چگونه از خجالت کشیدن در روابط رها شویم؟

خجالت کشیدن همیشه یکی از مشکلات بسیاری از افراد است و شاید یکی از دغدغه‌های ما همیشه این باشد که از خجالتی بودن رها شویم و به سمت داشتن اعتماد به نفس زیاد برویم. خجالتی بودن می توانند برای ما مشکلات بسیار زیادی را پیش آورد.یکی از عواملی که باعث میشود تا شما در رابطه آزار ببینید و قشنگی های رابطه را از بین میبرد و مانع ایجاد رابطه دوطرفه است،خجالت کشیدن است.

خجالتی بودن به این معناست که شما به هر نحوی توانایی ابراز افکار و یا احساساتتان را نداشته باشید و در روابطهِ تان نتوانید حرف هایتان را بزنید و از نزدن حرف هایتان به گونه ای خودخوری کنید.

اما به راستی چرا خجالت کشیدن اتفاق می افتد و منشا آن چیست؟

من خودم به شدت فرد خجالتی بودم و همیشه از این موضوع اذیت میشدم.شاید تعجب کنید ولی زمانی متوجه شدم که خجالتی بودن نوعی ترسیدن است!بله،ترسیدن!!

ترسیدن به خاطر یک سری موانع ذهنی اتفاق می افتد و این موانع ذهنی از جاهای مختلفی می آید که برای مثال یکی از جاهایی که میتواند باعث ترسو شدن ما باشد؛رفتار والدین ماست.اگر والدین ما ترسو و خجالتی باشند،ما نیز در اثر دیدن آنها به صورت ناخودآگاه ترسو خواهیم شد.برای اینکه بتوانیم از خجالتی بودن رها شویم باید نکاتی را رعایت کنیم و ما در این مقاله برای شما دوستانِ خوب نکاتی را آوردیم که باعث می‌شود شما از خجالتی بودن رها شوید و اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.

1. الگو داشتن از قدیم

کودکی که در این جهان به دنیا می آید،شروع الگوبرداری و یادگیری می‌کند و ذهنِ ناخودآگاهِ این کودک تا حدود هفت سالگی کاملا برنامه ریزی می شود.این کودک بیشتر از پدر و مادر خود،الگو بر می دارد چون بیشتر در معرض اطلاعات آنها قرار دارد. وقتی که شما کودک بوده اید یکسری الگوبرداری هایی را از پدر و مادرتان و یا از اشخاص دیگری که برای تان مهم بوده اند،برداشته اید. الگوهایی که حالا برای ما موانع ذهنی شدند و باعث می شوند تا ما فردی خجالتی و کمرو باشیم.

برای مثال شما پدری داشته اید که دوست های پدرتان مدام از او درخواست‌هایی می کردند؛مثلاً ماشین او را می گرفتند و یا از او درخواستِ پول یا چک می کردند و پدر شما هم نمی توانسته است به آنها جوابِ رَد بدهد و خجالت می کشیده است و چون خجالت می کشیده و قبول می کرده،بعد که آنها می رفتند مدام خودخوری می‌کرده است و یا در خانه غُر هم می زده است و شما این اتفاق ها را می دیده اید و از همین ها الگو برداری می کرده اید.

مقداری خودتان را بررسی کنید و ببینید آیا رفتار هایی که انجام میدهید،شبیه به پدر و مادرتان نیست. من خودم وقتی که این موضوع را متوجه شدم که بسیاری از رفتارهای من شبیه به پدر و مادرم است، بسیار حیرت زده شدم.دیدم که وااای بسیاری زیاد از افکار ها و رفتارهای من شبیه به آنها است و من خودم خبر ندارم. مطمئناً شما هم چنین هستید و اگر هم چنین هستید اصلا ناراحت و نگران نباشید،چون شما کس دیگری را نداشته اید که اطلاعات کسب کنید به جز و پدر و مادرتان و برای همین از آنها الگوبرداری کرده اید.

2. برنامه ریزی ذهنی تان را تغییر دهید

حالا که شما متوجه شدید که الگوهای غلطی را برداشته اید،باید این الگوها و برنامه‌ریزی‌های اشتباه را تغییر دهید.یعنی باید متوجه شوید که چرا دارید خجالت میکشید و این خجالت کشیدن ها از چه افکاری می آید.

