این مقاله دید شما را نسبت به ارتباط تخصص و میلیارد شدن در شرایط اقتصادی ایران و جهان را دگرگون خواهد کرد!
- چرا برای ثروتمند شدن نباید اصلا متخصص باشید؟
- چرا افراد متخصص نمی توانند میلیاردر شوند؟
- چرا به هر میزان ثروت افراد بیشتر است، تحصیلات آکادمیک آنها کمتر است؟
- چطور بدون تخصص میلیاردر شوید؟
- اگر متخصص هستید چطور میلیاردر شوید؟
متخصص شدن میتواند فواید بسیار زیادی داشته باشد، اما احتمال اینکه این تخصص، بخواهد بر قابلیت تفکر خلاق تان اثربگذار بسیار زیاد است! تحقیقات انجام شده ثابت کرده؛ تخصص شما می تواند باعث مرگ قوه خلاقیت شما شود...!!
نوآوری - در معنا، یعنی خلق چیزی جدید- همواره در خود فاکتوری نو بودن دارد. به هر میزان درباره چیزی بیشتر بدانید، به همان اندازه کمتر می توانید در همان زمینه به دستآوردهای بزرگی دست یابید. از طرف دیگر، تخصصی که شما را در راه ثروتمند شدن می خواهد همراهی کند، می تواند خلاقیت و اشتیاق تان را برای به دست آوردن ایده های جدید منهدم کند.
تحقیقاتی که توسط پرفسور کِوین بودرا (Kevin Boudreau) انجام شده، نشان می دهد افراد متخصص نه تنها بدنبال ایده های جدید نمی روند، بلکه به شدت نسبت به ایده های جدید حساس هستند و آنها را به باد انتقاد می گیرند.
به هر میزان عمیق تر وارد مبحثی می شوید، به همان میزان سخت تر می توانید تغییر آن را بپذیرید و معمولا نسبت به هر تغییری بدبین هستید. دقیقا در همین شرایط است که کارآفرینان، کمتر متخصص گوی رقابت را از متخصصان می ربایند و با آن، ثروت خود را بنا می کنند.
این مورد، در روابط نیز صدق می کند. شما به هر میزان، در هر رابطه ای عمیق تر شوید، به همان میزان کمتر می توانید تغییرات را در رابطه تان ایجاد کنید و یا اگر در ورزشی به صورت تخصصی فعالیت می کنید، به سختی می توانید وارد ورزش دیگر شوید و از نو شروع کنید.
دلیل اینکه کارآفرینان کمتر متخصص هستند نیز دقیقا همین است. کارآفرینان بزرگ دنیا به علت کم بودن سواد تخصصی شان و به دلیل آنکه هرگز در موضوع مورد نظر زیاد عمیق نشده اند، به راحتی میتوانند خلاقانه درباره ان موضوع فکر کنند و بخواهند نوآوری های انجام دهند. افراد متخصص به علت تخصصی که دارند، بیش از حد لازم درباره تصمیم به خلاقیتشان فکر می کنند و همین امر باعث می شود بخواهند به صورت منطقی خلاقیتی ایجاد کنند که هرگز امکان پذیر نیست.
اما اگر در هر زمینه ای به هر دلیلی عمیق شده اید و تغییر و نوآوری در آن زمینه برایتان سخت است؛ می توانید از 4 راهکار زیر، برای گریز از این دام استفاده کنید:
ایده ها را خرد کنید!
ایده هایی که به ذهن تان میرسد را خرد کنید، به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید و به ساده ترین صورت ممکن درآورید. زمانی که این کار را انجام دهید، بهتر می توانید ایده های جدید را قبول کنید زیرا کارکرد اجزای مختلف انرا درک میکنید.
یک دستیار شیطان طراحی کنید!
یک نفر را داشته باشید، تا هر ایده را که می خواهید بپذیرید نقد کند و شما دفاع کنید (و برعکس) تا قوه خلاقیت شما فعال شود و بخواهید درباره تمام جنبه های ایده فکر کنید.
لیستی از افراد مختلف برای صحبت داشته باشید!
افراد مختلف، با طرز فکرهای مختلفی در زندگی داشته باشید، برای مثال، وکیل، پزشک، کودک، دانشجو و ... و ایده ای که به ذهن تان می رسد را با تمام آنها در میان بگذارید و قضیه را از انواع مختلف طرزفکرها بشنوید.
تازه کارانی پیدا کنید!
شاید مضحک به نظر برسد، اما اگر میخواهید واقعا خلاقانه فکر کنید، میتوانید از تازه کاران حوزه تان پرس و جو کنید؛ این افراد هنوز متخصص نشده اند و قوه خلاقیت شان فوق العاده فعال است. بعضی اوقات افکار غیرمتخصصانه آنها میتوانند کلید حل مسئله شما باشند.