دانلود رمان جعبه‌ی پاندورا

دانلو رمان جدید جعبه‌ی پاندورا _ گاهی انسان‌ها خاطرات بد را مخفی می‌کنند، روی اشتباهات سرپوش می‌گذارند و درتلاشند نیمه غم‌آلود حیات را به بند بکشند؛ اما هیچ چیز در این دنیا ابدی نیست، حتی خوبی!

مدت‌ها بود که نیروهای پلید، چشم‌انتظار فرصتی دوباره بودند تا حصارهای جعبه کوچک و منحوس از هم گسسته شوند.

سقف آسمانِ طلسم‌شده جعبه برای رعد و برق قدرت‌نمایی بدی زیادی کوتاه به نظر می‌رسید.

وقتی کابوس‌ میهمان ناخوانده قلب پرنسس می‌شود، انتظارها هم به پایان رسیده است.

حالا چرک پلیدی که روی دنیای رنگارنگ آدم‌های بلندپرواز قصه ریخته شده یا با محبت پاک می‌شود و یا به دست غرور تاابد چرکین می‌ماند.


دانلود رمان عاشقانه جعبه‌ی پاندورا _ دانژه نیز به هر زحمتی که بود سرپا ایستاد و گفت:

– حق با پرنسسه… آخ… نیروی عجیب و عظیمی هست که داره به سمت ما میاد… احساسش می‌کنم…‌ این یه خطر بزرگه… ما باید… .

اما فرصت نیافت بیش از این بگوید، چرا که از پشت سرشان صدای فریاد و نعره‌های شدیدی برخاست و دانژه و ماریا جادوگران سیاک را دیدند که به طرفشان حمله ور شده بودند!


به نظر می‌رسید این‌دفعه با آمادگی کامل وارد عمل شده‌اند. آرکا و سربازانش نیز شمشیرهایشان را از غلاف بیرون کشیدند و آماده‌ی حمله شدند. دانژه وارد حالت ویژه‌اش شد و چشمانش تماما سفید شد. ماریا که اکنون اثری از درد در وجودش نمانده بود به طرف آرکا چرخید و گفت:

– تو و سربازانت باید تا می‌تونین عقب بایستین و درگیر نشین. اون‌ها با شمشیر شما کشته نمی‌شن. خواهش می‌کنم با سربازانت از این‌جا دور شو.

آرکا ناباورانه به او نگاه کرد و فریاد کشید:

– یعنی فرار کنم؟! تو رو این‌جا ول کنم و برم؟! بمی‌رم هم این کار رو نمی‌کنم!

دانلود رمان جعبه‌ی پاندورا