، سریع تر و موفق تر

آیا یاد گرفتنشان سخت است؟

نه، می توانید ظرف یک یا دو هفته آنها را یاد بگیرید؛ اما مدت زیادی طول می کشد تا واقعا در آنها استاد شوید. ما همیشه در حال یاد گرفتنیم بنابراین عمل کردن به یک قانون بهتر از آن است که اصلا کاری انجام ندهیم

آیا به راحتی می شود دیگران را در حال انجام دادن آن دید؟

بله، گاهی، اما کسانی که این قوانین را خیلی خوب میشناسند، هرگز نمی گذارند ببینید که چه کار می کنند. آنها خوب تر از آنند که بگذارند چنین اتفاقاتی بیفتد. اما هنگامی که شما هم یک قانون شناس شدید راحت تر می توانید ببینید که قانون شناسان در هر لحظه، از چه قانونی استفاده می کنند.

آیا بلافاصله منافع آن را می بینم؟

اوه! بله، مطمئن باشید، بلافاصله.

آیا من هنوز به آنها عمل می کنم؟

من همان ابتدا هم تصدیق نمی کردم که به آنها عمل می کنم؛ بالاخره من یک قانون شناسم.

آیا استفاده از این قوانین اخلاقی است؟

بله. شما هیچ کار خطایی نمی کنید، صرفا مهارت ها و استعدادهای طبیعی خود را به کار می گیرید، اصلاح می کنید و آگاهانه به کار می بندید.

این حوزه ای کلیدی برای درک قوانین است

آگاهانه.

هر کاری که می کنید قبلا قطعی شده است.

البته هنوز خودجوش به نظر می رسید، آن را هم قطعی کرده اید . اما به جای آنکه یک قربانی ناآگاه موقعیت باشید خالق آگاه آنید.

به این ترتیب هشیار و آگاه خواهید بود، در حالی که در لحظه زندگی می کنید و از توانایی های خودتان بهره می برید. موضوع اصلی این است که باید بتوانید کار انجام دهید و در درجه اول آن را خوب انجام دهید.

این قوانین برای افراد لاف زن، متظاهر، یاوه گو، شارلاتان و افراد کنار گودنشین نیست. الان فکر می کنید این در مقایسه با اجرای موفقیت آمیز قوانین هیچ چیز نیست؛ در این واقعا باید سخت کار کنید. بهتر است با حقیقت مواجه شویم، شما کار کردن را دوست دارید. شما دوست دارید این کار را انجام دهید.

اگر می خواهید این قوانین پیشرفت شغلی را بخوانید و می خواهید رو به جلو و بالا حرکت کنید، باید همین طور باشد. پیشنهاد من این است که آگاهانه به همه ی حوزه های آن کار، فکر کنید و دست به تغییراتی بزنید که موارد زیر را بهبود ببخشد:

و شیوه ای که کار خود را انجام می دهید.

و شیوه ای که مردم تصور می کنند باید کار خود را انجام دهید.

اگر به این قوانین عمل نکنید افتان و خیزان پیش می روید شاید در مسیر شغلی خود ارتقا یابید، دوام می آورید ، احتمالا افزایش درآمدهایی را هم خواهید داشت و شاید چیزی را که به دنبال آنید کسب کنید. ممکن است از روی غریزه و شهود تا به حال بسیاری از این قوانین را یاد گرفته باشید و به آنها عمل کرده باشید. حالا این کار را آگاهانه انجام می دهیم. اگر این کار را بکنید

ترفیع شغلی می گیرید

بهتر با همکارانتان برخورد خواهید داشت

احساس بهتری نسبت به خود خواهید داشت

بیشتر از کار خود لذت می برید

شغلتان را بهتر درک می کنید

نظر رییستان را بهتر درک می کنید

بیشتر به خود و کار خود افتخار می کنید

الگوی خوبی برای کارکنان رده پایین خواهید شد

خدمت بیشتری به شرکت خود می کنید

مورد ارزش و احترام قرار می گیرید

هاله ای از خیر خواهی و همکاری در اطراف خود پخش می کنید

اگر شرکت را ترک کنید تا کسب و کار خود را آغاز کنید، موفق می شوید

این قوانین ترفیع شغلی ساده و مؤثر، بی خطر و عملی اند.