برای مثال شما میخواهید از دوستِ تان درخواست کنید تا ماشینش را به شما قرض دهد و هنگامی که این فکر در ذهن شما می آید،بلافاصله بعد از آن این فکر در ذهن شما تداعی مشود که «اگر گفت نه چه؟» و یا «اگر ناراحت شد چه؟» و یا «اگر حالا از او ماشین بخواهم بعدها او از من چه درخواستی میکند؟» و شاید هزاران فکر دیگر در ذهن شما بیاید تا مانع درخواست شما شود و شما کلا بی خیال آن شوید.

این افکار همان برنامه ریزی ها و الگوهای قبل است که در ذهن شما حَک شده است و یا اتفاق هایی ممکن است افتاده باشد که به شدت روی ذهن شما تاثیر گذاشته باشد،مثلا شاید در کودکی چیزی را از فردی خواسته اید و آن فرد به شدت به شما برگشته است و شما را تحقیر کرده و چون شما بسیار برای تان مهم بوده است که کسی به شما توهین نکند و شما را تحقیر نکند،آن خاطره در ذهن شما حک شده است و حالا هر گاه می خواهید از کسی درخواست کنید،مانع شما می شود و نمی گذارد.

حالا شما باید این برنامه ریزی های غلط را تغییر دهید؛مثلاً اگر میخواهید در جمعی صحبت کنید و فکری به شما میگوید « اگر خراب کردی چه میشود؟ » شما باید آن فکر را تغییر دهید و به خودتان بگویید،هیچ گاه خراب نخواهم کرد و شروع به حرف زدن کنید. در واقع باید بتوانید رویِ فکرتان را برگردانده و آن را تغییر دهید.

3. مراقب گفتگوهای درونی تان باشید

افکاری که در رابطه با آنها صحبت کردیم که از آنها الگو گرفتیم و آن طوری برنامه ریزی شده ایم،گاهی اوقات با ما گفتگوهای را در ذهنمان شروع می‌کنند.این گفتگوها باعث می شود تا ما نتوانیم کاری که میخواهیم را شروع کنیم و اصطلاحاً خجالتی میشویم.

برای مثال فرض کنید شما به یک مهمانی رفته اید و حالا می خواهید یک درخواست را از میهمان بکنید و مسلماً فکری که در ذهنتان تداعی می شود این است که میخواهید درخواستی را بکنید، وقتی که می‌خواهید آن درخواست را انجام دهید،ذهنِ تان به شما می‌گوید « به نظرت زشت نیست که این درخواست را می خواهی بکنی؟ » و یا « اگر این درخواست را کردی،چه فکری در مورد تو میکند؟ » و یا « خیلی زشت و پررویی نیست،اگر تو این درخواست را بکنی؟ » این مدل فکر ها پیشنهاداتی است که ذهنِ شما به شما می دهد و شروع به یک گفت و گویِ درونی با ذهنِ تان می کنید، یعنی مثلا اگر گفت که « پُروی و زشت نیست که میخواهیم درخواست را بکنیم » شما در جواب می‌گوید که « پُرویی نیست و اصلا مشکلی ندارد » و بعد ذهنِ تان دوباره به شما میگوید « اگر کسی،از خودت چنین درخواستی را می کرد،چه می کردی » و بعد شما می گویید « به راحتی قبول می کردم و یا قبول نمی کردم » و مُردد می شوید.این گفتگوها تا مادامی که شما آن درخواست را بکنید،طول می کشد و یا آنقدر طول میکشد که شما اصلا بیخیال آن می شوید و بسیاری از اوقات همین گفتگوهای ذهنی است که باعث می شود،خجالتی باشیم.

شما نیز باید مراقب گفت و گو های ذهنی که با خود دارید باشید و ببینید مواقعی که خجالتی هستید،واقعاً در ذهنتان چه گفت و گوهای شکل می گیرد و چه فکری پیروز میدان است.اگر افکاری پیروز می‌شوند که باعث خجالتی بودنِ شما می شوند،شما باید آنها را شناسایی کنید و مقابل آنها بایستید.

