دانلود رایگان جزوه فلسفه اسلامی

جزوه فلسفه اسلامی

دانلود جزوه




















در مورد علوم فلسفه ، اگر تعریفِ جامع و مانع داشته دانلود جزوه فلسفه اسلامی باشیم که تمام مصادیق علم را در بر بگیرد و مانع شود از اموری که مربوط به علوم دیگر است در این علم وارد شود و باید این سه مولفه را داشته باشد.

موضوع علم فلسفه: وجود به وجود یعنی وجود از آن حیث که وجود دارد .مثال زمانی که بخواهیم در مورد انسان تحقیق کنیم پس موضوع تحقیق انسان شناسی است که مشخص است و غایت آن هم انسان است.

در مثال بالا موضوع انسان شناسی معلوم است پس غایت و هدف،آن است که انسان را کامل برای شما معرفی کند چه نوع ِ ماهیّتّ ،، نقاط قوّّت و نقاط ضعف را نسبت به انسان مشخص می کند فلسفه به ما می گوید ) وجود ما وجود ( چه ارتباطی میان این می باشد .

در بررسی انسان دارای نفسِ مُُجرد است ، پس یک انسان قدرت یادگیری دارد و می تواند یک معلّّم باشد که از ویژگیها و خصوصیات یک انسان می باشد .

اما زمانی است که می گوییم از آن جهت که موجود است از آن جهت که هست ، نه از آن جهت که انسان است مثال : یک نفر است ، یک واحد ، یک شخصیت منحصر به فرد است مثل علی ، حسین ، فاطمه و... که هر کدام یک شخصیت منحصر به خود دارند و هر کدام از آنها از آن حیث که هستند وحدت دارند.

در علم فلسفه هر شی را از آن حیث که هست و وجود دارد چه خصوصیاتی دارد که موضوع ِ علم فلسفه گویند.




در کتاب آشنایی با فلسفه استاد مطهری در مورد موضوع هر علمی چنین آمده که موضوع هر علمی چیزی است که آن علم در باره ی عوارض ذاتی آن بحث کند . مثال : انسان متفکر است.

عوارض ذاتی : یعنی آن خصوصیاتی که مربوط به آن باشد یعنی واسطه ای برای حمل موضوعات بر آن شی نباشد.

متفکر بودن از خصوصیات ذاتی انسان است به نحوی که اگر این خصوصیت از انسان گرفته شود آن شی دیگر انسان نیست .

عرض داتی ، خصوصیتی است که حمل او بر شی نیاز به واسطه ای نداشته باشد .

ماهیّّت


ماهیّّت مقابل وجود است یعنی مفهوم و آن تصوری که از اشیا در ذهن داریم و به واسطه ی آن تصور آن شی را تعریف می کنیم ماهیّّت نامیده می شود .

فرض می کنیم که ذات همان ماهیّتّ است و موجودات غیر از خدا ذاتشان همان ماهیّتّ می باشد.

به مفهوم کلی هم ماهیّّت می گویند . مفهوم کلی شامل مفاهیم اولیّّه ماهوی – مفاهیم ثانویه ی منطقی و مفاهیم ثانویه ی فلسفی می باشد .

ماهیّّت حد وجود است . حد در منطق تعریف شده که به نوعی تعریف کردن اشیا با جنس و فصل از مفاهیم منطقی بودند.

روش علم فلسفه روش عقلی و با استدلال های عقلی و برهانی به اثبات امور می پردازد.




دانلود رایگان جزوه فلسفه اسلامی

موضوع فلسفه:

موضوع فلسفه «وجود ما هُوَ وجود» است ) یعنی هر شی را از حیث هست بودن ، بودن آن بررسی کنیم .( زیرا اشیایی که ما در مورد آنها بررسی می کنیم از دو زاویه قابل بررسی و شناخت هستند ؛ یکی از حیث موجودیّّت و هستی ، و دیگری از حیث چیستی و ماهیت آنها.

