ورود به ژانر تاریخی دل شیر میخواهد، چرا که در دوران کرونازده، ورود به این عرصه چیزی شبیه رو کردن ابرقهرمانی داخلی برای شکست دادن هالک و بتمن در هالیوود خواهد بود؛ اما منوچهر و حامد محمدی بهعنوان تهیهکننده و کارگردان از این ریسک و خطراتش استقبال کردهاند.
ورود به این عرصه، جدا از پیدا کردن لوکیشنهای مقارن با دوره تاریخی زمان روی دادن داستان سریال، لباسهای پرزرقوبرق، جزئیات حساسیتبرانگیز در مورد اتفاقات و رویدادهای تاریخی، مسائل و نکتههای مهمی پیرامون شخصیتهای تاریخی و آنچه ایشان درگذشته رقمزدهاند، به وجود خواهد آورد و هر بار بعد از شروع چنین سریالهایی ضمن اینکه همه دنبال گاف میگردند، گروهی از شیفتگان تاریخ از اهانت به ساحت شخصیتها گلایه میکنند یا از بزرگ جلوه دادن اقداماتشان!
سریال با جملاتی بدیع و تفکر برانگیز در باب تاریخ و آنچه دربارهاش نمیدانیم با صدای راوی، محمدرضا علیمردانی، که چه انتخاب درستی است، آغاز میشود. خیلی زود درمییابیم که راوی کسی نیست جز میرزا تقیخان فراهانی یا همان امیرکبیر معروف و محبوب. تا اینجا همهچیز شقورق و اتوکشیده به نظر میرسد و در ذهن با این پرسش روبهرو هستیم که از دوران ناصرالدینشاه و پس از قتل امیرکبیر چه داستان جذابی باقیمانده که قرار است اینجا روایت شود و برایمان تازه باشد؟
خیلی زود اما باب شوخی و طنز از نوع بدیعش باز میشود. کلام امیرکبیر بهعنوان راوی، چرخش عجیبی میگیرد و خیلی زود پی میبریم که با این سریال به دنیای تازهای پا گذاشتهایم. دنیایی درگیر زمان خودمان و ناصرالدینشاه، همراه با برخی لطایف، طعنه و کنایههای امروزی و میکس شدنشان با شخصیتهای برههای از تاریخ که به سن هیچکداممان نزدیک نیست!
نقشآفرینی متفاوت سوگل خلیق که شخصیت مونسالسلطنه را جذابیت بخشیده، پارادوکسی که با حضور شقایق دهقان و نقشآفرینیاش بهعنوان مهدعلیا ایجاد شده و البته طنز درست هادی کاظمی در نقش ظلالدوله همه نکتههای خوبی است که از دل قسمت اول بیرون میآید. از بین بازیها حتما باید به حامد کمیلی هم اشاره کرد که در گام نخست، از آزمون مهمترین و گلدرشتترین نقش آنهم بهصورت دوبل (!) موفق و سربلند بیرون میآید.
شاید تکنیک تدوین موازی در سینما و تلویزیون دیگر قدیمی شده باشد اما اینجا جذابیت دارد و قصه را در همان قسمت اول قبله عالم شیرینتر میکند. مواجهه ناصرالدینشاه با بدل خود و آنچه بین ایشان میگذرد، با بازیهای متفاوت حامد کمیلی و نقشآفرینی جذاب هادی کاظمی، احتمالا بهترین و هیجانانگیزترین لحظات قسمت اول قبله عالم است. آنجا که شاه اصلی خطاب به آنچه بدل و صدراعظمش آفریدهاند، میگوید: «این پدرسوخته که حرف میزند ما دلمان غنج میرود برای شنیدن زنگ صدای خودمان!» یا وقتی میگوید: «جلالخالق، این پدرسوخته از ما به خود ما شبیهتر و پدرسوختهتر است!» کلی از کلام ناصرالدینشاه اصلی کیف میکنیم که گاهی در آن فضای شوخوشنگ شبیه خودش شده و فضا را در دوگانهای جذاب و پرکشش حفظ میکند.
حامد کمیلی انگار ارادهای دارد تا در اولین دیالوگی که بدل ناصرالدینشاه خطاب به مهدعلیا میگوید (در باب ازدواج مجددش و بهعنوان نخستین تقلید درست از گویش شاه واقعی) ادای دینی داشته باشد به ایرج راد بازیگر نقش ناصرالدینشاه در سریال تحسینشده امیرکبیر ساخته سعید نیکپور در میانه دهه ۶۰ .
اینها بهعلاوه کار گرافیکی جذاب برای معرفی تکتک شخصیتهای اصلی داستان، موسیقی شنیدنی و اندازه امیر توسلی و شوخیهای تازهای مثل خراب کردن دیوار سفارت روس یا نقشآفرینی فقط بهعنوان سوشال فرند، میتواند برای نمره قبولی قسمت اول قبله عالم کافی باشد و آن را فراتر از چیزی که تصور میکردیم، معرفی کند. سریالی که تاریخی است اما آنهایی را هم که تاریخ و شخصیتهایش را دوست ندارند یا با مرور اتفاقات تلخ گذشته فقط حرص میخورند، احتمالا جذب خواهد کرد.