روایت فیلم زنی پشت پنجره در مورد زنی است که به مدت ۱۰ ماه از خانهاش خارج نشده و فکر میکند که از پشت پنجره شاهد یک قتل بوده است. اما داستان این فیلم پرستاره به همینجا ختم نمیشود. شاید بتوان گفت که این اثر، نسخه جدیدی از فیلم پنجره عقبی (Rear Window) و یک نوع بازآفرینی است. درهرحال، باوجود فضاسازی خوب و اجرای قدرتمند ایمی آدامز، بازهم فیلم نتوانسته تمام پتانسیل خود را شکوفا کند؛ تا حدی که ممکن است آخر فیلم بهجای اینکه شوکه یا غافلگیر شوید، با خودتان بگویید: «خب که چی!»
جو رایت کارگردان فیلم زنی پشت پنجره (و همچنین کارگردان فیلمهای تاوان و غرور و تعصب) اینجا هم قدرت فیلمسازی خودش را به رخ میکشد و در شخصیتپردازی نیز موفق است. او آدامز را بهعنوان شخصی که به کلاستروفوبیا دچار است، معرفی میکند که درعینحال بازهم تمایل دارد در فضای بسته خانهاش بماند. فیلمبردار بااستعداد این اثر یعنی برونو دلبونل (همچنین فیلمبردار فیلمهای درون لوین دیویس و یک نامزدی بسیار طولانی) روی نور صورتی و آبیرنگ اتاقهای خانه آدامز تأکید میکند، که نمادی از بیماری شیدایی و همچنین تنهایی او هستند. تریسی لتس، نویسنده مستعد و همچنین یکی از بازیگران فیلم، این داستان را از رمان ای. جی. فین که در سال ۲۰۱۸ جزو پرفروشترین رمانها بود اقتباس و تغییراتی در آن ایجاد کرده است. نکته جالب اینجاست که شخصیت آنا فاکس (ایمی آدامز) نشان میدهد که باوجود افسردگی و آگورافوبیا (بیرونهراسی) همچنان حس شوخطبعیاش را دارد.
آنا روانشناسی است که از مدتی قبل دچار تنهایی و افسردگی شده و روزهایش را با دیدن فیلمهای کلاسیک و خوردن داروهایش میگذراند. اما ترکیب همه اینها با تنهایی و انزوای آنا باعث میشود که از ابتدای فیلم نتوانیم چندان با او همذاتپنداری کنیم. اینکه آنا برای تشخیص تاریخ باید به کارتهایی نگاه کند که روزهای هفته رویشان نوشتهشده، کمی باورناپذیر است. تقریباً همهمان در این یکی-دو سال، اکثر روزها را خانهنشین بودیم و تنهایی و بیحوصلگی را کموبیش تجربه کردیم، ولی دیگر حساب روز و هفته که از دستمان درنرفت!
آنا دریکی از تماسهای تلفنی با همسر سابقش (با بازی آنتونی مکی) که پدر دختر کوچکشان نیز هست، با استیصال میخواهد تا او را وادار کند که از خانه بیرون برود. اِد با صبر و حوصله جوابش را میدهد و میگوید:
امروز برای بیرون رفتن روز خوبی است.
اما آنا بازهم این کار را نمیکند و سپس لتس، که روانکاو او است، به ملاقاتش میآید. ریتم جلسات مشاوره آنها و تکرار برخی جملات در کنار فضای ساکت و منزوی حاکم بر فیلم، کمک میکند که شخصیت آنا را بهتر بشناسیم. آدامز بیثباتی شخصیتی، حملات پانیک و شیدایی آنا را به بهترین شکل ممکن نشان میدهد و درعینحال به بیننده یادآوری میکند که آنا زنی باهوش است.
اما درونمایه ترسناک و دلهرهآور فیلم از جایی شروع میشود که لیوان نوشیدنی آنا از روی زمین میافتد و وقتیکه آن را پاک میکند، لکه نوشیدنی روی دستمال شبیه خون به نظر میرسد.
خانواده راسل بهتازگی به خانهای در آنطرف خیابان نقلمکان کردهاند و آنا تمام حرکات آنها را زیر نظر دارد. یکی از سکانسهای چشمگیر فیلم زمانی است که سایه یک پرده توری زیر نور چراغ روی سمت چپ صورت آنا افتاده است. رایت و دلبونل حتماً بابت این وجه نوآر فیلمشان حسابی کیف کردهاند.
منبع: فیلیمو شات