سخنرانی کردن برای بسیاری از ما یک دغدغه بزرگ است و یکی از بزرگترین مهارت های جهان، مسلط شدن روی مهارت سخنرانی میباشد.
مدت زمان زیادی است که انسان ها از طریق کلام با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و در حال حاضر یکی از مهمترین مهارت های ارتباطی انسان حرف زدن و گفت و گو حساب میشود تا جایی که میتوان از همین مهارت برای داشتن قدرت و یا تغییر زندگی دیگران استفاده کرد و شما اگر بتوانید بر سخنرانی مسلط شوید، مزیت های زیادی را به زندگی تان میتوانید اضافه کنید.مثلا درآمد بالای مالی، معروفیت و محبوبیت از ویژگی های شاخص این مهارت حساب میشود.
این مقاله از کتاب آیین سخنوری، نوشته محمد علی فروغی گرفته شده است و توصیه های بسیار کاربردی و جالبی در آن گفته شده.
محمد علی فروغی یک مترجم، سخن شناس، فیلسوف، تاریخ دان، سیاست مدار، نماینده مجلس و نخست وزیر ایران بوده است و مزیت کتاب آیین سخنوری که تالیف کرده نسبت به کتاب های مشابه این است که با زبان و فرهنگ ایرانی مطابقت دارد و این مقاله به نحوی خلاصه کتاب او میباشد که در آن هفتاد پند کاربردی در مورد سخنرانی است.
در این مقاله از کلمات فارسی قدیمی استفاده شده است که شاید کمتر دیده و یا شنیده باشیم و به همین خاطر معانی این کلمات درون پرانتز نوشته شده است.
مقام سخنرانی
1- سخنرانی هنری است که همه کس به آن نیازمند است و کسانی که با مردم سر و کار دارند، تقریباً همه محتاج به سخنوری می شوند مخصوصا ارباب علوم و فنون.
2- سخنرانی به خودی خود شغل و پیشه نیست فقط وسیله برای پیشرفت مقصود است.
3- سخنور اگر درست به شرایط سخنوری عمل کند، برای عامه بهترین مربی و تهذیب کننده نفوس است.
شرایط سخنرانی
4- برای سخنور شدن هم علم سخنوری لازم است، هم عمل و هم مشق و ورزش.
5- سخنور باید محفوظات بسیار داشته باشد.
6- چون بسیاری از اوقات سخنور باید گفتار خود را کتباً تهیه کند، علم ادب و مشق نویسندگی لازم است.
7- سخنور باید در موضوعی که در آن سخنرانی می کند مسلط باشد و آن چه باید دانست در آن باب بداند و از خود مطمئن باشد.
8- سخنور گذشته از احاطه بر موضوع و زبردستی در سخنرانی، باید مردم را بشناسد و علم نفس داشته باشد، نکته سنج و دقایق شناس باشد، منطق، فلسفه، اخلاق و تاریخ خوب بداند.
9- سخنور باید همواره در امور و احوال مردم به مشاهده پردازد و متنبه(آگاهی دهنده) و متذکر باشد.
10- سخنور مانند هر هنرمندی باید از نقٌادی(نقد و عیب) که درباره او می شود، آزرده نگردیده، مراقب آن باشد و برای بهبود هنر خود از آن استفاده کند.
11- سخنور باید گفتار را خوب تهیه کند، یادداشتها بردارد، مطالعات و تفکر کند. قرائت بسیار مخصوصا در خطب و تواریخ(جمع تاریخ) بنماید.
12- قواعد و اصولی که در سخنرانی می آموزید، باید ملکه شما شود نه این که در موقع سخنوری بخواهید آن را به یاد بیاورید و سخن خود را بر آنها منطبق سازید.
چگونه سخنرانی باید کرد
13- هرچند سخنرانی اساساً برای اقناع(سیر و اشباع کردن) و ترغیب و حصول مقصودی است که از آن در نظر است، ولیکن باید متوجه بود که سخنرانی برای شنوندگان باید مایه تمتع(برخورداری و نفع بردن) و نشاط باشد. از سخن باید کیف ببرند و محظوظ(کامروا) شوند و اگر چنین شد، غالب آن است که مقصود حاصل میشود.
14- نباید تصور کرد که سخنوری حتماً به آبوتاب دادن سخن است. مواردی هست که باید چنین باشد اما هر قسم سخن نیکو گفتن اگرچه بسیار ساده و بیپیرایه باشد سخنوری است.
15- در سخنرانی از کسی تقلید نکنید و به طبیعت خود باشید.
16- بهترین سخنور آن است که در سخن گفتن قصد سخنوری نکند. یعنی نیتش جلوه کردن در سخنوری نباشد و حواس خود را همه مصروف(معطوف و مُتُمرکز) انجاموظیفه نماید.
آداب سخنرانی
17- هر وقت سخنوری در پیش دارید، قبل از آن تن و روح خود را خسته نکنید. درست و بهقاعده بسازید.
18 – وقتیکه در حضور جماعت برای سخنرانی حاضر میشوید، هیئت خود را درست و به قائده بسازید.
