باز کردن گفت و گو

حالا میخواهیم نکاتی را با هم بررسی کنیم که برای یک گفت و گوی عملی به کارتان می آید چون اگر شما موضوعاتی که تا اینجا خواندید را اجرائی نکنید، هیچ اتفاقی نمی افتد و اگر می خواهید به صورت خارق العاده حرف بزنید، باید به سراغ عمل کردن بروید.

1.شروع کننده باشید

می دانید بزرگترین ترس اجتماعی از چیست؟ صحبت کردن در حضور عموم. و می دانید دومین مورد کدام است؟ ترس از این که سر صحبت را با یک غریبه باز کنیم. بنابراین، به خاطر بسپارید که وقتی شما وارد یک مهمانی شلوغ می شوید، اغلب مردم از این که با شما حرف بزنند، بیمناک اند.

دلتان را به دریا بزنید و سرِ صحبت را باز کنید،نترسید اتفاقی نمی افتد.از امروز به بعد هر جایی که وارد می شوید پیشگام باشید و سلام کنید، به این صورت آرام آرام ترسِ تان می ریزد و ماهر تر می شوید.

بیشتر ما از این که طرف مقابل روی خوش نشانمان ندهد اصولا صحبت کردن را شروع نمی کنیم، اما احتمال چنین واکنشی زیاد نیست. در مواقع نادری که طرف مقابل از تلاش شما برای شروع صحبت استقبالی نمی کند، این نکته را به خاطر داشته باشید که شاید دیگر هیچ وقت آن فرد را نبینید. اگر شما آغازگر باشید، این شمایید که قهرمان ماجرا شده اید. اگر بتوانید گفت وگو را ادامه بدهید، این شمایید که اعتبار، احترام، و همدلی را از آنِ خود می کنید. تقریبا همیشه، مردم از این کارِ شما خوششان می آید و از پیشگامی و صمیمیت شما قدردانی می کنند.

وظیفه ی شماست که بار گفت وگو را به دوش بکشید

اگر تا به حال به هنگام گفت و گو به تعهدات خود عمل نکرده اید، دیگر وقت آن است که سررشته ی کار را به دست خود بگیرید. نمی توانید به امید طرف مقابل باشید که گفت و گو را برای شما پیش ببرد. تک گویی کار سخت و خسته کننده ای است. ضمنا این که گاهی فقط یک جواب یک کلمه ای به طرف مقابل بدهید هم به معنای این نیست که کار خودتان را کرده اید.

اولین قدم در راه حرفه ای شدن در حرف زدن این است که برای این کار سرمایه گذاری کنید و فعالانه برای تأمین آسودگی طرف مقابلتان بکوشید.

شما باید سر صحبت را باز کنید و معروف ترین و قدیمی ترین جمله ی ممکن برای آن که سر صحبت را با کسی باز کنید، این است که در چه زمینهای کار می کنید؟

2.حرف زدن با افرادِ غریبه را از یاد نبرید

برای آن که حلقه ی دوستان و همکاران خود را گسترده تر کنید، باید به سراغ افراد ناشناس و کم شناس هم بروید. راه دیگری نیست. ناشناس ها این توان بالقوه را دارند که برایتان دوستانی خوب، مشتریانی درازمدت، شرکایی ارزشمند، و پلی به سوی تجربه های جدید و آشنایی با افراد دیگر باشند. سعی کنید پس از این به غریبه ها به چشم مردمی نگاه کنید که می توانند ابعاد جدیدی به زندگی شما اضافه کنند، نه کسانی که باید از آنها ترس داشت.

خودتان را معرفی کنید

آخرین باری که کسی شما را به دیگران رسما معرفی کرد کی بود؟ درست که فکر کنید می بینید در یک مهمانی، میزبان به ندرت وقت می گذارد تا مهمانان خود را به نحوی درخور به دیگران معرفی کند. خودتان نیز حتما چنین تجربه ای داشته اید. در یکی از تعطیلات، به مهمانی یکی از مشتریان مهم خود می روید. میزبان به شما خوشامد می گوید، پالتوتان را از دستتان می گیرد، کمی با شما می ماند، و بعد شما را به سمت میز پذیرایی راهنمایی می کند. در همین موقع، مهمان دیگری می رسد و میزبانتان از شما جدا می شود و به پیشواز او می رود، و شما می مانید با خوراکیها، بدون این که حتی یک نفر را بشناسید. اگر بخواهید منتظر بمانید تا بالاخره میزبان بیاید و شما را به چند نفری معرفی کند، احتمالا دست آخرتنها فرصت آشنایی با همان خوراکیها را می یابید و بس! زمانه عوض شده است. مردم انتظار دارند شما خودتان با دیگران بجوشید، خود را معرفی کنید، و برای آشنا شدن با دیگران سر صحبت را باز کنید.

