الگوی طراحی فضاهای فرهنگی در معماری فرهنگسرا

مقدمه

یکی از اساسی ترین نیازهای بشری به عنوان موجودی اجتماعی، در جمع بودن و ارتباط با سایر انسان هاست. برآورده شدن این خواسته مستلزم فضایی برای تحقق آن است، فضایی که عمومی باشد و امکانات قابل قبول و گوناگونی را برای حضور جمع انسان ها فراهم آورد. در فرهنگسراها که به عنوان بنایی عمومی بخشی از فضای عمومی شهر را تشکیل میدهند، یکی از کاستی ها و معضلات، مربوط به عدم تولید فضاهایی است که بتواند، اگر نه کاملا، ولی تا اندازه ای به نیازهای اجتماعی افراد پاسخ دهد. این گونه فضاها باید علاو بر دارا بودن ویژگی های یک فضای عمومی مطلوب، بستر مناسبی را برای فعالیت های جمعی و اجتماعی فراهم آورند. چنین فضاهایی در صورت وجود، اغلب فاقد طراحی مناسب و از پیش تعیین شده بدین منظور هستند. علاوه بر آن، کیفیت های فضایی لازم برای یک فضای عمومی مطلوب که بتواند علاوه بر جذب افراد و فراهم آوری بستر فعالیت های گوناگون، طول عمر استفاده از فضا را نیز افزایش دهد و موجب ایجاد تعاملات اجتماعی شود، را ندارند.

پژوهش های گوناگونی در مورد چگونگی ارتباط بین محیط انسان ساخت و روابط اجتماعی از سوی افراد مختلف انجام گردیده است که با مطالعه پیکربندی فضا و انتظام فضایی به چگونگی تعامل آن با ساختارهای اجتماعی و رفتارها و فعالیت های کاربران فضا دست یافته اند .


همچنین بر درک تعامل میان مردم و محیط ساخته شده و تبیین رابطه فرم و کار کرد تاکید شده است و بیان می دارند که بناها، فضا را سازماندهی می کنند و نمونه موردی فرهنگسرا را در بیرون و درون خود شکل می دهند. محیط فیزیکی به عنوان انعکاس دهنده و حاصل ساختار و کنش های اجتماعی است. بر مبنای این نتایج پژوهش های متعددی در حوزه فضاهای عمومی انجام شده است.

مطالعاتی نیز که در حوزه حیات جمعی و نقش و جایگاه تعاملات اجتماعی در فضاهای عمومی کشور به بررسی این موضوع پرداخته اند، گاه به صورت نظری و گاه به صورت میدانی در نمونه هایی همچون فضاهای ایستگاهی مترو و فضاهای باز تحلیل روابط اجتماعی موجود در فضاها از دیدگاه اجتماع پذیری را انجام داده اند.در ادامه این مطالعات، پژوهش حاضر با تبیین معیارهای کالبدی و سنجش چهار نمونه موردی داخلی به وسیله ی آنها، تلاش کرده است تا در افق تاریخی (سه دهه گذشته)، روند رو به کامیابی و یا شکست تولید فضاهای عمومی در معماری فرهنگسراها را شناسایی کند.

در این پژوهش بررسی نمونه موردی فرهنگسرا به صورت خاص مورد توجه قرار گرفته است، چرا که عملکردهای فرهنگی به دلیل دارا بودن فضاها و برنامه های غیر رسمی به همراه سایر عملکردها، زمینه مناسبی را برای برقراری تعاملات اجتماعی ایجاد می کنند. از سویی دیگر دارای نظام های فعالیتی متفاوتی نسبت به سایر فضاهای عمومی شهری، میدان ها، پارک ها، فضاهای ایستگاهی و ...)


