۷ اصلی که در حرف زدن، باید از آن دور باشید

یکی از بزرگترین گرایش هایی که در حرف زدن افراد وجود دارد، افزایش میزان حمله بردن به گفت و گو با سلاح هایی کشنده است. من خودم بارها قربانی این سلاح ها شده ام. باید بدانید که چنین افرادی مسلح و خطرناک اند و اگر با شما وارد گفت وگو شوند، به نحوی آزاردهنده شاهد فنا شدن مکالمه تان خواهید بود. آماده باشید؛ چنین آدمهایی به خوبی بلدند خود را استتار کنند. مراقب چنین فریبکارانی باشید. در این مقاله می خواهیم هفت دسته از افرادی را با هم بررسی کنیم که مجرمان و خطا کارانِ گفت و گو به شمار میروند، مراقب باشید که نام خود را به فهرست این خلافکاران اضافه نکنید.

اگر جزؤ چنین افرادی باشید، افراد از صحبت کردن با شما لذت نخواهند برد و سعی می کنند از واردِ بحث شدن با شما فرار کنند.

برای اینکه بتوانید در حرف زدن و گفت و گو، خارق العاده باشید و دیگران همیشه راغب باشند با شما هم صحبت شوند، نیاز دارید بدانید که این هفت دسته کدامند تا هیچ گاه از هم گروهی های آنها نباشید.با ما همراه باشید تا سراغِ این افراد برویم تا ببینیم چه خصوصیاتی دارند که ما باید از بودنِ مثلِ آنها، فراری باشیم.

1.بازپرس های در گفت و گو

بازپرس ها دارای هیچ مأموریت ارزشمندی در نهادشان نیستند. آنها کسانی هستند که در یک مکالمه ی معمولی به کمین می نشینند و شما را سوال پیچ می کنند. شما خیلی سریع می توانید آنها را از روش کارشان بشناسید، چرا که شما را همچون مسلسلی بدون وقفه زیر بارش سؤال های خود می گیرند. کارتان چیست؟ اهل کجا هستید؟ آیا ازدواج کرده اید؟ بچه هم دارید؟ خیلی وقت است که اینجا زندگی می کنید؟ از کی مشغول به این کار هستید؟ نام خانوادگی مادرتان چیست؟ توجه کنید که شخصیت بازپرس اسیر خود را بی رحمانه سؤال پیچ می کند. او نمی گذارد که قربانی اش به هیچ وجه حرفی از جانب خودش بزند. اسیر او اجازه ندارد توضیح اضافی بدهد، شاهدی بیاورد، سؤالی بپرسد، یا حتی یک جرعه آب بخورد. چه برسد که اجازه داشته باشد تلفنی بزند یا برای خودش وکیل بگیرد! فردی که به اسارت درآمده فقط اجازه دارد خیلی کوتاه و سریع جواب بدهد. تا زمانی که بازپرس دلش بخواهد، نزد او می ماند و به سوالات او جواب می دهد. وقتی سوالات او تمام شد، بدون هیچ توضیحی راهش را می کشد و می رود تا یک شخص دیگر برای بازجویی پیدا کند.

روش بازپرسی به مذاق هیچ کسی خوش نمی آید. اگر بازپرس سوال های بازتر و توضیحی تری بپرسد، در گفت و گوها شخصیت موفق تری خواهد بود.

مراقب باشید که هیچ گاه از این دسته افرادِ بازپرس نباشید و حریم شخصی دیگران را در نظر بگیرید، ما نباید سوال های بیش از اندازه شخصی از دیگران بپرسیم و باید بیشتر سعی کنیم در حرف زدن ها و گفت و گوهای مان، همدلی و همدردی خود را با دیگران افزایش دهیم و نخواهیم در زندگی آنها بیش از اندازه فضولی کنیم.

