کتاب چشمهایش یکی از مهمترین آثار بزرگ علوی از نویسندگان برجسته ادبیات فارسی است. چشمهایش به زندگی یک مبارز سیاسی به نام استاد ماکان و نقاشی مرموز او از چشمهای یک زن، میپردازد. طرح کلی داستان با کنار هم قرار دادن قطعات پراکنده یک ماجرا نوشته شده است.
بزرگ علوی در ۱۳ بهمن ماه ۱۲۸۳ در تهران متولد شد. نام کامل او سیّد مجتبیٰ آقابزرگ علوی است. او نویسنده واقعگرا، سیاستمدار چپگرا، روزنامهنگار نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی است که به همراه صادق هدایت و صادق چوبک از پدران داستان نویسی نوین به شمار میرود. بزرگ علوی تحصیلاتش را در زمینه علوم تربیتی و روانشناسی در دانشگاه آلمان به پایان برد و مدتی در مدرسه صنعتی شیراز زبان آلمانی تدریس میکرد. به دلیل پیروی از کمونیسم محاکمه شد و مدتی را در زندان به سر برد. او از اعضای حزب توده و بنیانگذاران آن است. بزرگ علوی دوستی و صمیمیتی با صادق هدایت داشت که با پیوستن مجتبی مینوی و مسعود فرزاد به جمعشان، جمع ربعه را تشکیل میداد. از آثار مشهور بزرگ علوی میتوان به چمدان، میرزا، سالاریها، گیله مرد و چشمهایش اشاره کرد. علوی در ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ چشم از دنیا فرو بست.
در توصیف رمان سمفونی مردگان مطالب زیادی نوشته شده و نوشته خواهد شد. عباس معروفی در کتاب صوتی سمفونی مردگان در حال توصیف تضادهای اجتماعی در سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی است. هر کدام از شخصیتهای این داستان نماینده طبقه و بخشی از جامعه هستند و تعارضهای میان آنان، بیانگر برخوردهای لایههای گوناگون اجتماع ایران آن روزگار است. سمفونی مردگان نیز مثل بخشهایی از کتاب خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر، به صورت جریان سیال ذهن نوشته شده است. از همین رو این دو کتاب را با یکدیگر مقایسه میکنند.
سمفونی مردگان داستان زندگی یک خانوادهی اردبیلی است که در اواخر سلطنت رضاشاه زندگی میکردند. کتاب از ۴ بخش تشکیل شده که هر بخش راوی متفاوتی دارد. پدر خانواده «جابر اورخانی» در بازار اردبیل مغازه آجیل و خشکبار فروشی دارد. او 4 بچه به نامهای یوسف، آیدین و آیدا، و اورهان دارد، آیدین و آیدا دوقلو هستند. اورهان در اداره مغازه به پدر بیشتر از سایرین کمک می کند، و به همین دلیل مورد علاقه اوست و مادر نیز آیدین را بیشتر از بقیه فرزندانش دیگرش دوست دارد.
کتاب صوتی قمارباز درباره قمار است. قمار یک ویژگی دارد و آن این است که افراد را حریص میکند: هر چقدر بیشتر ببرید، حریصتر میشوید و از هیچ باختی هم پیشمانی به دل راه نمیدهید. این ویژگی قمار است و این داستان درباره آدمهایی است که همه زندگی خود را به پای شانس میگذارند.
الکسی ایوانویچ، الکسی معلم سرخانهای است که وارد خانوادهای اشرافی میشود. اما این خانواده هم ثروتش را از دست داده و به امید ارثی زندگی میکند که قرار است بعد از مرگ عمه ژنرال به آنها برسد.
الکسی به پولینا، خواهر زن ژنرال دل میبازد اما پولینا به او اعتنایی ندارد. با این حال وقتی الکسی به پول نیاز دارد، پولینا به او پول برای قمار میدهد. بار اول شانس با او یار است. شهوت برد او را به سمت قمارهای دوباره و دوباره میکشاند تا حدی که تمام پول خود را میبازد.
در همین زمان، عمه، که همه منتظر مرگش هستند، وارد میشود؛ گویی تازه با جذابیت قمار آشنا شده است و تمام ثروتش را در قمار میگذارد.
اعضای این خانواده گویی هیچ راه دیگری به جز قمار نمیبینند. آنها در قماربازی سرنوشتشان را میجویند و این حتی درباره الکسی هم صدق میکند. او سخت عاشق پولینا است اما از نظرش تنها راه رسیدن به او، قمار است.