هستند(محمدی و آیت اللهی، 1393). این تفاوت ها در مقیاس فضاها، جنس و نحوه برقراری تعاملات اجتماعی هستند. از سویی دیگر بخش عمده فضاهای فرهنگی را فضاهای عمومی داخلی تشکیل داده اند، اما اکثر پژوهش های پیشین معطوف به فضاهای عمومی بیرونی در مقیاس های شهری بوده و کمتر فضاهای معماری در مقیاس بنا مورد توجه قرار گرفته است. در نتیجه لزوم دقت نظر بیشتر در تبیین احکام طراحی در این مقیاس از فضاهای عمومی احساس می گردد. فرهنگسراها باید بتوانند جاذب گروههای مختلف اجتماعی و به ویژه گروه های گوناگون سنی، جنسی، اجتماعی، شغلی، درآمدی و ... باشند. ارتباط انسانی با صرف حضور در هر شکلی از فضا که جنبه ی مصرف عمومی دارد، نظیر فضاهای تجاری محقق نمی شود. بنابراین، در طراحی فرهنگسراها، بکارگیری کیفیت های فضایی که منجر به تولید فضای عمومی گردد، بسیار حائز اهمیت است.

اما، کیفیت های فضایی موثر بر میزان اقبال به یک فرهنگسرا به مثابه ی یک فضای عمومی کدام است؟ آیا سیر تحول معماری فرهنگسرا در ایران، به نیاز تولید فضای عمومی شهری در این مقیاس از طراحی فضا، پاسخ درخوری داده است؟ آسیب های طراحی فضاهای عمومی در معماری فرهنگسرای ایرانی کدام اند؟

این تحقیق، پزوهشی توصیفی- تحلیلی بوده و از شاخه موردپژوهی است چرا که شامل روش هایی است که هدف آن توصیف کردن شرایط با پدیده های مورد بررسی است (سرمد و حجازی، 1381، 82) و تحلیلی است زیرا از روش پژوهش موردی به بررسی تطبیقی مولفه ای کیفیت فضای عمومی و مقایسه آن با وضع موجود می پردازد. مطالعه موردی این تحقیق از نوع مطالعه خطی تحلیلی است که شکل سنتی ترتیب مقاله علمی شامل تشخیص سوال اصلی تحقیق، مرور سابقه موضوع، روش ها، یافته ها، تحلیل یافته ها، و نتیجه گیری نهایی، را دنبال کرده است (گروت و وانگ، 1386، 350)


فرهنگسرا به مثابه فضای عمومی

فرهنگسرا با تعریف امروزین آن و آنچه که دقیقا در این مقاله مورد بحث ما است، بر خلاف انواع مختلف نمونه های فضایی که در ایران و یا در کشورهای دیگر تاریخی به بلندی شهرنشینی دارند، عمر بلندی ندارد. اولین فرهنگسرای مدرن، با نام خانه فرهنگ در سال 1962 توسط مالرو تاسیس شد. در حقیقت، مالرو فکر ایجاد خانه فرهنگ خود را از برنامه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خلق فرانسه گرفت. وی معتقد بود که خانه های فرهنگ حکم کلیسا را دارند که به جای آموزش مسائل مذهبی، فرهنگ ارائه می دهند. وی نقش مراکز آموزشی برای خانه های فرهنگ فرانسه قائل بود و اعتقاد داشت که غیر حرفه ایی ها نباید بدان راه یابند و این کانونها باید به صورت الگو برای آموزش دیگران قرار گیرد، نه اینکه محل تجربه و آزمایش باشد. گذر زمان و انباشت تجربه ی شهروندی در سرتاسر دنیا، امروز برداشت و دریافت دیگری را از فرهنگسرا و امر فرهنگی به رسمیت می شناسد.