2.خیال پردازان و یا لاف زن های گفت و گو

این دسته از افراد در فهرست محکوم ترین مجرمان قرار دارند چرا که در حوزه گفت و گو، مرتکب کشتارهای جمعی می شوند. وقتی نوبتِ صحبت کردن از خود شود، سرو کله ی این افراد پیدا می شود. آنها شاهکارهایشان را به رخ می کشند. به مسائل، شاخ و برگ های فراوان می دهند و هر چیز کوچکی درباره ی خودشان را بزرگ نمایش می دهند. این جور آدمها بس که از خود راضی اند، نمی توانند در حاشیه بمانند. هدف این افراد این است که در میان جمع حضار برای خودشان منزلتی دست و پا کنند، بنابراین به دنبال شنونده اند. هرچه جمع حضار بزرگتر باشد، بیشتر حس پهلوانی به آنها دست می دهد. علامت تشخیصِ چنین فردی این است که همیشه در حال شرح قهرمانی هایش است و در بازار گفت و گو سرِ هر رقیبی را زیر آب می کند. برای همه می گوید که چه طور مسیری که هیچ کس آن را درآمدزا نمی دانسته، انتخاب کرده و به نتایجِ باورنکردنی رسیده است. مسلما پسر چنین آدمی کاپیتانِ تیم فوتبال است و به عنوان عضو منتخب به پیشاهنگی فراخوانده شده است.

این افراد خیال پردازی های بسیار زیادی در مورد موضوعاتی که برایشان اتفاق افتاده، می کنند و شدیداً دوست دارند خودشان را پهلوان نشان دهند.شاید نیازِ به جلب توجه و یا تایید گرفتن از دیگران باشد، دلیلِ این رفتارشان باشد اما هر چه هست، قاتل گفت و گو هستند و کسی از حرف زدنِ با این افراد لذت نخواهد برد.

تنها راهی که میتوان از خراب شدنِ گفت و گو توسط این گروه از اخلالگران جلوگیری کرد، این است که بحث را به سوی موضوعات عمومی تری، مثلا به سمت وقایع جاری بکشانیم.

دوست خوبم، در حرف های خود ریز شوید و فکر کنید که آیا چنین رفتاری در گفت و گو دارید؟ اگر دارید سعی کنید حتماً رفتارتان را اصلاح کنید چون با سرعت هرچه تمام تر دارید خودتان را از بودنِ یک سخنورِ عالی که همه دوست دارند به حرف هایش گوش دهند، دور می کنید.

3.برتر ها و یا از همه بهتران

این افراد شباهت های زیادی با لازف زن ها دارند.

از همه بهتران ابتدا به ساکن لاف نمی زنند، آنها صبر می کنند تا کسی حکایتی بگوید تا بعد آنها روی دست او بلند شوند. آنها اصلاً متوجه نیستند که در گپ و گفت، آوردن برگ بالاتر روی دست هر کسی که چیزی می گوید موجب آزردگی آن شخص می شود. این جور آدم ها فکر می کنند که اگر در مقابل صحبتهای هر شخصی روی دست او بلند شوند نشان میدهند که به حرف های او خیلی خوب گوش کرده اند.

به طور مثال، نازنین از مشکلات ارتباطی که با محسن دارد حرف می زند، اما در این میان سمیرا چنین ابراز همدردی می کند که عزیزم می دانم تو چه می کشی، همسر من امیر هم ….. . در واقعه سمیرا با نازنین احساس همدردی نکرده است. او رشته ی کلام را از دست او خارج کرده است. او دوستش را از مرکز توجه بیرون انداخته و خود این جایگاه را به دست گرفته است. او باعث شده که حکایت دوستش نیمه کاره رها شود.

خیلی از افراد، برتری طلب هستند و دوست دارند خودشان را بالاتر از دیگران بدانند و حتی در موضوعِ رنج نیز همین طور است.ما گاهی در رنج کشیدن های مان هم به یکدیگر فخر می فروشیم.به یاد داشته باشید که هیچ کسی دوست ندارد به او فخر فروخته شود و از این که احساسِ برتری بودن به او القا شود اصلاً لذت نخواهد برد، بلکه کاملاً آزار می بیند.یکی از پندهای بزرگِ وارن بافت(یکی از ثروتمند ترین مردان جهان) که من آن را خیلی دوست دارم این است که هیچ گاه برای فخر فروختن به دیگران پولدار نشو و سعی نکن با اموالی که داری به دیگران فخر بفروشی.

پس سعی کنیم به این پند گوش کنیم و اگر می خواهیم در حرف زدن هایمان خارق العاده عمل کنیم، به دیگران فخر نفروشیم و به آنها نشان ندهیم که از آنها برتریم.