4.مدام به خودت بگو که پرو هستی

وقتی که شما الگوهای ذهنی خود را متوجه شدید و گفتگوهای ذهنی خود را تشخیص دادید و جلوی آنها ایستادید، باید هرجایی که می روید و هر جایی که می خواهید شروع به کاری کنید، به خودتان بگویید که من بسیار فرد پرویی هستم و این گفته را با خودتان تکرار کنید و در ذهنتان بگویید تا جزوی از ذهنِ تان شود و در ذهنِ تان حَک شود و بعد با اعتماد به نفس کاری را که انجام دادید و در آن کار موفق شدید،به خودتان بگویید که ببین چه راحت توانستم از پس آن کار بربیایم.

برای مثال اگر می‌خواهید گفت و گویی را در جمعی آغاز کنید و ذهنِ تان مانع آن می‌شود و خجالت می کشید،گفتگوهای ذهنی خود را خاموش کنید و مدام به خودتان بگویید «من پررو هستم و می‌توانم » و وقتی که شروع کردید و گفت و گو را آغاز کردید،بعد که تمام شد،به ذهنتان بگویید که « دیدی چقدر خوب توانستم گفت و گو کنم » و همین ها روی باورها و برنامه ریزی های ذهنی شما تاثیر می گذارد و بعد از مدتی خواهید دید که دیگر فرد خجالتی و کمرویی نیستید.

5. بر روی خودتان برچسب خجالتی بودن نزنید

برچسب زدن به چه معناست؟یعنی اینکه ما از بس که خجالتی بوده ایم و یا دیگران به ما گفته اند چقدر کمرو و خجالتی هستی،این برچسب بر روی ما خورده شده است و و ما گاهی حس می کنیم که مُهر تایید خجالتی بودن زیر کاغذ ما زده شده است و ما دیگر کاملا خجالتی هستیم و هیچ گاه نمی توانیم تغییر کنیم.

مراقب باشید تا چنین برچسب های روی خودتان نزنید و یا دیگران نیز نتوانند چنین برچسب‌های را روی شما بزنند و همیشه خود را یک فرد خجالتی و کمرو ندانید.نگویید که من که چندین سال است خجالتی و کمرو هستم،چطور می توانم تغییر کنم. طرز فکر خود را تغییر دهید و همیشه این را بدانید که انسان موجودی تغییر پذیر است و شما هم می توانید در هر زمینه ای که بخواهید تغییر کنید، حتی در زمینه کم رویی و افزایش اعتماد به نفس.

6.بدانید بقیه هم مانند خود شما هستند

گاهی اوقات به دلیل اینکه فکر میکنیم بقیه افراد با ما متفاوت هستند و یا افراد خاصی هستند در برابر آنها خجالت می‌کشیم و کم رو هستیم. نشانه های اینکه چنین باشیم این است که در برابر افراد دیگر هول میکنیم و احساسِ راحتی را نداریم.اگر شما چنین هستید باید بدانید که افراد دیگر هم تفاوتی با ما ندارند و آنها هم دقیقا مثل ما هستند.آنها هم میخندند،هم گریه می کنند،هم شاید گاهی فکر های مسخره به ذهنشان برسد و شاید تمام خصوصیاتی که ما داشته باشیم را،آنها نیز داشته باشند چون همه ما با یک سیستم ذهنی،روانی و جسمی خلق شده ایم و خیلی از فاکتورهای ما مانند هم است؛بنابراین دلیلی ندارد که ما در برابر دیگران خجالت بکشیم آنها هم دقیقا مثل ما هستند،آیا شما از خودتان خجالت میکشید؟

هنگامی که این موضوع را متوجه شدم و روی آن بیشتر فکر کردم دیدم که واقعا همین است و افراد دیگر هم مانند خود من هستند و من هم مانند آنها و شاید در جاهایی با هم تفاوت هایی داشته باشیم اما تفاوتهای ما آنچنان عجیب و غریب نیست که من احساس کنم که آنها بسیار افراد خاص و عجیبی هستند و من باید در برابر آنها احساس کمرویی و خجالت کنم.

7.خودتان را نکوبید

شاید در گذشته اتفاقاتی افتاده باشد که احساس کنیم در برخی از کارها لیاقت نداریم و یا نمی توانیم کارهایی را انجام دهیم.مثلا شاید در درس خواندن بسیار قوی نبوده ایم و به همین دلیل پدر و مادر ما چندین بار به ما گفتند « هیچ چیزی نمی شوی ». شاید از درس خواندن خوشمان نمی آمده باشد اما در کارهای عملی بسیار قوی و عالی بوده ایم ولی کارهای مثبت و خوبِ خود را اصلا نمی بینیم و همیشه سراغ کارهایی که در آن ناتوان بوده ایم،می رویم و شروع به سرزنش کردن و کوبیدنِ خود می کنیم.

