سمفونی مردگان عنوان رمانی نوشته عباس معروفی است. این رمان برندهٔ جایزه سال ۲۰۰۱ از بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ شدهاست. سال بلوا اثر دیگری از عباس معروفی بود که نوشتنش در اردیبهشت ۱۳۶۸ آغاز شد و در خرداد ۱۳۷۱ به پایان رسید. این اثر یک رمان عاشقانه است.
آیدین فرزند خانوادهای سنتی است. او و خواهرش آیدا هیچوقت مطابق میل خانوادهٔ اورخانی نبودهاند. خانوادهای نسبتاً مرفه در اردبیل که در بازار آجیلفروشها مغازهای بزرگ دارند و چهار فرزند: یوسف، که موقع حملهٔ روسها به تقلید از چتربازان روس از بلندی خود را به پایین پرت میکند، آیدین و آیدا: دوقلوهای بازیگوش و اورهان، فرزند محبوب پدر.
یوسف در همان اوایل کودکیاش، پس از آن اتفاق، تبدیل به تکهگوشتی میشود که فقط میخورد و میبلعد، در سرتاسر داستان حضور دارد و بدبختیِ پایدار است، حتی وقتی او را فراموش میکنند و اتاقی که او در آنجاست را سمپاشی میکنند باز هم نمیمیرد. آیدا دختر است، و دختر سرنوشتی محتوم دارد؛ تنها میتواند منتظر خواستگار بماند، اگرچه تواناست و مشتاق به درس، منتظر میماند و وقتی خواستگار مناسب، آبادانی که مرفه و درسخواندهاست و در شرکت نفت کار میکند، سر میرسد با مخالفت پدر مواجه میشود و حتی زمانی که با بیمیلی و بدون حضور پدر عروسیاش را میگیرند، بعد از چند سال خود را به علتی نامعلوم در مقابل چشمان فرزندش به آتش میکشد. گویی هیچیک از اعضای این خانواده نمیتواند سرانجام خوشی داشته باشد.
داستان سمفونی مردگان داستان رقابت آیدین و اورهان، وارثان، داستانی طولانی است؛ اورهان پایبند سنتهاست و محبت پدر را دارد، آیدین به دنبال ترقی است و منفور پدر است؛ محبت مادر را دارد و سوادی بالا؛ اورهان از این جهت به او حسودی میکند. پدر همچون اکثر اعضای جامعه سنتی است، بعد از آسیب دیدن یوسف، آیدین پسر بزرگ خانواده میشود؛ پدر دوست دارد که آیدین وارث باشد، به مغازه بیاید و مانند هر پسر دیگری شغل پدر را ادامه دهد، اورهان از این جهت نیز به او حسادت میکند. آیدین از طرفی هیچ علاقهای به کار تجارت ندارد و ترجیح میدهد وقتش را با کتاب و درس بگذراند. پدر از طرفی دست به هر کاری میزند تا آیدین را از درس و کتاب که پسرش را کافر و از مسیر تجارت منحرف میکند، منصرف کند. بعد از اینکه پدر، که خود نمیتواند بخواند، یکی از کتابهای آیدین را به ایاز پاسبان نشان میدهد و پس از آنکه ایاز آن کتاب را نامناسب تشخیص میدهد و بعد از یک خورشیدگرفتگی، کتابهای آیدین را میسوزاند، به این بسنده نمیکند و استاد دلخون، استاد آیدین را نیز با همکاری ایاز پاسبان به زندان میاندازد و کار را به جایی میرساند که آیدین از خانه فرار میکند و برای گذران زندگی در چوببری یک ارمنی به مشغول بهکار میشود. پدر از کردهٔ خود پشیمان میشود، از آیدین میخواهد که برگردد اما آیدین که تمام هستیاش را، شعرهایش را، از دست داده عذرخواهی پدر را نمیپذیرد و از پدرش میخواهد که او را فراموش کند. پدر باز هم بیکار نمینشیند و با کمک ایاز پاسبان چند سرباز را برای گرفتن او میفرستد. صاحب کارخانه آقای گالوست میرزایان به او در کلیسا پناه میدهد و آیدین در انبار کلیسا مشغول کار با چوب و خلق آثار هنری میشود؛ آیدین گاهگاه سورمه دختربرادر آقای میرزایان را میبیند و دلباختهٔ او میشود، سورمه نیز دلباختهٔ آیدین است. سورمه با اینکه یکبار شوهر کرده خواستگاران زیادی دارد ولی آیدین را ترجیح میدهد. سورمه و آیدین ازدواج میکنند، یکبار به آیین مسیحیت و یکبار به آیین اسلام.
با خرید آنلاین کتاب از کتابفروشیها و اپلیکیشنها در وقتتان صرفهجویی کنید.