مثلا: وقتی با انسان که مواجه می شوید ، یک وقت می گویید انسان چیست؟ و زمانی هم می گویید آیا این انسان که که حیوان ناطق است آیا وجود دارد ؟

در اینجا که می گوییم آیا وجود دارد؛ از حیث هستی، انسان را بررسی می کنیم . حال که مشخص شد انسان وجود دارد می گوییم این انسانانسانِ حیث موجود بودن چه خصوصیتی دارد ؟ لذا در مورد عوارض «وجود به ما هُوَ وجود» بحث می کند .

غایت و روش فلسفه

امّّا غایت و روش فلسفه چیست ؟

علامه طباطبایی در کتاب دانلود جزوه فلسفه اسلامی الحکمه گفته اند ؛ غایت فلسفه را از یک زاویه می توانیم بگوییم که مهمترین فلسفه است که بگوییم فلسفه هدفش شناختن موجودات به نحو کلی است . یعنی چه ؟ یعنی ما در عالم هستی بعضی چیزهایی را که در ذهنمان است قبول داریم ولی وجود ندارد .

مانند : دیو ، غول ، سیمرغ و...... اینها فقط در ذهن ما هستند .

اما فلسفه معیار ها و مشخصات را به ما می دهد که از طریق او موجود حقیقی را از موجود غیر حقیقی تشخیص دهیم و بشناسیم .

پس یکی از اهداف فلسفه شناخت موجودات حقیقی از غیر حقیقی است و همچنین فلسفه «موجود را به ما هُوهُوَ موجود » یعنی فقط از حیث هستی و بودن بررسی می کند.

هدف سوم فلسفه بحث شناخت علت های عالیه وجود را به ما می شناساند . انواع علت ها : علت عالیه ، علت مباشر و علت متوسط است .

منظور از علّّت عالیه چیست ؟

غایت فلسفه شناخت موجودات به نحو کلی ، یعنی شناخت موجود از حیث هستی و موجود بودن ؛ با قطع نظر از ماهیت و چیستی او.

اگر شما بخواهید از این زاویه بخواهید موجود را شناسایی کنید از زاویه موجود بودن می توانیم درک کنیم که همه ی موجودات آیه و نشانه ای از خداوند هستند . به اعتبار موجود بودن کاری چیستی و ضعف وجودی نداریم ؛ می خواهیم بگوییم که هر چیز از آن حیث که موجود است خصوصیات را دارد . خدا هم خود وجود است . پس حالا همه ی اشیا به اعتبار وجودی که دارند نشان و جلوه ای از جلوه های خداوند هستند و به حد خود می توانند کمالی از کمالات خداوند را نشان می دهند.

اما اگر که ما موجودات را از حیث چیستی و ماهیت آنها بخواهیم نگاه کنیم آن وقت آن حدود نقض ، نیاز و ضعف آنها را هم در آنها می بینیم و با آن حدود نقض و نیاز هم می توانند نشانی از نشانِ خداوند باشند . زیرا خدایی که ما اعتقاد داریم و می گوییم که در تمام خصوصیت و کمالات در حد اعلی است .

غایت دیگر که در بحث فلسفه وجود دارد و به آن می خواهیم بپردازیم تشخیص و تفکیک موجود حقیقی از غیر حقیقی است . به تعبیری تفکیک موجود حقیقی از موجود اعتباری و وضعی است .

موجود اعتباری موجودی است که حقیقتا وجود ندارد ؛ اما خودمان برایش وجود لحاظ می کنیم.

اما موجود حقیقی موجودی است که حقیقتا و واقعا وجود دارند . موجوداتی که به عنوان مخلوقات کائنات هستند حقیقتا وجود ندارند اما موجودات ما به آنها وجود می دهند . مانند : سیمرغ ، غول ، دیو ، اسب پرنده و یا چیزهایی که در رویا و خیال و توهّّمات ما هستند ؛ اینها در حقیقت ، حقیقت ندارند .