4.انحصارطلب ها

این افراد در هر جایگاهی ظاهر می شوند؛ حتی در جمع های بسیار شخصی هم می توان به یکی از آنها برخورد. آنها ضربهِ خود را جسورانه می زنند، چرا که جلوی چشم همه، به راحتی گفت و گو را در اختیار خود می گیرند. هر جا که گپ و گفتی باشد آنها می توانند وارد شوند و هنرمندانه، قبل از این که کسی بتواند کاری بکند، رشته ی کلام را دست خود بگیرند.معمولا، این افراد ابتدا با بیان ماجراهای خود، قلب صحنه را تسخیر می کنند.

انحصارطلبها کار خود را کاملاً درست می دانند. آنها فکر می کنند که با در دست نگه داشتن توپ گفت و گو، در واقع نوعی خدمت اجتماعی را به عهده گرفته اند. این نوع آدم ها به جای این که توپ گپ و گفت را که به دستشان افتاده سفت در بغل بگیرند، باید آن را به نفر بعدی گروه پاس بدهند.

بهتر است بیش از 5 دقیقه، توپِ گفت و گو را پیشِ خود نگه نداریم.وقتی ما از خودمان صحبت می کنیم متوجه گذر زمان نمی شویم! مهم نیست که موضوع صحبت شما چه باشد.موضوع حرف زدنِ مان می تواند هر چیزی باشد اما وقتی 5 دقیقهِ من تمام شد باید توپ کلام را با یک پرسش یا یک نکته، به نفر بعدی در گروه بدهم.

به شدت سعی کنید خودتان را از این گروه جدا کنید و در صحبت هایتان از این دسته نباشید. یادتان باشد دیگران به صورتِ انحصاری در خدمت ما نیستند و آنها هم حقِ زندگی و حرف زدن دارند و اگر شما، هم خودتان صحبت کنید و هم به دیگران اجازه صحبت بدهید و شنونده خوبی باشید، دوست داشتنی تر می شوید.

5.دزدان گفت و گو و یا راهزن ها

مراقب راهزن ها باشید. این دسته از تبهکاران به هر شکل و شمایلی در می آیند. انگار این اخلالگران در کودکی نتوانسته اند یک جمله را بدون این که کسی آن را قطع کند به پایان برسانند و حالا دارند از اجتماع انتقام می گیرند.

راهزن ها معمولا دارای انگیزه ی بالا، عزم راسخ برای بیانِ حرف های خود، و ناشکیبایی هستند.عموماً صحبت های دیگران را قطع می کنند و نمی دانند که با این کارشان چقدر به طرفِ مقابل لطمه می زنند.شاید دوستِ شما به خاطرِ همین رفتار، شما را آرام آرام کنار بگذارد چون احساس می کند که شما برایش ارزش قائل نیستید و احترام به او نمی گذارید.احترام نگذاشتن به حرف های کسی که در حالِ حرف زدن است، در واقع بی احترامی به خودِ شخص می شود و این کمترین نکته اجتماعی است که نباید صحبت های کسی را قطع کنیم که متاسفانه این دسته از افراد کارشان است و احتمالاً از این دسته افراد زیاد دیده باشید.

گاهی اوقات، ما حرفِ دیگران را درست در میانه آن قطع می کنیم، چون فکر می کنیم که خودمان می دانیم که می خواهد بعد چه بگوید و نمی خواهیم وقتِ مان تلف بشود. یا مطمئنیم که به هر حال طرف مقابل دارد اشتباه می کند، و عجله داریم که به او بفهمانیم که فکرش اشتباه است.

6.دانایانِ پیر و یا عقل کل های گفت و گو

این دسته از افراد با تکبر و خودنمایی خود جان همه را می گیرند. آنها همه چیز را می دانند، و این را به رخ دیگران می کشند. می دانند که بازار بورس قرار است رکود داشته باشد یا نرخی صعودی را پیش بگیرد. آنها می دانند که انتخابات نزدیک است، می دانند که زمستان سختی در پیش است، و از این قبیل دانسته ها. معلومات آن ها نهایتی ندارد. از آن جا که می دانند که همیشه حق به جانب آنهاست، لزومی نمی بینند از کسی چیزی بپرسند. آنها بدون احساسِ پشیمانی، به دیگران بی اعتنایی می کنند. این دسته افراد می توانند در عرض چند ثانیه جمعی را به سکوت بکشند، چرا که هیچ کس دلش نمی خواهد از طرف همه چیزدانان مورد تمسخر قرار بگیرد. حواستان به چنین آدم هایی که جز عقیده ی خودشان به نظر هیچ کس دیگری علاقه ای نشان نمی دهند، باشد.