فرهنگسرا، فضایی عمومی است که در آن تعامل انسانی میان اقشار گوناگون جامعه برقرار است و مختص و منحصر به یک طبقه ی خاص فرهنگی و اقتصادی نیست. فضای عمومی، تمام بخش های بافت شهری است که عموم مردم به آن دسترسی فیزیکی و بصری دارند؛ فضای عمومی فضایی است که در آن با غریبه ها سهیم هستیم، مردمی که اقوام، دوستان یا همکار ما نیستند. فضایی است برای سیاست، مذهب، دادوستد و ورزش؛ فضایی برای همزیستی مسالمت آمیز و برخورد های غیر شخصی. بنابراین ویژگی اصلی فضاهای عمومی این است که ، " زندگی جمعی، فرهنگ شهری و مباحث روزمره مارا بیان می کند و در ضمن بر آن ها تأثیر می گذارد"( مدنی پور، 1387، ص 215-213). بر این اساس، فرهنگسراها نه تنها بخشی از فضای عمومی هستند، بلکه مانیفست فضای عمومی به حساب می آیند. فرهنگسرا، مکانی است که در آن باید تعامل انسانی و تبادل فرهنگی میان تمام اقشار جامعه در تمام سنین و طبقات اجتماعی برقرار باشد. بنابراین، فرهنگسرا نه در حکم بنای باشکوهی که مخاطبی خاص از یک طبقه ویژه دارد، بلکه به عنوان فضای عمومی ای که در واقعیت، با حیات روزمره و زندگی مردم شهر به صورت فعال درگیر است، واجد معنا است و ارزش کارکردی و نه صرفا نمادین دارد. بنابراین، کامیابی فرهنگسرا به عنوان فضای عمومی، در گرو قابلیت آن برای تبدیل شدن به یک فضای عمومی شهری است.


چنان که، در تعاریف متعدد از فضای شهری اشاره شده است: فضای شهری بخش زنده شهر است که با شرایط اجتماعی، اقتصادی و فنی در حال تغییر مرتبط است. محیطی اجتماعی دارد که دربردارنده مجموعه ای از روابط میان مردم است که به مبادله ی انرژی، اطلاعات، کالا، مواد، شایعات و جز آن دست می زنند، با هم ملاقات می کنند، گرد هم می آیند و اشکال مختلف انسجام اجتماعی را در فضا متبلور می سازند. چرا که فضای شهری، عنصر اصلی ساخت شهر است که با قلب و کانون راهبرد های اجتماعی مرتبط می شود (مدنی پور، 1379، ص 67.) فضای شهری فضایی است که به همه مردم اجازه می دهد که به آن دسترسی داشته باشند و در آن فعالیت کنند(پاکزاد، 1385، ص 81).

در تعریف کارمونا و دیگران از فضاهای عمومی داخلی چنین نوشته شده است: (( فضاهای عمومی داخلی کتابخانه ها، موزه ها، تئاتر شهرها و غیره و تسهیلات رفت و آمد عمومی چون ایستگاه های اتوبوس، قطار، فرودگاه ها و غیره را شامل می شود)) (کارمونا و دیگران، 1391، 223). با توجه به تعریف فوق و قرار گرفتن فرهنگسراها در دسته بندی فضاهای عمومی، می توان به شناخت کیفیات کالبدی بهینه برای تولید فضای عمومی شهری از طریق تعمیم و بازنگری مبانی نظری مطرح شده در حوزه فضاهای عمومی، دست یافت.

بر این اساس، آنچه که در مورد طراحی یک فرهنگسرا باید بر آن تاکید گردد میزان و شیوه ی ارتباط برقرار کردن آن با شهر، بافت شهری و آن ویژگی ها و کیفیات معماری است که آن را با زندگی شهر آمیخته و تبدیل به یک فضای عمومی شهری می کند، نه یک معماری تک وجهی که تاکید آن بر شکوه هر چه بیشتر و یا مسائل صرف زیباشناسی است. فرهنگسرا به عنوان قلب تپنده شهر، ظرف و بستر پیشرفت و تغییر مداوم نرم های فرهنگی در اثر اصطکاک هر روزه می خرده فرهنگ های مختلف شهری و تعامل شهروندان از هر قشر و صنف و طبقه ی اجتماعی و درآمدی است.