میخواهم به شما ۱۰۰ گام شما برای کسب اعتماد به نفس، خلق فردی تازه و قدرتمندتر،اخلاقی و درستکارانه ی آن فرد تازه است. قرار نیست کاری بکنید که توقع دیگران را تغییر دهید و یا کاری را انجام دهید که دوست ندارید دیگران نسبت به شما انجام دهند. این قوانین پیشرفت شغلی معیارهای شخصی را تقویت می کنند و اصول فردی شما را اعتلا می بخشند. آنها هدیه من به شما هستند. از آن شما هستند. آنها را خوب حفظ کنید و پیش خود نگه دارید

من در ادامه لیست تمامی این قوانین را أورده ام که شما میتوانید برای آشنایی دقیقتر با این هر یک از این قوانین روی تک تک آنها کلیک کنید و با ورود به صفحه مربوط به آن قانون کاملا با مطالب آن اشنا شوید. فقط یک قول به من بدهید و آن این است که آنها را اجرا کنید و من را از طریق همین سایت و کامنت گذاشتن زیر مقالات در جریان پیشرفت شغلی و افزایش درآمد خود قرار دهید.

به ادعای خود عمل کنید

۱. کاری کنید که کارتان جلب توجه کند

۲. هرگز بی حرکت نمایید

۳. هنگام پذیرفتن کار داوطلبانه دقت کنید

۴. مقامی برای خود بتراشید

۵. کمتر تعهد دهید و کار بیشتری ارائه دهید

۶. چیزی را بدانید که دیگران نمی دانند

۷. ۱۰۰ درصد متعهد باشید

۸. از کاری که می کنید لذت ببرید

۹. نگرش صحیح را کسب کنید

۱۰. هرگز اجازه ندهید دیگران بدانند چه قدر سخت کار میکنید

بدانید که تمام مدت مورد قضاوت قرار می گیرید

۱۱. خوب لباس بپوشید

۱۲. عادت کنید لبخند بزنید

۱۳. شل و ول نباشید. یاد بگیرید عالی دست بدهید

۱۴. از خود اعتماد به نفس و انرژی نشان دهید

۱۵. شیوه ای در لباس پوشیدن پیدا کنید که توجه دیگران را به شما جلب کند

۱۶. به آراستگی شخصی توجه کنید

۱۷. جذاب باشید

۱۸. خونسرد و متین باشید

۱۹. خوب صحبت کنید

۲۰. خوب بنویسید

برنامه داشته باشید

۲۱. بدانید در بلندمدت چه می خواهید

۲۲. بدانید در کوتاه مدت چه میخواهید

۲۳. نظام ترفیع را بررسی کنید

۲۴. یک برنامه ی بازی طراحی کنید

۲۵. هدف تعیین کنید

۲۶. نقش خود را بشناسید

۲۷. نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید

۲۸. اوقات و رویدادهای کلیدی را پیدا کنید

۲۹. تهدیدها را پیش بینی کنید

۳۰. به دنبال فرصت باشید

اگر نمیتوانید هیچ حرف خوبی بزنید، دهانتان را ببندید

۳۱. غیبت نکنید

۳۲. غر نزنید

۳۳. از دیگران طرفداری کنید

۳۴. صادقانه از مردم تعریف کنید

۳۵. شاد و مثبت باشید

۳۶. سؤال کنید

۳۷. از کلمات «لطفا» و «متشکرم» استفاده کنید

۳۸. فحش ندهید

۳۹. شنونده ی خوبی باشید

۴۰. عاقلانه حرف بزنید

از خود مراقبت کنید

۴۱. اصول اخلاقی صنعت خود را بشناسید

۴۲. قوانین صنعت خود را بشناسید

۴۳. معیارهای شخصی تعیین کنید

۴۴. هرگز دروغ نگویید

۴۵. هرگز کار کسی دیگر رالاپوشانی نکنید

