زندگینامه لوچیتا هرتادو
لوچیتا هرتادو در ونزوئلا متولد شد. او در هشت سالگی به شهر نیویورک مهاجرت کرد، در هجده سالگی برای اولین بار ازدواج کرد و در بیست سالگی نقل مکان کرد. او با شوهر سوم خود در سانتا مونیکا اقامت گزید و مادر چهار پسر بود. در اوایل زندگی او فعالیتهای هنریاش مورد تحسین منتقدان بین المللی قرار نگرفت، تا بعدا در سنین بالاتر استعداد این هنرمند فوق العاده را کشف کردند.
در سال ۲۰۱۹، هانس اولریش اوبریست، در گالریهای سرپانتین در لندن مراسمی را ترتیب داد. لوچیتا هورتادو در سن ۹۹ سالگی و درست چند ماه قبل از مرگش، با خوش شانسی توانست در این جشن به عنوان یک هنرمند شرکت کند.
در بیوگرافی لوچیتا هرتادو میبینیم که تا همین اواخر، روابط عاشقانه، آشنایی و دوستی زیادی با هنرمندان و اندیشمندان برجسته قرن بیستم، داشت. وی همیشه خود را به عنوان یک هنرمند معرفی میکرد و در محافل هنرمندان جای میگرفت. اما جدا از شرکت در نمایشگاههای مختلف، او هنر را به طور فعالانه و به عنوان شغلی حرفهای دنبال نمیکرد.
طرز تفکر لوچیتا هرتادو چگونه بود؟
گرچه هنر او بر بقیه مخفی نبود، اما در سال ۲۰۱۵ بود که رایان گود، مدیر استودیوی شوهر فقیدش، برخی از نقاشیهایی بر روی کاغذ و آثار لوچیتار هرتادو را کشف کرد. گود با اینکه میدانست این آثار متعلق به هرتادو هستند، ولی زنجیرهای از حوادث را به راه انداخت و نقطه اوج این حوادث در سال ۲۰۱۹ در گالری سرپانتین بود. یعنی در سالهای آخر عمرش تازه مورد توجه قرار گرفت.
لوچیتا هرتادو همیشه برای حق خودش به عنوان زن تلاش میکرده است. او در مصاحبهای گفت:” مادربزرگم، روزاریو، خیاطی را به من یاد داد. اگر او به من نگاه میکرد و میدید که در نسیم عصر زیر درختی نشستهام، از من میخواست لباس مورد علاقه خود را برای او بیاورم. مادربزرگم عقیده داشت که دستهای بیکار شیطان را وسوسه میکنند. ما لباسها را میشکافتیم و مادربزرگم از من میخواست آنها را دوباره بدوزم و ببیند چقدر خوب میتوانم این کار را انجام دهم”.
“ولی هیچ وقت به ذهنم خطور نکرد که از او بپرسم چرا وقتی من خیال پردازی میکردم، یعنی داشتم شیطان را وسوسه میکردم، ولی وقتی پسرها به خیال پردازی روزانه میپرداختند، این وسوسهی شیطان نبود و فکر کردن دربارهی یک پروژه بزرگ به نظر میآمد؟!”
از طرفی در اکثر مجلات قدیمی دربارهی زنان هنرمندی صحبت میشد که نا امیدی خود را نسبت به تعصبات و سنتهای جنسیتی ابراز داشتند و آنها را مانعی برای رشد فردی و جمعی زنان میدانستند. ولی لوچیتا هرتادو سنتها را نادیده گرفت، به خود اجازه تفکر میداد و آزادانه کاوش میکرد.
ذهن این هنرمند از همان کودکی هنگامی که در دبیرستان واشنگتن ایروینگ در شهر نیویورک تحصیل میکرد و مخفیانه به تحصیل هنر میپرداخت، کامل و آزاد شده بود. چرا که مادرش میل داشت لوچیتا به مدرسه خیاطی برود، ولی او از این تصمیم پیروی نکرد. تمرین هنری مادام العمر هرتادو، بیشتر دربارهی تفکری مداوم در مورد وجود خودش بود. همچنین وی به رابطه انسان با زمین، هوا، آتش و آب اهمیت زیادی میداد و این موضوع در آثارش به وضوح دیده میشود.
به هر حال درست است که این هنرمند با استعداد و با پشتکار، در اواخر عمر طولانیاش شناخته شد، ولی هنوز فرصتهایی برای کشف هنر ناب او وجود دارند. احتمالا در آینده صحبتهای زیادی درباره شخصیت و آثار لوچیتا هرتادو بشنویم و نقاشیهای او در گالریهای معروفی به نمایش گذاشته شوند. امیدواریم از خواندن این مطلب لذت برده باشید. برای مطالعه مقالات دنیای هنر، کافیست عضو مجله هنری پروانه شوید تا جدیدترین عناوین جهان را با شما به اشتراک بگذاریم.