مثلا به خودمان می گوییم « تو هیچ وقت نمی‌توانی،هیچ وقت هم در گذشته نتوانستی کاری را درست و حسابی انجام دهی ». این بدترین کاری است که می توانیم با خودمان بکنیم یعنی سرزنش کردن و کوبیدنِ خود. خیلی اوقات همین کوبیده ها و سرزنش ها باعث می شود تا ما بسیار خجالتی شویم و چون احساس می کنیم کاری را بلد نیستیم انجام دهیم،سعی می‌کنیم حرفی با دیگران نزنیم و یا اگر پیشنهاد کاری دادند،آنها را قبول نکنیم و یا هیچگاه داوطلب نباشیم تا کاری را انجام دهیم.

سعی کنید هیچ گاه خود را نکوبید،شاید گاهی اوقات اتفاقی افتاده باشد که شما نتوانسته باشید خوب عمل کنید ولی دلیل نمی‌شود که همیشه و همواره شما خود را فردی شکست خورده و ناتوان بدانید. مطمئن هستم شما در بسیاری از کارها توانایی و قدرت زیادی دارید ولی اگر خودتان احساس کنید که نمی توانید؛در واقع دارید خودتان را می‌کوبید و این امر باعث می شود که نتوانید پیشرفت کنید و از طرفی دیگر خجالتی و کمرو شوید.برای رها شدن از خجالتی بودن در این سطح باید این را بدانید که هیچ وقت خودتان را نکوبید، لطفاً به این موضوع فکر کنید.

8.جوری رفتار کنید که انگار سالهاست که انجام داده اید

یک موضوعی که همیشه به من کمک می کند تا با اعتماد به نفس بیشتری عمل کنم و یا خجالتی بودن و نبودن خود را کنار بگذارم، این است که اگر جایی می روم،احساس می کنم که سالهاست که آنجا بوده ام یا اگر کار جدیدی را می خواهم شروع کنم این احساس را در خود تقویت می‌کند که انگار سالهاست که این کاره بوده ام و این کار را به نوعی بلد هستم.

اگر که در جمعِ جدیدی می روید،پیش خود فرض کنید که سالهاست که در آنجا می رفته اید و خیلی زیاد با افراد آنجا راحت هستید و خیلی راحت می توانید با آنها گفت و گو کنید. و یا اگر میخواهید سر کار جدیدتان بروید؛فرض کنید که سالهاست این کار را انجام داده اید و ترسی از انجام دادن آن ندارید.

به شخصه از این موضوع خیلی زیاد استفاده کرده ام و بسیار نتیجه دیده ام،شما هم می توانید آن را تست کنید.پیشنهاد می کنم که یکبار فقط آن را امتحان کنید و ببینید که چقدر تاثیر دارد.

9.تصویر ذهنی درستی بسازید

دلتان می‌خواهد افرادی که با شما در ارتباط هستند،چه رفتاری با شما داشته باشند.آیا دوست دارید که شما را تحقیر کنند و یا شما را تحسین کنند؟

شاید باورتان نشود ولی رفتارهایی که دیگران با شما انجام می‌دهند، بازخوردی از خود شما هستند و در واقع به این موضوع برمی‌گردد که شما از اینکه دیگران چه رفتاری با شما انجام میدهند،چه تصویر ذهنی دارید. برای اینکه بر این موضوع تسلط پیدا کنید باید کمی ذهن تان را بشناسید و بدانید که چه فکرها و چه تصویرهای از آن میگذرد. برای مثال اگر شما این باور ذهنی را داشته باشید که هر جایی که می روید،شما را تحقیر می کنند و این تصویر را در ذهنتان داشته باشید که الان که پیش دوستانم میرم،شروع به مسخره کردنِ من می‌کنند، شما دقیقا همین تصویر را در واقعیت خواهید ساخت.ذهن شما جوری برنامه‌ریزی خواهد کرد که از همین تصاویری که در ذهنتان هست،در واقعیت شما جلوه کند و در واقع تصاویر ذهنی شما را به واقعیت تبدیل می کند.

