چه معیارهایی در تصمیم گیری های کلان مدیریت تاثیرگذارند؟


بیش از هرچیزی وظیفه مدیر تصمیم‌گیری است. درگیری آن در جنبه‌های مختلفی چون تبادل داده، بررسی داده‌ها، ایده‌ها، ارزیابی گزینه‌های جایگزین، اجرای دستورالعمل‌ها، پیگیری‌ها و … را نمی‌توان نادیده گرفت. در واقع در همه سطوح مدیر نقش تصمیم‌گیرنده به عهده دارد که اثرات آن در پیشرفت سازمان تاثیرگذارند.

تعریف تصمیم گیری در مدیریت

تصمیم گیری، پروسه‌ای ذهنی برای انتخاب یک فعالیت از میان مجموعه‌ای از گزینه‌های جایگزین است؛ تصمیمی که منتهی به اقدامی عملی خواهد شد.

بطور کلی تصمیمات معمولا با تمرکز بر روی چالشی گرفته می‌شوند. مدیر پیش از هرکاری باید باید داده‌های مرتبط را جمع‌آوری کند، سپس با تجزیه و تحلیل، آنها را محدود به چند مورد کند. پس از آن باید معیارهای تعیین جایگزین را براساس اطلاعات موجود در نظر بگیرد.

انواع مدل های تصمیم گیری در مدیریت

با ترسیم هرمی از تصمیم‌گیریها در سطوح مختلف، می‌توان انواع تصمیمات را در آن مشاهده کرد.


پروسه اتخاذ تصمیم برای امور حرفه‌ای با پیچیدگی بسیار همراه است و مدل آنالیزی که بتوان بطور ساده انتخاب استراتژیک انجام داد، وجود ندارد. دیاگرام بالا نشان می‌دهد که شرایط می‌تواند با تصمیم‌گیری در یک سازمان در تعامل باشند.

کاربرد تئوریهای تصمیم گیری در مدیریت

تاثیری که تصمیم‌های مدیریتی در موفقیت هر کسب‌وکار ایفا می‌کنند بر هیچکس پوشیده نیست. پروسه‌ای که برای اتخاذ آنها در نظر گرفته می‌شود نیز از نقطه نظر اقتصادی، اجتماعی و روانی بررسی شده‌‌ و در نهایت به دو دسته‌بندی اصلی تقسیم شدند:

  • مبتنی بر منطق و قاعده
  • مبتنی بر رفتار

با این حال نمی‌توان با قاطعیت تمام گفت که تمام روش‌های تصمیم‌گیری به این دو ختم می‌شوند. بارها و بارها بصورت ناخودآگاه از روش‌های مختلف تصمیمی فردی یا شغلی گرفته می‌شود که با هیچ پارامتر علمی قابل اندازه‌گیری نیست. به همین دلیل می‌توان تصمیم گیری در مدیریت را هنری دانست که در آن خلاقیت، درک مستقیم و احساسات نقش دارند.

نقش تصمیم گیری در مدیریت

هر کسب‌وکاری برای آینده خود برنامه‌ای را تدوین می‌کند که برطبق آن میزان و چگونگی استفاده از منابع، نیروی کار مورد نیاز و وظایف هر بخش در راستای اهداف مشخص می‌شوند. درصورت بروز هرگونه مشکلی مدیران باید برای بهبود وضعیت و قرارگیری در مسیر تعیین شده تصمیماتی را بگیرند. کیفیت این تصمیم‌ها ساختار فعالیت‌ها، مسئولیت‌ها و ارتباطات را تعریف می‌کنند.

هر فرآیند تصمیم‌گیری به یک نتیجه ختم می‌شود؛ گاهی به این معنی که اقدامی باید/نباید انجام شود، گاهی در چگونگی انجام کاری است و در برخی موارد منجر به تعریف جدیدی از مشکل خواهد شد. این انتخاب‌ها با سه عنوان مورد بررسی قرار می‌گیرد: اجتناب، حل و کشف مسأله.

اجتناب و پرهیز از تصمیم‌گیری

زمانی که اطلاعات کافی برای انتخاب منطقی میان گزینه‌های موجود را ندارید یا پیامدهای منفی هریک بیشتر از دیگری باشد نباید جایگزینی برای مشکل تعیین کرد. یکی از مثال‌های این بخش را می‌توان در دیوان عالی ایالت متحده مشاهده کرد که درصورت عدم بررسی کافی در دادگاه‌های پایین‌تر، از رسیدگی به پرونده خودداری می‌کنند.

حل بحران

بیشتر تصمیم‌ها با هدف حل مسئله گرفته می‌شوند که در پایان نیز راه‌کاری رضایتبخش، پس از تحلیل و ارزیابی آن ارائه خواهد شد.

جستجو و کشف مشکل

روند حل مسئله در برخی شرایط موجب می‌شود که ابعاد اصلی آن از بین رفته و اطلاعاتی بدست بیاید که نیاز به تحلیل دوباره دارند. در این صورت باید به نقطه شروع بازگشته و مجددا بدنبال راهکاری جایگزین بود.

مبانی تصمیم گیری در مدیریت

همانطور که پیش از این گفته شد بسته به شرایط و نوع مشکل، تصمیمات می‌توانند انواع مختلفی داشته باشند، گاهی می‌توان برنامه‌ریزی برای آن انجام داد و گاهی نیز منطبق با داده‌هایی که از آن وجود دارد مشکل حل می‌شود. در هر صورت می‌توان بر مبنای آموزه‌هایی که در دوره‌های مختلف آموزشی مانند اپلیکیشن ۳۶۰ درجه قرار گرفته‌اند و با طرح سوالاتی از خود این فرآیند مدیریت اطلاعات را سرعت بخشید.

۱. به نظر شما تفاوت اصلی بین یک تصمیم موفق و ناموفق در چیست؟ مهارت ارتباطی شما چقدر شانس شما را افزایش می‌دهد؟ برای پاسخ به سوال اول چقدر زمان لازم است؟

۲. تحقیقات نشان داده است که بیش از نیمی از تصمیمات اتخاذ شده در سازمانها با شکست مواجه می‌شوند. آیا این باعث تعجب شما می‌شود؟ چرا بله و چرا نه؟

۳. آیا تابحال برای تصمیم گیری از الگوی تصمیم گیری منطقی استفاده کرده‌اید؟ در چه زمینه‌ای اینکار را انجام داده‌اید؟ عملکرد آن تا چه میزان خوب بود؟

۴. نمونه ای از تصمیم‌های رضایت‌بخش خود را بنویسید. از نتیجه کار راضی بودید؟ چرا بله و چرا نه؟ چه زمانی درگیر رضایتمندی خود می‌شوید؟

۵. به نظر شما درک مستقیم از مشکل به عنوان یک سبک تصمیم‌گیری قابل قبول است؟ فکر می‌کنید باید باشد؟ چرا بله و چرا نه؟