چند سال پیش، محمدحسین مهدویان با تجربه غافلگیرکننده ایستاده در غبار به جشنواره فجر آمد و جایزه سیمرغ بلورین را با همان اولین فیلمش برنده شد. تقریبا در همان زمان، امیرمهدی ژوله پس از سالها طنزنویسی در تلویزیون و فعالیت در شبکههای مجازی، با حضور در خندوانه بهعنوان استندآپ کمدین، شهرتی ناگهانی را به هم زده بود. کمتر کسی فکر میکرد که ظرف پنج، شش سال مسیر حرفهای آنها با هم تلاقی کند اما این اتفاق افتاد و حاصلش یکی از فیلمهای مهم جشنواره امسال است: شیشلیک.
شیشلیک تولید پردردسری داشت و بعد هم بر سر پروانه نمایش و ممیزیهای متعدد آن دچار حاشیه شد تا نهایتا با چندین اصلاحیه شرایط اکران آن در جشنواره فجر فراهم شود. بر اساس آنچه که درباره فیلم شنیده و گفته شده، داستان درباره یک شهرک کارگری است که ساکنان آن همگی در یک کارخانه مشغول به کارند و تحت آموزههای مدیر، به تلاش مضاعف و قناعت در زندگی و ساختن با دستمزد بخور و نمیر عادت کردهاند. همه چیز وقتی به هم میریزد که بچه کوچک یکی از کارگرها هوس شیشلیک به سرش میزند و این خواسته کل شهرک را تحت تاثیر قرار میدهد.
همانطور که از خلاصه داستان برمیآید، با یک کمدی نمادپردازانه و منتقدانه با مایههای پررنگ سیاسی و اجتماعی طرفیم؛ یک هجویه تند و تیز که ایده اصلی جسورانه و عجیبی دارد. شیشلیک بیش از هر چیز درباره تقابل شعار با عمل و پی بردن مخاطبان شعارها به این تعارض است، ایدهای که به خصوص در شرایط کنونی جامعه میتواند حسابی بحثبرانگیز باشد. اما نکته اینجاست که ایده در عمل چگونه پرورش پیدا کرده و به چه نتیجهای منجر شده؟
با هر حساب و کتابی، مهدویان یکی از مهمترین چهرههای سینمای ایران در دهه گذشته است. کسی که طی شش سال فعالیت، شش فیلم ساخته و هرکدام در عین سبک و تکنیک مشابه، تفاوتهای آشکاری با هم داشتهاند؛ یک مستندنمای جنگی، تریلر سیاسی، ملودرام اجتماعی، تاریخی و حالا کمدی انتقادی. به مرور زمان علاوه بر پختگی در فرم، مهدویان سعی کرده خودش را از رویکرد سیاسی و قرائتهای فرامتنی جدا کند. نتیجه اینکه از فیلمهای تند و تیز گرایشهای راستگرایانه رسیده به یک کمی چپ منتقدانه. سایه پررنگ جهتگیریهای سیاسی در نگاه به کارهای قبلی، یا تلاش برای الصاق نشدن به یک جهتگیری سیاسی، موجب شده که مهدویان به سراغ ساخت شیشلیک برود که بر پایه یک ایده مرکزی جذاب بنا شده. این ایده از دو جهت با چالش همراه بوده: اول بسط پیدا کردن در قالب یک فیلمنامه منسجم و پر از جزییات که در عین حال بامزه هم باشد، دوم تطبیق آن با فرم همیشگی و مدنظر مهدویان که در قالب کمدی کمتر تجربه شده.
برای بحث درباره میزان موفقیت در این چالش باید منتظر واکنشهای بیشتر از سوی منتقدان و تماشاگران به فیلم بود اما در مجموع باید گفت، چه کسانی که با نیت قبلی دیدن یک فیلم خشن و تند دیگر از مهدویان به سینما میروند و چه تماشاگرانی که با دیدن ترکیب بازیگران علیالخصوص رضا عطاران و پژمان جمشیدی منتظر یک کمدی رودهبرکننده هستند، هر دو گروه به یک اندازه غافلگیر خواهند شد.
فیلم شیشلیک | واکنش منتقدان
غافلگیری نسبت به فیلم بعد از همان اولین نمایش در سینمای رسانه آشکار شد. عموم طرفداران فیلمهای قبلی مهدویان انتظار چنین تجربهای را در حوزه کمدی از او نداشتند و در مقابل گروهی هم که با فیلمهای قبلیاش زاویه داشتند، رویکرد نمادگرایانه فیلم در نقد سیاسی و اجتماعی برایشان جالب توجه بود.
شکی نیست که مهدویان روی سوژهای جذاب دست گذاشته و موضعی جسورانه را در کلیت فیلم دنبال میکند اما آنچه که موجب فاصله منتقدان با شیشلیک شده بیش از هر چیزی پرداخت و سیر فیلمنامه است، نه حتی اجرا. با این وجود پیشبینی میشود که واکنشهای مردمی به فیلم مثبت باشد و ایده مرکزی آن حسابی مورد توجه قرار بگیرد.
در ادامه نظر دو منتقد را در فیلیمو شات مرور میکنیم که برداشتهای متفاوتی از شیشلیک داشتهاند.
صوفیا نصرالهی:
شیشلیک عمیقا ناامیدم کرد. بهعنوان کسی که به کارنامه مهدویان همیشه علاقه داشته و حتی در فیلم متوسط لاتاری کارگردانی و نکات فنی را توانسته ببیند و تحسین کند، به نظرم این فیلم آخر یک اثر هدررفته مطلق است. فیلمی که ایده کلیاش، اینکه مسئولان مردم را احمق و بله قربانگو بار آوردهاند، جسورانه است اما مطلقا فیلم جسوری نیست و موفق نمیشود آن ضدآرمانشهری که میتوانست کارگردانی مهدویان را دوباره به رخ بکشد، خلق کند. شوخیهای ژوله همان چیزهایی است که در آیتمهای استندآپ کمدی و تلویزیونی از او میبینیم. اصلا یکی از مشکلات اصلی فیلم عدم تطبیق جهانبینی فیلمساز و فیلمنامهنویس است. در حالی که مهدویان همیشه همه چیز را در مدیوم و ابعاد بزرگ سینما دیده (حتی در سریال تلویزیونیاش)، ژوله برآمده از دل تلویزیون است. این عدم تطابق شیوهها در نهایت شیشلیک را تبدیل به اثری ابتر و اخته کرده است.