تصاویری از بهترین رفتاری که دلتان می‌خواهد دیگران با شما داشته باشند را در ذهن خود ایجاد کنید و مُدام آنها را تکرار کنید تا برای تان عادی شود و بعد ببینید که چقدر جالب رفتار دیگران در رابطه با شما تغییر خواهد کرد.

خیلی اوقات، ما به خاطر همین موضوع که رفتارِ دیگران با ما خوب نیست،گوشه‌گیر میشویم و احساس خجالتی بودن را می کنیم.برای رهایی از خجالتی بودن تصویر ذهنی خود را تغییر دهید تا بتوانید راحت تر و بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنید.

10.ترس از قضاوت و انتقاد،تاثیر زیادی در خجالتی بودن شما میگذارد

ترس از قضاوت و انتقاد کردند خیلی اوقات می توانند واقعا جلوی ما را بگیرد و کاری کنند که ما کاملا قفل کنیم و دَرجا بزنیم. اگر ما نتوانیم جلوی این ترس های مان را بگیریم در طولانی مدت،لطمه های بسیار زیادی را به ما میزند و نباید این گفته را هیچگاه فراموش کنیم که « ترس برابر با شکسته است » و تفکری که بر پایه ترس بود در نهایت شکست را برای ما به ارمغان خواهد آورد.

اگر مدام ما در ذهنمان این ترس ها را تداعی کنیم که دیگران در رابطه با ما چه فکر هایی می خواهند بکنند و مراقبه قضاوت های دیگران باشیم، ‌ناخودآگاه خجالتی و ترسو می شویم. یادتان باشد دوستان خوبم،افراد موفق هیچگاه نگران قضاوت های دیگران نبودند و حتی اگر هم بوده اند،این موضوع را کنترل کردند و نگذاشتند تا پایه و اساسِ زندگیشان را حرف ها و قضاوت های دیگران،پایه‌گذاری کند.

شما هم سعی کنید برای رهایی از کمرویی و خجالت کشیدن به حرفهای دیگران و قضاوت‌های آنها اعتنا نکنید و از این موضوع نترسید که مورد انتقاد و تحقیر دیگران قرار داده شوید. کاری که احساس می کنید درست است را انجام دهید.

11.خودتان را بیش از اندازه کم نبینید

یکی از مسائلی که بسیار زیاد، روی خجالتی بودن ما تاثیر می گذارد و برطرف کردن آن موجب رها شدنِ ما از خجالتی بودن می شود، این است که خودمان را بیش از اندازه کم نبینیم. بعضی اوقات احساس میکنیم که اصلا به درد هیچ کاری نمی خوریم و هیچ ارزشی نداریم اما این موضوع کاملا اشتباه است و همه ی ما به درد کارهای میخوریم و ارزشمند هستیم. یادمان باشد که هر کدام از ما تجلیِ پروردگار هستیم،یکی از نقاشی های خداوند هستیم و در جای خود بسیار با ارزش هستیم.

اگر خودتان را بی ارزش می بینید،سعی کنید رابطه تان را با خداوند بهتر کنید و وجود او را در درونِ زندگی خود احساس کنید.این یکی از فریب های شیطان است که باعث می شود تا شما احساس کنید که فردی ارزش هستید. این فریب را نخورید و خودتان را فردی با ارزش بدانید و بدانید که شما هم جزئی از خداوند هستید این موضوع به شما کمک می کنند تا بیشتر احساس ارزشمندی کنید.

در جمعی که می‌روید و می‌خواهید گفت و گویی را آغاز کنید،این موضوع را از ذهن خود پاک کنید که شما ارزشمند نیستید که بتوانید حرف ها و نظرها و ایده های خود را به دیگران بگویید.

12.با تمام وجود بدانید که خجالتی بودن،به ضرر شماست

ما همیشه با یک اهرم رنج و لذت در تماس هستیم و تمامی کارهایی که ما انجام میدهیم،برای فرار کردن از یک رنج و یا حرکت کردن به سمت یک لذتی می باشد. شما میتوانید از این به نفع خودتان استفاده کنید و کاری که باید بکنید تا بتوانید از آن استفاده کنید این است که از خجالت کشیدن فرار کنید و به سمت ارتباطاتِ خوب و داشتن اعتماد به نفس بروید.