۴۶. همه چیز را ثبت کنید

۴۷. از تفاوت بین حقیقت و کل و حقیقت آگاه باشید

۴۸. حامیان روابط دوستان خود را افزایش دهید

۴۹. انگیزه های دیگران را درک کنید

۵۰. فرض کنید دیگران بر اساس قانون متفاوتی بازی می کنند

همرنگ جماعت شوید

۵۱. فرهنگ رسمی را بشناسید

۵۲. به زبان رسمی صحبت کنید

۵۳. به شیوهی متناسب، شیک یا معمولی لباس بپوشید

۵۴. در مراودات با افراد مختلف انعطاف پذیر باشید

۵۵. پاتوق خود و زمان رفتن به آنجا را بشناسید

۵۶. پروتکل های اجتماعی را ترک کنید

۵۷، از قوانین اولیای امور مطلع باشید

۵۸، از قوانین سلسله مراتب دفتری مطلع باشید

۵۹. هرگز با رفتار نیگران مخالفت نکنید

۶۰. ذهنیت گروهی را درک کنید

بر اساس مرحله بعد عمل کنید

۶۱. مطابق با مرحله ی بعد لباس بپوشید

۶۲. مطابق با مرحلهی بعد حرف بزنید

۶۳. مطابق با مرحله بعد عمل کنید

۶۴. مطابق با مرحله ی بعد فکر کنید

۶۵. مسائل و مشکلات شرکت را هدف قرار دهید

۶۶. به جای «من» از «ما» استفاده کنید

۶۷. آن حرفه را اجرا کنید

۶۸. زمان بیشتری را با کارکنان ارشد بگذرانید

۶۹. کاری کنید مردم فرض کنند دیگر به مرحله بعد رسیده اید

۷۰. برای مرحله ی بعد از مرحله ی بعدی آماده شوید

سیاستمدار باشید

۷۱. هنگام اختلاف سؤال کنید

۷۲. طرف کسی را نگیرید

۷۳. بدانید کی باید نظرتان را برای خودتان نگه دارید

۷۴. صلح جو باشید

۷۵. هرگز آرامش خود را از دست ندهید

۷۶. هرگز با مسائل، شخصی برخورد نکنید

۷۷. بدانید چطور با عصبانیت دیگران روبرو شوید

۷۸. از جایگاه خود دفاع کنید

۷۹. در مورد موقعیت، بیطرف باشید

۸۰. فاصله ی خود را با مسائل حفظ کنید

سیستم را بشناسید – و از آن بهره برداری کنید

۸۱. تمام قوانین نانوشته ی زندگی دفتری را بشناسید

۸۲. بدانید هر کسی را با چه عنوانی خطاب کنید

۸۳. بدانید کی بیش از زمان کاری بمانید و کی زود بروید

۸۴. قوانین دزدی یا عایدی را بشناسید

۸۵. افراد مهم را شناسایی کنید

۸۶. طرف افراد مهم باشید

۸۷. از فنون جدید مدیریتی آگاه باشید

۸۸. انگیزه های نهانی و دستور کارهای پنهانی را بشناسید

۸۹. کارمندان محبوب را بشناسید و یکی از آنها شوید

۹۰. شرح مأموریت را بشناسید و آن را درک کنید

موفقیت در مبارزه


قوانین موفقیت در مسیر پیشرفت شغلی: مبارزه کنید

۹۱. مبارزه را تشخیص دهید

۹۲. موضوع و رقبا را به دقت بررسی کنید

۹۳. از پشت به کسی خنجر نزنید

۹۴. انگیزهی درونی ترفیع را بشناسید

۹۵. بیش از حد اطلاعات فاش نکنید

۹۶. گوش به زنگ باشید

۹۷. کاری کنید که به نظر برسد رقیب غیرقابل جایگزینی است

۹۸. رقیب را با تعریفهای دروغین خراب نکنید

۹۹. بر روی لحظاتی سرمایه گذاری کنید که حرفای شما را تقویت می کنند

۱۰۰. دوستی و تأییدیه همکارانتان را کسب کنید