تاریخچه مختصر فضاهای فرهنگی در ایران

در تاریخ فرهنگ ایران، فرهنگسرا به شیوه ای که اکنون متداول است وجود نداشته، بلکه اماکن دیگری بوده اند که نقش توسعه و اشاعه فرهنگ را برعهده داشته اند. بدیهی است که خانه فرهنگ به صورت کنونی خود، یک پدیده وارداتی است. لکن با نگاهی گذرا به اماکن و مراکز تجمع سنتی و فرهنگی ایران مشاهده می شود که خانه فرهنگ، از دیرباز در ایران به اشکال گوناگون وجود داشته و مردم هنگام گذراندن اوقات فراغت، از این اماکن استفاده می کرده اند چنانکه می توان انتقال برخی از خصوصیات فرهنگ قومی را از طریق آنها از نسلی به نسلی دیگر مشاهده کرد. مهمترین موسسات فرهنگی قابل ملاحظه، شامل مساجد، قهوه خانه ها و زورخانه ها بوده است که مراکز تجمع افراد اجتماع و برخوردهای انسانی به شمار می آمده و با گذشت زمان و تحولات اجتماعی خاص تعداد جدیدی از مؤسسات فرهنگی به آنها اضافه شده، که از آن جمله کاخهای جوانان و مراکز فرهنگ شهری را می توان نام برد.

مسجد یکی از مهمترین و قدیمیترین مراکز فرهنگی ایران از صدر اسلام به بعد، است که با جنبه های گوناگونی که در هر عصر و زمان داشته، بخش مهم از انتقال فرهنگی را به عهده گرفته است. اهمیت این مکان در اسلام به حدی است که حتی اسلام شناسان ممالک دیگر نیز متوجه این نکته بوده اند، منجمله پطروشفسکی می نویسد: "جنبه دوگانه مسجد، یعنی محل عبادت و محل امور اجتماعی بودن آن نمی تواند از مکانهای مشابه در دیگر ادیان و مذاهب بیش از اسلام اثر نپذیرفته باشد. مسجد به عنوان خانه خدا و خلق جایگاهی می شود که مبدأ رسالت و تبلیغ و همچنین مرکز آماده کردن سپاهیان و طرح جنگهای اسلامی است (میرخانی، عباس، 1358:32 ). از دیگر مراکز می توان قهوه خانه ها را نام برد که به طور سنتی از دیرباز مکانی برای گذراندن اوقات فراغت مردان بوده و در طول زمان، نقشی مؤثر در اشاعه برخی از آداب و رسوم فرهنگی برعهده داشته است.

ضمنا هنرها و سرگرمیهای خاصی نیز از گوشه و کنار قهوه خانه سرچشمه گرفته، و در آنجا دوام و پایداری یافته است. بخشی از نقاشی سنتی ایران امروز نقاشی قهوه خانه نامیده می شود و برنامه های فرهنگی دیگری از قبیل خواندن شاهنامه و نقالی و نوازندگی و غیره نیز از قهوه خانه پای می گیرد(مکیان، اکبر، 1353:17 ). یکی دیگر از مراکز سنتی فرهنگی ایران، زورخانه بوده است که به عنوان مکانی برای پرورش جسم و تربیت انسانهای قدرتمند و راستگو و مدافع حق و حقیقت شناخته شده است با در نظر گرفتن مطالعه تطبیق آئین مهر ایران باستان و زورخانه و همچنین ارتباط زورخانه با آیین فتوت و جوانمردی (یکی از مهمترین فرقه های آغازین اسلام) می توان گمان برد که زورخانه در ایران بایستی قدمت بسیار داشته باشد و اصل آن به دوره اشکانیان برسد(مقتدری، مجید، 1355:12 ). در آیین مهر که اصل آن با آیین عیاری در ایران مشابهتی خاص دارد و پرورش تن برای رسیدن به پرورش روان و حقیقت و سلامت روح، مهمترین شرط بوده است، ولی این پرورش جسم با آدابی روحانی در آمیخته بوده که در واقع پرورش روان را از تن جدایی ناپذیر می کرده است. (پتیزوفلی، آرتور،1354:21 ).