بر فرض مثال ما از رنجِ تشنگی فرار میکنیم و به سمت لذتِ سیراب شدن می‌رویم و برای همین است که آب میخوریم و یا ما از رنج فقر فرار میکنیم و به سمت لذت ثروت پیش می‌رویم و دقیقا به خاطر همین است که برای پولدار شدنِ خود فعالیت می‌کنیم. شما باید خجالتی بودن را در ذهن خود حَک کنید و لذت هایی که داشتنِ اعتماد به نفس بالا و رودار بودن به شما می دهد را نیز در ذهنِ خود حَک کنید و همواره از خجالتی بودن فرار کنید و به سمت داشتن اعتماد به نفس بالا پیش بروید. برای این منظور ضربه‌هایی را که از خجالتی بودن دیده اید را در ذهن خود بیاورید و به ذهن خود بگویید که چقدر خجالتی بودن،می توانند برای شما بد باشد. واقعاً تا به حال به خاطر خجالتی بودنِ تان چقدر از فرصت‌های کاری را از دست داده اید؟چقدر نتوانسته اید توانایی‌های زیادی را که دارید به دیگران نشان دهید؟ چقدر به خاطر خجالتی بودن، دیگران از شما درخواست کرده و شما نتوانسته اید پاسخِ « نه » به آنها بگویید؟ چقدر به خاطر خجالتی بودنِ تان نتوانسته اید دوست های خوبی را پیدا کنید و با آنها ارتباط برقرار کنید؟

شما باید همه این ها را در ذهنِ خود کنید و ببینید واقعا خجالتی بودن چه ضررهایی را می تواند برای شما داشته باشد و از طرفی افزایشِ اعتماد به نفس و رودار بودن چه منفعت ها و چه سودهای زیادی را برای شما خواهد داشت و همیشه سعی کنید ذهن خود را به سمتِ داشتن افزایش اعتماد به نفس سوق دهید.

سعی کنید بهترین خوبی های داشتنِ افزایش اعتماد به نفس بالا و خجالتی نبودن را هر روز در ذهنتان مرور کنید و ببینید اگر خجالتی نباشید چقدر می‌توانید استفاده ها و منفعت های بیشتری را در زندگی خود کنید و همیشه ذهنِ تان را در آن مسیر ببرید.

13.قرار نیست هر کاری که میکنید،همه راضی باشند

در رابطه با این موضوع باید به شما دوستِ خوبم بگویم که همیشه قرار نیست که همه از ما راضی باشد و هیچگاه ما نمی توانیم همه را راضی و خوشنود از خودمان نگه داریم چون ما در جهانی دو قطبی زندگی میکنیم و سلیقه ها و تفاوت های زیادی در آن وجود دارد.شاید از ماشینی که شما بسیار زیاد آن را دوست دارید یک نفر کاملا متنفر باشد؛ما نباید این انتظار را داشته باشیم که دیگران همواره ما را تایید کنند و از ما خوششان بیاید.بر فرضِ مثال اگر شما لطیفه ای را در جمعی تعریف می‌کنید شاید بعضی از افرادی که در آنجا هستند اصلا از آن خوششان نیاید و قرار نیست که همه برای لطیفه ای که شما تعریف کرده اید،از خنده هلاک شوند.

برای پیشرفت کردن و خجالتی نبودن باید به اصطلاح « پوست کلفت » شویم. اگر شما صحبتی را در جمعی می‌کنید که شاید بعضی از افراد از آن خوششان نمی آید،شما نباید ناراحت شوید و خودتان را سرکوب کنید چون این کاملا امری منطقی و طبیعی است و شما نباید بیش از اندازه کمال گرا باشید و همواره بخواهید کاری کنید که همه راضی باشند چون این کار تقریباً غیر ممکن است پس ترسی از مطرح کردن،گفت و گو کردن و یا درخواست کردن از دیگران نداشته باشید و با جسارت و شجاعت کارتان را ادامه دهید.

14.همه چیز را به خودتان نگیرید

گاهی اوقات ما روی حرف ها و رفتارهای دیگران حساس می شویم و کوچکترین حرفی را به خودمان می گیریم،در صورتی که دیگران اصلا در رابطه با ما هم حرف نمی زنند ولی ما احساس می‌کنیم که آنها می‌خواهند ما را خراب کنند و به ما توهین و تحقیر کنند. مثلاً احتمالا برای خودتان نیز اتفاق افتاده باشد که شاید دو نفر در جمع دارند آرام حرف می زنند و احساس می کنیم آنها دارند در مورد ما صحبت می کنند و از این گفتهِ آنها ناراحت می‌شوید.

