همیشه داستانهای موفقیت را میبینیم و به دنبال رازهای موفقیت میگردیم. کتابها کارهای افراد موفق را شرح میدهند، اما این بیشتر گمراهکننده است. کسی به قبرستان سر نمیزند، کسی دنبال شنیدن رازی از یک بازنده نیست. اما این، داستان یک شکست است…
هوشمندانه سفر کن، شاید بعداً.
در بهار ۹۷ با نام «پروژه ویلا» بهطور جدی شروع کردیم و «مکانباما» از الکامپ ۹۷ حضور پیدا کرد و ما در آنجا به بیش از ۴۰۰ نفر ارائه حداقل یک دقیقهای داده، به نگرانیها و سؤالاتشان پاسخ دادیم، و آنها هم به ما اعتماد کرده و پیشثبتنام کردند. تنها چهار روز بازاریابی چریکی (!)
پس از آن در هر جمعی پا میگذاشتیم ما را میشناختند؛ تعداد پیشثبتنامها رو به افزایش بود و باعث میشد سینرژی بالایی در ما ایجاد کند ولی آیا واقعاً باید خوشحال میبودیم؟ درست مثل کسانی که از دیدن تبلیغاتشان توی بزرگراه شهید همت احساس غرور و موفقیت میکنند؟!
بازار گردشگری اقامتگاهی:
قیانوس نیمهسرخ! حوزهی جدیدی نبود ولی مطمئن بودیم جواب میدهد. استارتاپهای زیادی ورود کرده بودند، اما هیچکدام بالغ نبودند. میزبانها فقط به دنبال فروش از هر کانالی بودند و هیچچیزی برایشان مهم نبود؛ با گرفتن پیشنهاد بالاتر، زیر قول و قرارشان میزدند.
کسی از خالی بودن ملکِ (ویلای) میزبان اطلاع نداشت و پلتفرمها هم نمیتوانستند میزبان را قانع کنند تا این نکته را اطلاع دهد؛ حتی هنوز هم فرآیند اجاره به صورت دستی و تلفنی انجام شده و رزرو آنی وجود ندارد. رقبا هم برای اینکه بتوانند میزبانهای زیادی داشته باشند و رقابت کنند، این شرایط کاری را قبول کرده بودند و همین، کار را سختتر میکرد.
وقتی با میزبانها صحبت میکردیم متوجه شدیم اغلبشان، واسطه (دلال) بودند و خیلی از صاحبخانهها سواد کافی نداشتند.
مسئله دیگر این بود که ذات اجارهبهای اقامتگاه پویاست اما پلتفرمهای موجود فقط توانایی ارائه قیمتهای ایستا را داشتند. هر کدام راهکارها و مدلهایی برای این مسئله داشتند، اما همچنان مشکل باقی بود. میزبانها برای خود معیارهای مختلفی برای تعیین قیمت داشتند و طبعا میخواستند به حداکثر سود برسند، اما نمیدانستند چطور قیمت تعیین کنند تا داراییشان بلااستفاده نماند.
از مسائل دیگر میتوان به مسافرت مسافران به مناطق تکراری به خاطر ترس از خراب شدن سفر و شکایتشان از عدم پشتیبانی در طول سفر اشاره کرد.
اینها مسائلی بودند که ما رویشان کار میکردیم. امیدوارم همکاران و دوستانمان این مسائل را حل کنند و به گردشگری رونق بیشتری ببخشند.
یکی از مسائل دیگر که گریبانگیر همه استارتآپها بود بحث رگولاتوری، مجوز، خلاء قانونی و مدعیانش بود. پس از لغو نماد گردشگری (مشابه نماد اعتماد الکترونیکی) توسط هیأت مقرراتزدایی، استارتاپها سه روش برای حل این موضوع پیدا کردند که هر یک پر از مشکلات و نگرانی بود و هست:
- اخذ مجوز بند «ب» گردشگری و کار به عنوان آژانس مسافرتی (!): هر کار تعریف نشدهای در بند «ب» قرار میگیرد.
- کار با مجوز مشاورین املاک و اجاره کوتاهمدت ملک.
- کار بدون مجوز و انتظار برای تنظیم مجوز مشخص.
یکی از VCهای فعال در شهریور ۹۷:
ما میدانیم که باید به این حوزه [اقامتگاههای مردمی] ورود کنیم اما نمیدانیم چه موقع!
اکنون که در حال نوشتن این مطالب هستم، مرتباً به یاد حبابِ داتکام در سال 2000 میلادی میافتم. از دورهای که از روی هیجان سرمایهگذاری میشد و ارزشگذاریها بیش از واقعیت بود، به دورهای رسیدهایم که کسی حاضر به سرمایهگذاری نیست؛ با آنکه در این حوزه همچنان رشد وجود دارد.
تعدادی از استارتاپهای همکار یا فیلتر شدند و درجا مُردند و یا ظاهراً کار را رها کرده بودند که دیگر خبری از آنها نبود. البته باید اشاره کنم که بر خلاف تصور عموم، برخی از موجهای فیلترینگ در حوزه ما، توسط خودیها اتفاق افتاد!
تعداد دیگری از آنها، وارد شتابدهندهها شده بودند و ما تعجب میکردیم که چهطور آنها را پذیرفتهاند. استارتاپهای خوب رقیب در شتابدهندهها نبودند و من ترجیح میدهم بگویم اصلاً به دنبال استارتاپ خوب در شتابدهندهها نباشید، با آنکه مثالهای نقض وجود دارند!
.:در ادامه بخوانید:.
۱. مقدمه
۲. بازار گردشگری اقامتی
۳. ما
۴. وقتی چیزها بهم میریزد
۵. ضربههای مهلک (اشتباهات ما)
۶. پایانی