وقتی نظرتان را در جمع مطرح می کنید، اطمینان حاصل کنید که دیگران متوجه این نکته باشند که شما فقط نظر شخصی تان را طبق تجارب خودتان می گویید. یک سؤال وجود دارد که وقتی به جا پرسیده شود احتمال این را که کسی در جایگاه عقل کل قرار گیرد از بین می برد. این سؤال چهار کلمه ای این است: شما چه فکر می کنید؟

هیچ گاه خودتان را عقل کل نشان ندهید و سعی کنید از کسانی که در جمع هستند نیز نظر بخواهید و به سمتِ گروهی بودن، بروید.اگر ما جزؤ این گروه باشیم دیگران از هم کلامی با ما دوری می کنند و با میل و رغبت به حرف های ما گوش نمی دهند.

7.نصیحت کنندگان و یا موعظه گرانِ گفت و گو

فرد موعظه گر را می توان از انواع و اقسام راه حل هایی که برای مشکلات دیگران می دهد، شناخت. او یک تنه هم ریش سفیدِ فامیل است، هم کارشناس اخلاق، هم متخصص کامپیوتر، هم مشاور مسائل جنسی، هم دبیر معنویات. مشکلی وجود ندارد که او برایش راه حلی نداشته باشد، حتی اگر شما از او راه حلی نخواسته باشید. او با سخاوتِ تمام و بدون هیچ چشمداشتی، نصیحت هایی پیش پا افتاده ارائه می کند. به رغم ذات سخاوتمندی که در چنین فردی نهفته است، در واقع قاتل است، قاتلِ یک گفت و گوی خوب. او به راحتی یک گپ و گفت خوب را با دخالت خود خراب می کند. موعظه گرها اگر در مسائل آدمها عمیق تر شوند و آن مسائل را بیشتر بشناسند، و به جای دادن راه حل های ساده لوحانه، از افراد پشتیبانی و حمایت کنند، می توانند بسیار مؤثرتر عمل کنند.

موعظه گرها آدم های دلفریبی هستند، چرا که بشاش اند، اعتماد به نفس دارند و قصدشان کمک کردن است. اینها باعث می شود که وسوسه گر باشند. به راحتی پیش می آید که افراد، حتی بدون میل قلبی، آنها را سرمشق خود قرار دهند.

راستش را بخواهید، من خودم هم زمانی به یکی از همین موعظه گرها تبدیل شده بودم، ولی وقتی به خودم آمدم بسیار احساس سرافکندگی کردم.یادم می آید که دیگران در قدیم از اینکه من همیشه نصیحت شان می کردم، اذیت می شدند و از رفتارهایشان می توان فهمید و دقیقاً بعد از اینکه این رفتار را در خودم تغییر دادم، دیگران بیشتر ترغیب می شدند تا به حرف هایم گوش دهند.

گفت وگویی خالی از خطا و جرم ایجاد کنید

این هفت دسته از افراد، می توانند هر گپ و گفتی را به نابودی بکشانند.

این امکان هست که حتی خود شما گفت و گویی را خراب کنید، چرا که هر یک از ما تا حدی سابقه ی جرم در این زمینه را داریم.نمی شود هیچ یک از صفات را نداشت و کاملاً از خطا در حرف زدن و گفت و گو، عاری بود اما می توان با فهمیدنِ این دسته ها، سعی کنیم که یکی از آنها نباشیم و اشتباهات خود را در گفت و گو کاهش دهیم.

امروز خودتان را بررسی کنید و به گفت و گو هایی که در چند روز قبل داشته اید توجه کنید و ببینید که آیا از این دسته افراد بوده اید یا نه.

اگر بوده اید سعی کنید خودتان را اصلاح کنید و بعد از آن ببینید که دیگران چقدر شما را بیشتر دوست خواهند داشت و بیشتر تمایل دارند با شما ارتباط برقرار کنند و به صحبت های شما بهتر گوش خواند داد.


منبع: سایت دوستان خوب