سریال آقا زاده در چند وقت اخیر توانسته فروش بسیار زیادی در شبکه نمایش خانگی مانند فیلیمو به دست بیاورد. در این مقاله قصد دارم این سریال محبوب را بررسی کنم پس با من همراه باشید.
حتی پیش از انتشارِ قسمت اول و با مشخص شدنِ عنوان سریال، تهیهکننده و سازمان تولیدکننده آن، بینندهها در انتظار دیدن سریالی ملتهب بودند که دست روی موضوع و مطرح کردن مسائلی میگذارد که پرداختن به آنها امر مرسومی در سریالهای تلویزیونی و حتی شبکه نمایش خانگی نیست. «آقازاده» روی موضوعی دست میگذارد که پیش از این فقط در آثار دفاع مقدس به شکل ضمنی مطرح میشد؛ اینکه فرزندان بزرگان انقلاب و سرداران جنگ با میراث پدران خود چه میکنند و واکنش این بزرگان به رفتارِ فرزندانشان چه خواهد بود. از اشارههایی گذرا در «موج مرده» (۱۳۷۹) و «نسل سوخته» (۱۳۷۸) تا اشارههایی مستقیم در «قارچ سمی» (۱۳۸۰) و «دیوانه از قفس پرید» (۱۳۸۱)، موضوع فساد یا اشاره به انحرافهای مالی و اخلاقی در میانِ کسانی که خود ایجادکنندگان سیستم جدید بودهاند، مسئلهای بوده که در هنگام پرداخت به اشکال مختلف با پرده پوشی همراه شده است. فیلمهای نظیر «روز بلوا» (۱۳۹۸) کوشیدهاند صورت مسئله را به شکلی روشنتر مطرح کنند اما «آقازاده» پردهپوشی را کنار گذاشته تا مواجههای مستقیم با موضوعی داشته باشد که بسیاری به آن نزدیک شدهاند اما جسارت یا اجازه پرداختن به جزئیاتش را نداشتهاند.
سریال آقا زاده توانست در سایت های زیادی مانند televika و حتی netflix اسم خود را بر سر زبان ها بیاورد و نقد و بررسی آن توسط برترین منتقدین ایران و جهان انجام شود.
قسمت اول «آقازاده» با معرفی اجمالیِ راضیه/مانلی (با بازیِ پردیس پورعابدینی) و سرنوشتی که در انتظار اوست شروع میشود. پس از آن، رفتهرفته فساد پیرامونِ نیما (با بازیِ امیر آقایی) به تصویر کشیده میشود و مشخص میشود قرار گرفتنِ راضیه در برابر او به دلیل علاقهمند شدن به حامد (با بازیِ سینا مهراد) است. به بیان دیگر، طرح کلی سریال «رویارویی نیما و حامد» خواهد بود و داستان با قرار دادن راضیه میان آنها پیش میرود. تقابلی که باعث افشا شدن فسادهای مالی/ اخلاقی و زدوبندهای سیاسی میشود.
«آقازاده» جبههبندی مشخص و قاطعی دارد. آدم خوبهای داستان و آدم بدها را حتی از روی ظاهرشان هم میتوان تشخیص داد. به شکلی که نیازی نیست آنها را به دقت بشناسیم یا با گذشته آنها بهطور کامل آشنا شویم. با وجود این استراتژی که در سریالها ایرانی رواج دارد و بیننده نیز به آن عادت کرده، «آقازاده» به شکل مکرر به گذشته شخصیتها رجوع میکند تا به جزئیات رفتاری آنها بپردازد. حاصل این ارجاعات مکرر، شکلگیریِ پیشداستانهایی است که به بیننده کمک میکند تصویری روشنتر از کلیت داستان داشته باشد؛ بهعنوان مثال، شخصیت مانلی ابتدا در میانه قسمت اول بهعنوان شخصیتی فرعی معرفی میشود اما در قسمتهای بعد شاهد جزئیات تبدیل شدنِ راضیه به مانلی هستیم؛ همچنین حواشیای که این فرآیند در پی داشته و شخصیتهایی فرعی که از طریق این پروسه وارد خط داستانی میشوند را میبینیم: از دوست راضیه، نوذر (با بازیِ روزبه معینی) بگیرید تا دخترِ معتاد، سحر (با بازیِ سامیه لک). درواقع شاهد معرفی آدمهایی هستیم که باعث میشوند راضیه با نیما و آدمهای پیرامونش آشنا شود و پیش از تبدیل شدن به مانلی، با عاقبت خود آشنا گردد. این شکل از روایت، طی چند قسمت بیننده را آماده میکند تا منتظر پیشداستانهایی باشد که با حضور هر شخصیت تازه در خط داستانی در حال شکلگیری و گسترش هستند.