اگر بخواهیم به طور کلی به موضوع فرهنگ ایران نگاهی داشته باشیم، شاید بتوان نخستین مساجد ، حسینیه ها ومیدان ها را به عنوان فرهنگسرا و فرهنگستان های اولیه نامید. مراکز محله وفضاهای مذهبی خود به عنوان مکانی در جهت رشد و توسعه ی مذهب و فرهنگ ، نقش موثری داشته اند. در این خصوص احداث ساختمان تکیهی دولت که به دستور ناصرالدین شاه در سمت جنوب تالار الماس در سال 1285 ه-ق آغاز شد را می توان اولین بنای مذهبی و به نوعی فرهنگی در ایران دانست که تحت تاثیر آمفی تئاترهای فرنگی بنیان نهاده شد. قرارداشتن غرفه های خواص جهت تماشای مراسم در اطراف صحنه وشکل مدور گونه ی تکیهی دولت، در معماری سنتی ایران سابقه نداشته و این نوع طراحی به سالن های اجرای نمایش و اپرا در فرانسه نظیر سالن اپرای پلیتر و سالن خانهی اپرای پاریس شباهت زیادی دارد. در این تکیه محل نمایش و اجرای مراسم در فضای میانی بنا بوده که حضار و تماشاچیان در گرداگرد سکوی وسط و افراد متشخص در غرفه های داخل بنا مراسم را تماشا می کردند. به مرور زمان فکر جدا کردن عملکردها مد نظر قرار گرفت و فضاهای فرهنگی آموزشی در مجموعه هایی جدا از هم تعریف شد.

می توان گفت که فرهنگستان به عنوان یکی از رهاوردهای قرن سیزدهمی، در طی دوران های مختلف، به عنوان یک فضای زیر بنایی در اشاعه ی فرهنگ ایران فعالیت می نمود. فعالیتهای فرهنگی وهنری در دوره ی پهلوی اول، بعد تازه ای به خود گرفت. نخستین اقدامات به شیوه ی جدید در دوره ی معاصر، در زمان پهلوی اول وبه تاثیر از فرنگ انجام پذیرفت. اولین فرهنگستان در زمان کابینهی فروغی تشکیل شد و فعالیت هایی در زمینه می ایجاد واژه های جدید مورد نیاز در زبان فارسی و تبدیل بعضی لغات بیگانه وعربی به زبان فارسی انجام گردید. اولین موزه ی هنرهای زیبا در سال 1309 برای پیشرفت ورواج هنرهای زیبای ایران آغاز به کار نمود. فعالیت موزه ی ایران باستان نیز در سال 1315 ه.ش آغاز شد و این موزه در بخش های مختلف (دوران پیش از تاریخ، دوران های تاریخی پیش از اسلام، دوره های اسلامی، سکهها ومهرها ، کتاب ها و ...) فعالیت خود را شروع نمود(کیانی، 1374). خانه های فرهنگ شهری از سال 1347 در شهرهای مرکزی استانها شروع به کار کردند و بتدریج تعداد آنها افزایش یافت و در تمام مراکز استانها یک خانه فرهنگ دایر شد. باید توجه داشت که فعالیت این خانه ها در ابتدا صرفا در زمینه هنرهایی مانند موسیقی و تئاتر بود این روند ادامه پیدا کرد و به مرور زمان در تمامی نقاط کشور، کتابخانه ها ، فرهنگسراها، موزه ها و مکان هایی از این قبیل تاسیس شدند.