به یاد بیاورید که حتی دوست صمیمی تان زمانی یک غریبه محسوب می شد. سراغ کسی بروید و خود را به او معرفی کنید. دست خود را به سویش دراز کنید، به چشمانش نگاه کنید، و با لبخند بگویید: « سلام، اسم من ….. است. از آشنایی با شما بسیار خوشحالم. »

به جمع ها و گروه ها ملحق شوید

اگر به جمع ها و گروه های جدید ملحق شوید، به راحتی می توانید دایره ارتباطی خود را گسترده تر کنید و افرادِ جدید را پیدا کنید تا با آنها گفت و گو داشته باشید تا هم ترسِ تان از حرف زدن با غریبه ها بریزد و هم تمرینی باشد و بتوانید مهارتِ صحبت کردن خود را بالا ببرید.

3.گفت و گو تان را با اظهار نظرِ سوالی شروع کنید و حرف زدن تان را پیش ببرید

همیشه این طور تصور کنید که کسی را برای شام به خانه تان دعوت کرده اید و در مقام یک میزبان، وظیفه ی شماست که مراقب باشید مهمانِ تان تا حد امکان در آسایش باشد. وقتی که شما وارد یک مهمانی یا گردهمایی می شوید، کسی را پیدا کنید تا با او هم صحبت شوید. همیشه راحت تر است که یک فرد را به صحبت بگیرید تا این که وارد صحبت جمع شوید. بنابراین، سعی کنید در میان جمع چشمتان به دنبال فردی پذیرا باشد. فردی پذیرا به شمار می آید که گهگاه به شما نگاه می کند، به طور جدی در هیچ گفت و گو دیگری دخیل نیست، و مشغول به کار دیگری نیز به نظر نمی رسد، مثلا روزنامه نمی خواند یا با کامپیوتر کار نمی کند. فردی واجد شرایط است که تنهاست، چیزی می خورد، یا سر میزی تنها نشسته است، یا در سالن بدون هیچ همراهی این ور و آن ور می رود. این جور آدمها معمولا از آن دسته اند که منتظر میشوند کسی به سراغشان بیاید و با آنها صحبت کند. به من اعتماد کنید؛ من از این جور آدم ها را زیاد دیده ام – آنها معمولا باهوش، جالب، پذیرا، و غالبا خجالتی اند. اگر به سراغشان بروید و سر صحبت را با آنها باز کنید، به شما مثل یک ناجی نگاه می کنند.

این نکته را آویزه ی گوشتان کنید که هر وقت وارد یک جمع می شوید، اطراف را زیر نظر بگیرید. حالا هر موقعیتی که باشد یک جلسه، مهمانی، مجلسِ عروسی، ضیافت رسمی، یا یک بازدید خانوادگی، هر چه که باشد غالبأ کسی پیدا می شود که تنها در گوشه ای ایستاده، یا سریک میز نشسته باشد. معطل نکنید؛ چشم به چشمانش بیندازید و اولین لبخند را شما تحویل او بدهید. جواب لبخند خود را دریافت خواهید کرد و به طرف مقابل آرامش خواهید بخشید، درست مثل یک میزبان خوب! دیگران به پاداش این رفتار شما برایتان نقش یک شنونده ی خوب را بازی می کنند و این فرصت را به شما میدهند که مواردی را که برای سر صحبت بازکردن (صحبت گشایی) آموخته اید امتحان کنید.

آغاز گفت و گو به کمک اظهارنظر

برای باز کردن سرِ صحبت می توانید از اظهارنظر کردنِ درست استفاده کنید. برخی اظهارنظرها با پرسشی که در پی دارند نیز می توانند جریان گفت و گو را مداوم نگه دارند. هرگز از جملات اظهاری به تنهایی استفاده نکنید. استفاده از اظهارنظر به تنهایی مثل آن است که توپی را با چشمان بسته پرتاب کنیم، بدون این که بدانیم کجا به زمین می خورد، یا آیا اصلاً به سمت ما باز می گردد یا خیر. به طور مثال، یک جمله ی هیجانی مثل « عجب ماشین محشری دارید » یا این که « واقعا شامِ خیلی خوبی بود »؛ اینها می توانند نوعی دعوت غیرمستقیم به گفت و گو باشد.

به جملاتِ زیر دقت کنید،نمونه هایی از اظهارنظر کردن است.این نمونه ها ذهنِ تان را باز می کند تا اظهارنظرهای سوالی و خوبی داشته باشید.

