برادران کارامازوف (به روسی: Братья Карамазовы) رمانی از فیودور داستایفسکی نویسندهٔ روس است که نخستین بار در سالهای ۸۰–۱۸۷۹ در نشریه پیامآور روسی به صورت پاورقی منتشر شد. نوشتههای نویسنده نشان میدهد که این کتاب قرار بود قسمت اول از یک مجموعه بزرگتر با نام زندگی یک گناهکار بزرگ باشد. اما قسمت دوم کتاب هیچگاه نوشته نشد؛ چون داستایفسکی چهار ماه بعد از پایان انتشار کتاب درگذشت. این کتاب در چهار جلد منتشر شد و مثل بیشتر آثار داستایفسکی، یک رمان جنایی است.
شخصیتهای اصلی داستان، پنج نفرند؛ فیودور پاولوویچ کارامازوف و چهار فرزندش: دیمیتری، ایوان، آلیوشا و اسمردیاکف (که فرزند نامشروع فیودور است). فیودور پاولوویچ کارامازوف یک ملاک بدنام در یکی از شهرهای کوچک روسیه بود که در نهایت به قتل میرسد و پسر بزرگترش، دیمیتری به ظن قتل وی دستگیر میشود. هر یک از چهار برادر، وجهی از شخصیت پدر را بیان میکنند. پیرامون پیرنگ اصلی، خردهروایتهایی هم وجود دارد که برخی از آنها مورد توجه منتقدان ادبی قرار دارد. مشهورترین خردهروایت این رمان، روایت «مفتش اعظم» است که در قالب شعری که ایوان در یکی از دیدارهایش با آلکسی برای او میخواند، روایت میشود.
این رمان مملو از شخصیتپردازی و تحلیلهای عمیق روانشناسی است. زیگموند فروید، در مقالهای با عنوان «داستایفسکی و پدرکشی»، با تحلیل انگیزههای فرزندان کارامازوف برای پدرکشی و تحلیل روابط داستایفسکی با پدرش، او را واجد انگیزه پدرکشی دانست. خودِ داستایفسکی، پرسش محوری کتاب را مساله وجود یا عدم وجود خداوند و خیر و شر در عالم دانستهاست. داستایفسکی در این کتاب، علاوه بر روایت کردن داستان، سیری از تحول افکارش را نیز ارائه کردهاست. رابرت برد معتقد است که محوریت این اثر، مشروعیت بخشیدن به نهاد «پیر دیر» در کلیسای ارتدکس بود تا بتواند وجهه عمومی این مذهب را در روسیه و سراسر دنیا بهبود بخشد.
نخستین ترجمه انگلیسی از برادران کارامازوف به عنوان یک رمان کامل را کنستانس گرانت در سال ۱۹۱۲ انجام داد. نخستین ترجمه فارسی را هم مشفق همدانی در سال ۱۳۳۵ انجام داد. سه ترجمه مشهور دیگر به فارسی را صالح حسینی، پرویز شهدی و احمد علیقلیان انجام دادهاند که هیچکدام مستقیماً از نسخه روسی برگردانده نشدهاند. چند فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی مختلف نیز با اقتباس از این رمان ساخته شدهاست. کتاب صوتی برادران کارامازوف اثر شاهکاری است که برخی از منتقدان آن را نهتنها متعلق به ملت روسیه بلکه متعلق به همه ملتهای جهان دانستهاند.
فئودو داستایفسکی این اثر را تقریبا در پایان عمرش نوشت، دو سال پیش از مرگش، البته پیش از نوشتن و انتشار، سالها روی آن کار کرده بود. میگویند فئودور داستایفسکی داستان برادران کارامازوف را بر اساس ماجرایی واقعی که در زندان از زبان یک همبندی شنیده بود، نوشته است. داستان کشته شدن پدری و اتهام ناحق قتل، به پسری که هسته اصلی داستانش شد.