اگر شما چنین هستید روی خودتان کار کنید و واقعا این را بدانید که خیلی اوقات دیگران در رابطه با ما صحبت نمی کنند و ما نباید بدبین باشیم و همه چیز را به خودمان بگیریم و بیش از اندازه حساسیت نشان دهیم.

افرادی که بیش از اندازه حساس هستند گاهی اوقات سعی می کنند ارتباطِ شان را با دیگران قطع کنند و ترجیح می دهند که با دیگران رابطه برقرار نکنند و وقتی که از آنها سوال می پرسید که چرا واردِ رابطه با دیگران نمی شوی،آنها به ما می‌گویند که چون اغلب دیگران با من رفتار بدی دارند و یا پشت سر من حرف می زنند،در صورتی که وقتی بررسی میکنید میبینید که اینطور نیست و آنها بیش از اندازه حساسیت نشان داده اند.

سعی کنید چنین شکلی نباشید و حرف ها و رفتارهای دیگران را به خودتان نگیرید چون باعث می‌شود از دیگران دوری کنید و در نهایت خجالتی و کم رو شوید.

15.از طرد شدن نترسید

یکی از نکات دیگری که روی خجالتی بودن ما تاثیر می گذارد این است که که ما از طرد شدن می ترسیم. افراد بسیار موفق هیچگاه از طرد شدن نمی ترسند و ترسی از این ندارند که دیگران آنها را ترک کنند چون به حقیقتِ زندگی دست پیدا کردند. اگر که ما در انتهای زندگی مان باید با مرگ مواجه شویم و تمام چیزهایی را که داریم،ترک کنیم و به جهان بعدی برویم،آیا عقلانی و درست است که ما به چیزهای اطرافمان وابسته شویم و بترسیم آنها ما را ترک کنند؟ بنابراین هر لحظه امکان دارد تمام چیزهایی که در اطرافمان داریم را از دست بدهیم پس چه دلیلی دارد که ترس داشته باشیم که از طرف دیگران طرد شویم و آنها را از دست بدهیم؟

دوست خوبم،شما باید کاملا شجاعانه و با جسارت زندگی کنید و بر فرض مثال اگر می خواهید حرفی را به دوستِ تان بزنید از این موضوع ترسی نداشته باشید که مرا ترک خواهد کرد و یا مرا طرد میکنند چون این موضوع باعث می‌شود که شما همیشه خجالتی باشید و نتوانید حرفی را که در ذهنتان هست را،به دیگران بزنید.

همیشه به این موضوع ایمان داشته باشید که افرادی که بخواهند وارد روابط مختلف با شما شوند،در جهان بسیار زیاد هستند و شما ترسی از این نخواهید داشت که یکی از دوستانِ تان شما را ترک کند و اگر شما را ترک کند،همیشه بر این ایمانِ قلبی باشید که هزاران دوستِ بهتر از او وجود خواهند داشت تا واردِ زندگی شما شوند.

16.ارتقا پیدا کردن مانع خجالت میشود

سعی کنید همیشه در حالِ یادگیری باشید و همیشه خودتان و توانایی های خودتان را ارتقا دهید و رو به پیشرفت باشید. این موضوع باعث می شود که شما حرف های زیادی برای گفتن داشته باشید و اعتماد به نفس تان را افزایش می دهد. هر چقدر کارهای بیشتری را بلد باشید و یا در مورد ایده های بیشتری فکر کرده باشید،بهتر می توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید. برای مثال اگر شما نکاتی را در رابطه با مکانیکی و ماشین افزار یاد بگیرید،مسلماً بهتر می توانید با افرادی که تخصص های فنی دارند ارتباط برقرار کنید و تا حدودی حرف‌هایی برای گفتن با آنها دارید و یا مثلا اگر شما از کامپیوتر، سر در بیاورید بهتر می توانید با کسی که متخصص کامپیوتر است و او را در یک مهمانی دیده اید،ارتباط برقرار کنید و تا حدودی حرف‌های او را متوجه خواهید شد و شما نیز حرف هایی برای گفتن خواهید داشت.