جمع بندی و نتیجه گیری

تعاملات و فعالیت های انسانی برای تحقق به فضای مناسب که شکل گیری روابط انسانی را تسهیل و امکان حضور عامه را فراهم آورد نیازمند است. در این ارتباط، لحاظ داشتن کیفیت هایی که فرهنگسراها را از یک پروژه صرف معماری خارج کرده و به آن جنبه ی یک فضای عمومی شهری بدهد، از مسائل مهم پیش روی طراحی فضاهای عمومی در فرهنگسراها است. گردآوری و بررسی ادبیات مرتبط و کیفیت های گوناگون پیشنهاد شده برای موفقیت فضاهای عمومی، نشان می دهد که چهار کیفیت نفوذپذیری، کیفیت تناسبات بصری، کیفیت تنوع و گوناگونی و کیفیت انعطاف پذیری نقش عمده ای در بهبود کیفیت فضای عمومی فرهنگسراها به عنوان فضای عمومی دارند. بررسی سه فرهنگسرای نیاوران، مجموعه فرهنگی دزفول و خاوران نشان می دهد که در افقی تاریخی، کیفیت های کار کردی فضای عمومی در معماری فرهنگسراها به شکل ملموسی کاهش داشته و در مورد دو معیار نفوذپذیری و انعطاف پذیری به صورت ویژه، سیر نزولی چشمگیری را شاهد هستیم.

فرهنگسراها برای آن که بتوانند نقش فعال خود را در زمینه ی اشاعه ی فرهنگ و تولید مازاد فرهنگی به خوبی ایفا کنند، باید قادر باشند تا طیف وسیعی از مخاطبان را به خود جذب کرده و کیفیت های فضایی ای را ارائه دهند که به مانایی افراد در فضا مدد رساند. با توجه به نتایج تحقیق حاضر، که حاکی از افت کیفیت های کارکردی معماری فرهنگسرا در ایران است، طراحان و تصمیم گیران باید در جهتی گام بردارند که در کنار ارائه ی معماری ای فاخر و واجد ارزش های زیباشناسانه و در مقیاس پروژهای، کیفیت هایی نظیر نفوذپذیری، تناسبات بصری، تنوع و گوناگونی و انعطاف پذیری را در اولویت قرار داده تا این فضاهای فرهنگی بتوانند به عنوان بخشی از فضای شهری، به نحو مطلوبی در بافت شهری ادغام شده و با آن ارتباط بهینه برقرار کنند و هم چنین بتوانند

فضاهایی ارائه کنند که با ملاحظهی مقیاس انسانی که تسلط و حاکمیت فضا بر فردیت افراد چیرگی نمی یابد، کاربران فضا احساس امنیت، راحتی و تعلق خاطر کنند و با حضور در آن به انجام فعالیت های گوناگون مبادرت ورزند.

منابع:

- معمار سیلور

- پاکزاد، جهانشاه(1388)، ((مبانی نظری و فرایند طراحی شهری))، وزارت مسکن و شهرسازی، چاپ سوم

- پتیزوفلی، آرتور، (1354) «آموختن برای زیستن » ترجمه محمد قاضی و دیگران، تهران، امیر کبیر دانشپور، سید عبدالهادی و چرخچیان، مریم (1386) ((فضاهای عمومی و عوامل موثر بر حیات جمعی)، نشریه باغ نظر، شماره 7، صص. 28

- سرمد، زهره و حجازی، عباس (1381) روش تحقیق در علوم رفتاری، چاپ ششم، انتشارات آگاه، تهران.

صالحی نیا، مجید و معماریان، غلامحسین (1388) ((اجتماع پذیری فضای معماری))، نشریه علمی پژوهشی هنرهای زیبا، شماره 40، صص.

عنایت، حمید، (1351) «اهمیت شناخت ارزشهای فرهنگی» مجله فرهنگ و زندگی، تهران، 9، ص 10