اما در مورد « جن » ، جن حقیقتا وجود دارد و در قرآن هم بدان اشاره شده است و بعضی از افراد هم توانسته اند با جن ارتباط برقرار کنند . اما ارتباط با جن توصیه نمی شود . زیرا که جن ها مانند انسان دارای اراده و اختیار هستند ؛ و با اراده و اختیار، خداوند برای آنها هم دین نازل می کند . غلذا ما اجنه مسلمان و اجنه غیر مسلمان نیز داریم .

به اعتبار برداشت هایی که با انسانها از ادیان مختلف داریم انگار ظاهراً دیان مختلف ما با آنها روبه رو هستیم. گرچه همه ادیان مانند مسیحیت، یهودیت ،مسلمان و غیره با هم یکسان هستند و همه انسانها را دعوت به یگانگی، توحید ،معاد و عدالت میکنند. اما گاهاً برداشت آنها از توحید و معاد و عدالت متفاوت است منظور )برداشت پیروان (است نه خود پیامبران.

فلذا در برداشت ادیان متفاوت شده اند .

اما در اجنه فقط دو گروه مسلمان و غیرمسلمان وجود دارد . اجنه های مسلمان آزاری دانلود جزوه فلسفه اسلامی انسان ندارند بلکه برای انسان نیز مفید هستند و به وسیله اجنه ها می توانند یک سری اطلاعات به آینده ای نزدیک دسترسی پیدا کنند؛ اما اجنه غیرمسلمان از جنود شیطان هستند و باعث آزار و اذیت انسان .

اجنه هم دارای جمعیت هستند و ازدواج می کنند ،هر آنچه در مورد انسانها مطرح است در مورد اجنه ها هم نیز مطرح است برای اینکه همواره دچار آزار و اذیت اجنه نشوید همیشه ذکر بسم الله الرحمن الرحیم را بگویید.

شیطان در ابتدا شش هزار سال عبادت کرد و به مرتبه فرشتگان رسید اما بعد از خلقت حضرت آدم توسط پروردگار زمانی که خداوند امر می کند به فرشتگان تا آدم را سجده کنند شیطان امتناع میکند و از درگاه خداوند رانده و آنجاست که شیطان قسم میخورد که تمام انسانها را از راه بدر میکند و فقط کسانی که از مخلصین هستند از دست شیاطین رهایی دارند و زور شیاطین به مخلصین و انبیا نمیرسد.






دانلود جزوه فلسفه اسلامی pdf

علل عالیه

اگر ما بخواهیم مراتب موجودات را با هم لحاظ کنیم میگوییم که عالم هستی چند مرتبه دارد.

اما علل عالیه وجود :مثل علت به وجود آمدن ما ،چه چیزی است. پس پدر و مادر علت به وجود آمدن ما هستند پس پدر و مادر علت می شوند . اما خود پدر و مادر ما نیز نیاز به علتی دارند و همین طور سلسله مراتب ، تا به حضرت آدم میرسد؛ و بدین وسیله می گوییم که علت حضور آدم کیست . او که پدر و مادر ندارد ، پس ما مجبوریم که از علل طبیعی به بالاتر از آن برویم و نهایتاً به خداوند برسیم.

یکی از اهداف فلسفه این است که ما را با خدا و اسما و صفات خدا به عنوان علت عالیه و ما را با موجودات مجرد مثل عقول و نفوس به عنوان علل عالیه آشنا کند.

پس سه غایت برای فلسفه، آقای طباطبایی در کتاب بدایة الحکمة مطرح کرده اند. در مورد روش فلسفی اگر بخواهیم اطلاعاتی داشته باشیم لازم است که به آن توجه کنیم که ما مکاتب چندگانه ای در عالم اسلام داریم که این مکاتب هر کدام روش هایش متفاوت است؛ حال اگر تحقیقی در داشته باشیم، باید مکتب های فلسفی را بشناسیم.


مکاتب فلسفی در جهان اسلام

در جامعه مکتب اسلامی سه مکتب فکری، رشد و نمو پیدا کرد .