افرادی که عموماً کمتر به پیشرفت و ارتقا پیدا کردنِ سطح خودشان فکر میکنند،خجالتی تر هستند چون حرفِ زیادی برای گفتن ندارد؛ اگر هم حرف‌هایی بزنند حرف‌هایی است که زیاد به دردِ کسی نمی خورد و برای همین همیشه از سمت دیگران تحقیر می شوند و رفته‌رفته اعتماد به نفس خود را از دست میدهند. پس شما نیز سعی کنید همیشه خودتان را ارتقا دهید و روز به روز دنبال مباحث جدیدتری برای یادگیری باشید تا حرف های بیشتری را برای گفتن در مقابل دیگران داشته باشید و بتوانید توانایی‌هایی را که دارید،بیشتر ارائه کنید.

17.از افراد با اعتماد به نفس بالا و جسور،الگو بگیرید

الگو گرفتن از دیگران یکی از موضوعاتی که می تواند به شما در همهِ زمینه های زندگی تان کمک کند و اگر می خواهید به هدف هایی که دارید برسید،سعی کنید افرادی را پیدا کنید که همین الان به هدف هایی که شما می خواهید به آنها دست یابید،رسیده اند و از رفتار و افکارِ آنها الگوبرداری کنید و ببینید که چه کارهایی را در زندگی شان انجام می‌دهند،شما نیز همان کارها را انجام دهید.

برای اینکه فرد خجالتی نباشید و اعتماد به نفس خود را بالا ببرید، سعی کنید از انسانهایی که بسیار با ایمان و جسور هستند و اعتماد به نفس بالایی دارند الگوبرداری کنید. آنها را پیدا کنید و بکوشید رابطهِ دوستی را با آنها ایجاد کنید چون اگر دوستِ شما انسان جسور و با ایمانی باشد،شما تاثیر بسیار زیادی را از او خواهید گرفت. شاید پیش خودتان بگویید که من چنین افرادی را نمی توانم پیدا کنم ولی مطمئن هستم که اگر بخواهید چنین افرادی را در زندگی خودتان داشته باشید و از صمیم قلب از خداوند درخواست کنید تا چنین افرادی را جلوی راهِ شما بگذارد،خواهید توانست آنها را پیدا کنید و در واقع زمانی که واقعا بخواهید،آنها خودشان پدیدار خواهند شد.

الگو گرفتن از چنین افرادی بسیار می تواند به شما کمک کند و هر چقدر در معرض آنها قرار بگیرید،تاثیرِ بیشتر و بهتری خواهد داشت؛به دنبال چنین افرادی باشید!!

18.توکل بر خدا

اگر به شما بگویم که فقط همین یک عامل می تواند به کلی زندگیِ شما را تغییر دهد و اعتماد به نفس شما را به شدت افزایش دهد و خجالتی بودن شما را بکاهد،دروغ نگفته ام. توکل بر خداوند یعنی اینکه ما بتوانیم خودمان را به او بسپاریم و به او بگوییم که خودت کارهای ما را حل کند و در واقع فقط و فقط از او درخواست کنیم.

اگر کسی فقط از خداوند درخواست کند و خودش و زندگی اش را به او بسپارد، بهترین زندگی را تجربه خواهد کرد.

توکل کردن به خداوند یعنی اینکه ما بدانیم که تمامِ چیزهایی که در جهان وجود دارد از آنِ اوست و در سیطره ی فرمانرواییِ او قرار دارد؛بنابراین اگر خودمان را به او بسپاریم و به او توکل کنیم در واقع به بهترین چیزی که می توانسته ایم پیدا کنیم،تکیه کرده ایم.

خواهش می کنم از شما دوست خوبم که به این موضوع فکر کنید که همه چیزی که در جهان وجود دارد حتی خود ما،جزوی از خداوند هستیم و تمام چیزهایی که در جهان خلق شده است توسط او بوده است پس چه کسی را بهتر می‌توانیم پیدا کنیم که خودمان را به او بسپاریم و بر او تکیه کنیم؟

توکل کردن به خداوند باعث می‌شود تا خودِ خداوند مسیرِ درست را به ما نشان دهد و وقتی تکیه گاه و سرپرستی بسیار قوی را در پشت خودمان احساس کنیم،آیا دیگر از چیزی یا کسی خجالت خواهیم کشید و یا خواهیم ترسید؟؟!!


منبع: سایت دوستان خوب