دلم گرفته و بارانیام شب جمعه
پر از هجوم پریشانیام شب جمعه
تو را زدند زمانی که خواب بودیم و
پُر از تلاطم بیداریام شب جمعه
گمان کنم که دو سال است چون شب یلدا
سحر ندارم و طولانیام شب جمعه
صدای شعر تو در گوش من طنین انداخت
صدای تو شده لالاییام شب جمعه
دو سال خیره به ساعت شدم که اینگونه
نوای ساعت دیواریام شب جمعه
درست بیست دقیقه پس از یک شب بود
که رفت یاور کرمانیام شب جمعه
چنان گرفت دلم با نگاه بر عکسش
که یاد دست سلیمانیام شب جمعه
شاعر: #علیرضا_سکاکی