۱- مکتب فکری فلسفی مشائی

۲- مکتب فلسفی و فکری اشراقی

۳-مکتب فلسفی حکمت متعالیه


مکتب فکری فلسفی مشائی

در یونان مکتب ارسطویی است و در اسلام به نام ابن سینا گرهخورده است. قبل از ابن سینا فارابی مکتب مشائی و کلیات آن را بیان می کند و ابن سینا آن را تدوین میکند.

فرق فلسفه ابن سینا با ارسطو در کجاست؟

فلسفه ابن سینا از همان فلسفه ارسطو استفاده کرده اما مبانی و جاهایی که آموزه هایی از فلسفه ارسطو که با مبانی دینی ما هم خوان نبود و آنها را با مهارت و خلاقیت خود فناوری میکند و با مبانی اسلامی سازگار میکند.

مشاء به معنی راه رفتن است، زیرا ارسطو موقع درس دادن راه میرفت به همین دلیل مکتب او رامشاء نامیدند . پس فلسفه مشایی دلالت بر نوع روش آنها ندارد؛ روش فلسفی مشایی روش عقلی ،استدلالی محض است. یعنی فقط مبتنی شده و بدیهیات اولیه مبتنی شده بر گزارشهای اولی و  پیشینی به تعبیری که هیچ کس در این قضایا شک و تردید ندارد.


خلاصه جلسه ی دوم :


اولین مکتب فلسفی که مطرح شد ، فلسفه فکری مشائیان بود که فارابی بر اساس کتاب ارسطو آمد و فلسفه ارسطو که به فلسفه مشایی معروف بود و این فلسفه را شروع به تلفیق کرد و با مبانی خود سازگار کرد . در بحث توحید و معاد تا حدودی سازگار کرد، ولی به آن مرحله نرسیده بود که بتواند آن را تدوین کند و به صورت مکتب فلسفی بیان کند، بلکه در نسخه های پراکنده مطالبی را نوشت و بعدا دیگران آنها را جمع آوری کردند ؛ و به صورت کتاب در آوردند .

ولی ابن سینا آمد و تمام این مطالب را تدوین کرد و به صورت فلسفه مشائی اسلامی بار گذاری کرد و پیروان بسیاری نیز دارد و تاکنون نیز ادامه دارند .روش ابن سینا روش عقلی محض بود که از بدیهیات عقلی استفاده می کند ، از قضایای اولیّّه مانند هر معلولی علّّتی دارد ؛ صرف تصور موضوع و محمول و......


مکتب فلسفی و فکری اشراقی

در مقابل فلسفه مشائی آقای شیخ شهاب الدین سهروردی بنیانگذار فلسفه اشراق شد . وی دانلود جزوه فلسفه اسلامی افلاطون پیاده ریزی کرد . مشکلی که در فلسفه افلاطون بود مسئله « مُثُُل » افلاطونی بود .

افلاطونی معتقد بود که همه ی موجودات عالم دنیا ، موجودات مادی هستند ؛ موجوداتی در عالم دنیا وجود دارد که آنها را به عنوان « مثُُُل » یاد می کند ، آنها حقیقت کلی دارند که آنها در واقع مدیر و مدبّرّ همه ی موجودات این عالم هستند . و برای هر موجودی که در این عالم وجود دارد مانند انسان ، اسب ، میمون ، گیاهان و حتی سیّّارات هر کدام از اینها رب النوع و یا یک « مُثُلُ » در عالم مافوق دنیا وجود دارد که کارهای اینها را ربوبیت می کند .

اگر ما اعتقاد افلاطون را به این شکل بخواهیم بگیریم و با مسئله اعتقادی خود که می گوییم تنها ربربّ عالم خداوند است سازگار نیست.

شیخ اشراق اصل نظریه افلاطون را گرفت ولی آن را فناوری و بومی کرد و با اعتقادات خودمان سازگار کرد و یک فکر فلسفی ایجاد کرد که روش آن علاوه بر روش عقلی با روش سلوک قلبی و روش کشف شهودِ عرفانی همراه کرد .

پس در روش فلسفی شیخ اشراق هم استدلال و برهان های عقلی است و هم کشف شهود عرفانی .