– چه روز خوبی. شما معمولا کدام فصل سال رابیشتر می پسندید؟

– من واقعا تحت تأثیر آن فیلم قرار گرفتم. شما هم خوشتان آمد؟ چرا؟

– رستوران فوق العاده ای است. شما از چه جور رستوران هایی خوشتان می آید؟

– کنفرانس بسیار خوبی بود! نظرتان دربارهِ جلساتی از آن که در آنها حضور داشتید چیست؟ من هفته ی پیش غایب بودم. چه مباحثی را از دست داده ام؟

– برنامه ی بعد از ناهار جالب بود. نظر شما چیست؟

– به نظر می رسد درست بعد از یک انتخابات، رقابت برای انتخابات بعدی آغاز می شود. این طور نیست؟

4.هوشمندانه سوال کنید

وقتی سؤالی می پرسید که جواب آن توضیحی است، طرف مقابل می تواند هرطور می خواهد. طولانی یا کوتاه – جواب دهد. چنین سؤال هایی پاسخی بیش از یک جواب ساده ی آری یا نه، می طلبد. طرف صحبت شما خود تا هرجا که احساس آسودگی کند به آن جواب می دهد. چنین سؤالاتی در مقابل همکاران،کودکان، همسایگان، فامیل، دوستان، و برای باز کردن باب آشنایی با غریبه ها مناسب است. راه پرسیدن سؤالات توضیحی موفقیت آمیز، این است که سؤال خود را درست انتخاب کنیم و اگر نیاز است آن را با سؤال دیگری تکمیل کنیم. به طور مثال، سخت ترین کسی که بشود او را به حرف گرفت را تصور کنید: بچه های مدرسه ای. بچه ها صحبت کردن را سخت پیش می برند، به نظر می آید که انتخاب آنها برای هم صحبتی، اصلاً مناسب نیست. به مثال زیر توجه کنید:

وقتی بچه ها از مدرسه می رسند و از در وارد می شوند، می پرسم، امروز در مدرسه چه خبرها بود؟ چنان که معمول است می گویند، خوب بود. به جای این که این گفت و گو را تمام شده فرض کنم، سؤال دیگری پیش می کشم، کدام قسمتش بهتر بود؟ پسر دبیرستانی ام معمولا می گوید، نمی دانم. به چشم هایش نگاه می کنم و می گویم، جداً؟، تعریف کن کدام کلاس امروزت خیلی خوش گذشت. کمی فکر می کند و می گوید، علوم. و من می پرسم، چه چیز جالبی داشت که خوشت آمد؟ او توصیف مفصلی از آزمایشی که انجام داده اند می دهد و با هم درباره اش صحبت می کنیم.

سخن آخر این که سؤال را باید به طور تشریحی طرح کنید و نشان دهید به صحبت های طرف مقابل علاقه مندید.

برخی سؤالات تشریحی

– توصیف کن ببینم…

– برایم بگو که….

– چه طور شد که…

– به نظرت… چه طور می آمد؟

– از کجا به این تصمیم رسیدی که…؟

– چرا؟

بیشتر پرس وجو کنید

در اولین روز هر هفته، در همه ی دفاتر کار و اداره ها، افراد از هم می پرسند، آخرهفته خوش گذشت؟ این سؤال غالبا یک جواب خیلی کوتاه دارد، خوب بود. به شما چه طور؟ خوش گذشت؟ و معمولا قبل از این که جواب از دهان طرف بیرون بیاید، شما از او دور شده اید. و این یعنی شما چندان هم اشتیاقی به شنیدن جواب او نداشته اید و فقط در ادامه ی سلامِ تان، به عنوان تعارف، آن را افزوده اید. آخر هفته خوش گذشت؟ امروز کار چه طور بود؟ حالتان چه طور است؟ این احوالپرسی های روزمره تنها راههایی گوناگون برای سلام کردن تلقی می شوند و تقریباً همه جای دنیا چنین سؤالاتی نوعی تعارف و خوشامدگویی به شمار می آیند و نه نوعی پرسش.

هروقت که گفت و گویی را با یک سؤال آغاز می کنید، خود را آماده سازید تا سؤالات بیشتری بپرسید و عمیق تر به موضوع بپردازید، به این نحو، طرف مقابلتان می فهمد که شما مشتاقید بیشتر بشنوید. وقتی بیشتر پیگیر می شوید، یعنی واقعا خواهانِ یک گفت و گو هستید.

5.چگونه دیگران را آماده گوش دادن کنیم

هر بچه ای می داند وقتی باک اتومبیل پر باشد، بنزین بیشتری نمی توانید به آن اضافه کنید. بنزین از دریچه باک به روی زمینِ زیر پایتان می ریزد. به همین شکل کسی که با شما حرف می زند معمولا ذهنش پر از چیزها و مطالب دیگر است. ممکن است نگرانی های مختلف داشته باشد. اگر بخواهید عقاید و نظرات خود را با چنین شخصی در میان بگذارید، نمی تواند مطالب شما را بگیرد. اگر می خواهید حرفی به کسی بزنید، ابتدا ذهن او را خالی کنید. اگر می خواهید به یک باکِ پر بنزین بزنید، ابتدا باک را خالی کنید.

ابتدا باک را خالی کنید

اگر می خواهید دیگران به حرف های شما گوش دهند، ابتدا به دیگران اجازه بدهید حرفهای خودشان را بزنند، صبر کنید تا ذهنشان خالی شود. وقتی مطمئن شدید باک آنها به اندازه کافی خالی است، حرفهایتان را با آنها در میان بگذارید.