در ۲۵ فوریه سال ۱۹۶۴ (معادل ۵ اسفند ۱۳۴۲)، کاسیوس کلی ۲۶ ساله بزرگترین برد مسابقات بوکس خود را به همراه سه دوستش جشن میگیرد؛ سه دوستی که هرکدام نمادی از یک شاخه اجتماعیاند و پیشهای بسیار متفاوت با او دارند. در فیلم شبی در میامی (One Night in Miami)، کینگزلی بن آدیر نقش مالکوم ایکس را ایفا میکند که خود رهبر ملت اسلام است. (ملت اسلام یک تحرک دینی-اسلامی است که والاس فرد محمد در سال ۱۳۰۹ شمسی در ایالاتمتحده تأسیس کرد و هدف اصلیاش بهبود شرایط معنوی، ذهنی، اجتماعی و اقتصادی سیاهپوستان آمریکایی در ایالاتمتحده و سراسر جامعه بشری بود.) آلدیس هاج (در نقش جیم براون) به عنوان پیشکسوت لیگ ملی فوتبال و لزلی اودوم در نقش خواننده موسیقی در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند. در آن شب، هر چهار نفر، ضمن برگزاری جشنی در هتل، با گفتوگوها و موضوعاتی که خواهناخواه پیش میکشیدند، در نهایت، خود را در چهارراهی مشترک یافتند.
داستان فیلم شبی در میامی داستانی است که دوربینهای خبری آن را ندید گرفتهاند؛ اما هم تمام شهر شاهدش بودهاند و هم در اسناد رسمی از آن نام برده شده است. همه اینها نشان میدهد داستان از اتفاقاتی واقعی الهام گرفته شده که در دهه ۶۰ میلادی به برگی از کتاب فرهنگی آمریکا تبدیل شد. این داستان که خبر از واقعیتی تاریخی میدهد، ابتدا به صحنه تئاتر رفت و جایزه کسب کرد. سپس در قالب فیلمی ظاهر شد که نگارش فیلمنامهاش به عهده کمپ پاورز بود. کمپ پاورز شخصیتی است که سینما دوستان بیش از پیش او را میشناسند. محمد علی کلی (با بازی الی گوری)، پیش از آنکه مسلمان شود کاسیوس نام داشت. وی با این نام، در فوریه ۱۹۶۴، جایگاه اول قهرمانیِ سنگینوزن مسابقات بوکس را از آن خود کرد؛ دقیقا همانگونه که از وی انتظار میرفت. وی به مبارکی این برد، همان عصر وقتی به هتلش برمیگشت، یک جشن کوچک و ساده برگزار کرد که به خوردن بستنی و صحبت با دوستانش گذشت.
این سه رفیق، برخلاف محمدعلی، پیشتر طعم باخت را در پیشه حرفهای خود چشیدهاند، البته بدون اینکه کسی از این موضوع باخبر باشد. اساس این مهمانی دوستانه پیژامهپوشی بود. در واقع، گردهمایی محمدعلی، جیم براون، سم کوک و مالکوم ایکس با وجود تواناییهای چشمگیر هریک، قالبی مشترک برای انتقامگرفتن از وضعیت حقوق مدنی سیاهپوستان جامعه آمریکاست.
کلی در کنار داشتن لقب بهترین بوکسور طول تاریخ، قدم بزرگتری برداشت و اسم کاسیوس را که بار بردهداری داشت، کنار گذاشت و با گرویدن به دین اسلام، اسم محمدعلی را برای خود انتخاب کرد. نفر بعد در این مهمانی کوک است، کسی که جاهطلبی امانش را بریده است؛ ولی خب، به نوبه خود، به دلیل حرفه هنریاش پول سر تا پایش را فرا گرفته و تصمیم دارد از هنرش در راه اکتیویسیم استفاده کند (اکتیویسیم به فعالیتهای گوناگونی در عرصههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و محیط زیستی گفته میشود که با هدف ایجاد تعادل یا جلوگیری از تغییر در این زمینهها با میل به بهبود در جامعه شکل میگیرد). واقعیت اجتماعی ورزشکاران سیاهپوست در فرهنگ آمریکا بهصورت فزایندهای عرصه زندگی را برای جیم براون که شخصیت بعدی ماست، تنگ کرده است. در یک کلام و به زبان ساده، او در برابر حرفهایی که همیشه از دوران کودکی شنیده قد علم میکند؛ حرفهایی نیشدار همچون: «ببین پسر… ما همه مثل گلادیاتورها فقط باید از رئیسهامون که اون بالا نشستن دستور بگیریم و بس». و در آخر مالکوم ایکس، شخصیت سیاسی فیلم و چهارمین فرد گروه که یکسره و مداوم زیر نظر مأموران مخفی اِف.بی.آی (FBI) است؛ همین روزهاست که باید منتظر پایان زندگی خودش باشد و در واقعیت هم اینطور میشود. او و کوک درست یک سال بعد به قتل رسیدند.
منبع: فیلیمو شات