معروف ترین کتاب شیخ اشراق کتاب حکمت الاشراق1 می باشد.

پس انسان به معلوماتی دسترسی پیدا می کند که در صورتی که اهل تهذیب نفس نباشد و فقط با استدلال عقلی امکان دریافت آن معلومات را ندارد .

مباحث فلسفی ابن سینا شهرت جهانی دارد . در کنار روش اشراقی روش عرفانی داریم.

فرق روش عرفانی با روش اشراقی

۱- به معنای تابیدن است .

شیخ اشراق عقل و عرفان را کنار هم گذاشت، یعنی هم تهذیب نفس ، ریاضت نفسانی و هم بحث کشف شهود را آورد و هم استدلال و برهان عقلی را . اما عرفان فقط تهذیب نفس ، ریاضت نفسانی و کشف شهود عرفانی است.

هدف دیگرآنها این نیست که کشف شهود های عرفانی خود را در قالب استدلال و برهان پی ریزی کنند و انتقال دهند .

یکی از نقطه ضعف های علم عرفانی این است که چون فقط تکیه بر کشف شهود می کند و چون کشف شهود در زمره علوم حضوری است و قابل انتقال به دیگران نیست و حالت شخصی پیدا می کند . اما کاری که شیخ کرد .و ملاصدرا آن را تکمیل کرد ، آن موقع ما می توانیم این عرفان را به دیگران انتقال دهیم و دیگران را می توانیم از علم حضوری خود مطلع سازیم .

عرفا می گفتند که « پای استدلالیان چوبین بوُِِد » اعتقاد عرفا این بود که با روش تهذیب نفس و ریاضت های نفسانی انسان می تواند پرواز کند و اوج بگیردو از عالم دنیا و عالم خاکی بیرون رود و چیزی را ببیند که امکان آن در عالم دنیا و خاکی ممکن نیست.

و معتقد اند که انسان از روش عقلی و فلسفه امکان پرواز کردن برایش نیست ، گویا فلسفه بال های انسان را قیچی می کند و آن را در دنیای خاکی نگه می دارد . به خاطر این نوع نگاه همواره بین فلسفه و عرفا اختلاف نظر بود ؛ اما فیلسوف هیچ وقت سعی در تکفیر2دیگران نکرد . یعنی نه گفت که عرفا کافرند ُ نه متکلمان کافرند و...... ، و مسیر خود را می رفت . اگر چه از هیچ کس هم تقلید نمی کرد و بر مبنای استدلالات عقلی آن موضوعات و مسائل خود را مطرح می کرد .

فرق بارز فقیه با فیلسوف

فیلسوف با روش عقلی باید همه جیز را درک کند ، یعنی این نیست که آیه و روایات را قبول ندارد اما همان آیه و روایات را با نگاه عقلی تفسیر می کند و می فهمد .


۲- کافر شمردن

اما فقیه : فُقََهای ما چند گروه هستند . گروهی که بر اساس ظاهر آیات و روایات و براساس دانلود رایگان جزوه فلسفه اسلامی در آیات می باشد حکم می دهند و هیچ گونه هم تغییر هم نمی دهند . و گروهی دیگر یک نگاه عقلی هم دارند و صرف آیات و روایت حکم نمی دهند بلکه یک تعقل و یک نگاه عقلی هم دارند .

اما عقلی که یک فقیه از آن استفاده می کند با عقلی که یک فیلسوف از آن استفاده می کند براساس بدیهیات اولیّّه و صرف تصور موضوع و محمول در تصدیق قضیه کافیست . ولی عقلی که فقیه از آن استفاده می کنند غالبا عقل تجربی3 است .

مثال : قمار ، در دین اسلام حرام است . مانند یازی شطرنج ، تخته نرد ، پاسور ، بیلیارد و ... که از ابزارهای قمار بود و بازی با آنها در گذشته حرام بود؛ زیرا در بازی با این ابزار بُُرد و باخت داشت و از لحاظ بُرُد و باخت این بازی ها حرام به شمار می رفتند .