19- هنگام سخنوری اگر حواستان پریشان باشد، اندکی تأملکنید تا حواس بهجا بیاید. شتاب مکنید. نفس بکشید، آرام پیش بروید.
20- بدون اینکه تذلّل(خواری و فروتنی بیاندازه) کنید، نسبت به شنوندگان مؤدب و متواضع باشید. چیزی مگویید دلیل بر اینکه آنها را نادان و بی فهم میپندارید. اصرار نداشته باشید که ایشان را در خبط و خطا قلم بدهید و اثبات تقصیر برای ایشان بکنید، غرور و خودپسندی منمایید.
21- در سخنرانی طرفیت شخصی به خرج مدهید. کلیات بگویید و اگر ناچار باکسی طرف شدید، در عین محکم و استوار بودن، ملایم و متین و عاقل باشید.
22- تا میتوانید از خود سخن مگویید و ادعای راستگویی، بیغرضی و عدالتخواهی مکنید. کاری کنید که از سخن و احوال شما به این صفات در شما پی ببرند.
23- در سخنوری رعایت وقت و مدّت(زمان) را داشته باشید. البته آنچه باید گفت بگویید، اما سخن را دراز مکنید و از اطناب(کشیده شدن و طول دادن)، شنوندگان را ملول و کسل مسازید.
24- در مجالس مشاوره و محاوره، سخن فراوان و مکرر مگویید و به دیگران نیز مجال بدهید. خود را شهوت کلام معروف مکنید.
25- فریاد مکشید. بهسرعت سخن مگویید. شمرده حرف بزنید. لحن و صوت، و اشارات و حرکات و نگاه خود را مراقبت کنید. ماشین مباشید.
26- تا میتوانید از روی نوشته سخنوری مکنید. در سخنوری علمی و تشریفاتی و گاهی در سخنرانی قضایی از روی نوشته خواندن جایز است، در سخنوری سیاسی کمتر و در سخنوری منبری هیچوقت جایز نیست.
27- درهرحال از شنوندگان نگاه برمدارید و به همه طرف متوجه باشید و تنها به یکسو منگرید. گوینده و شنونده باید به هم مربوط باشند مثلاینکه باهم صحبت میکنند.
چگونگی سخن
28- سخنرانی آن است که سخن تعلیم کننده، دلپسند و مهیج باشد، هم مغز را راضی کند هم گوش را خوش آید و هم دل را ببرد.
29- سخنور باید هم حکیم باشد هم خطیب. به حکمت باید اقناع(سیر و اشباع کردن) کند و خروش بیمعنی را آرام سازد. به خطابت باید تهییج(برانگیختن و به هیجان آوردن) کند و به چیزهای خوب جوشوخروش دهد.
30- سخنور باید معانی لطیف پسندیده را به ترتیب صحیح در لفظ و عبارتِ فصیحِ(خوشسخن) سادهِ روانِ خوشآهنگ درآورد.
31- از عبارات دراز و عالِمانه و فضل فروشی بپرهیزید.
32- هرچند در سراسر سخن باید اهتمام(کوشش و توجه) کرد اما در درآمد و فرودِ سخن، بیشتر توجه کنید.
33- معانی فراوان خوب است اما از سخنهای سست و نابجا و بیهوده باید پرهیز کرد چنانکه در زراعت، علف هرزه و زوائد را باید برانداخت.
34- بلندی سخن از بزرگی روح برمیآید. استحکام سخن از متانت خلق، دلپذیری سخن از طبیعی بودن، مهیج و مؤثر بودن سخن از دل است. رنگ و روغن سخن از قوت تخیل گوینده، درستی سخن از مطالعه بسیار.
35- سخن طبیعی باید گفت و متناسب و موزون(سنجیده) باید حرف زد.
36- سخن روان و ساده باید باشد اما نه سُوقی(بازاری) و عامیانه.
37- سخنرانی که افکار و معانی بدیع(تازه) ندارد به آرایش لفظ و عبارت میپردازد.
38- سخن باید از جهت معنی و لفظ و لحن و اشارات با مقتضای زمان و مکان و احوال اشخاص موافق باشد و همچنین با موضوع تناسب داشته باشد.
39- مواضع حاضر و آماده و اشعار و امثال مبتذل و عبارات معروف را به کار بردن (جز در مواردی که خیلی بهجا و مناسب و پخته و احوال مستعد باشد آنهم غالباً به اشاره) رکیک است و بیمزه مانند غذای سردی که دوباره گرم کنند و بخورند یا لباسِ کهنهای که زیرورو کنند و بپوشند، مخصوصاً از وصله ناهمرنگ باید پرهیز کرد.
بهجای دفاع از جان و مال
40- زبانبازی و لفاظی کردن در سخنرانی چنان است که طبیب بر بالینِ بیمار بهجای معالجه، ادبیات ببافد و وکیل در محضرِ قاضی بهجای دفاع از جان و مالِ موکل، شاعری کند.
41- تا میتوانید قوه تفهیم خود را افزایش دهید و مطلب را روشن ادا کنید.
برای اقناع(سیر و اشباع بودنِ سخن)
42- اگر میخواهید در اقناع بهدرستی پیشرفت کنید، بکوشید که استدلال خود را با آنچه شنوندگان شما به تجربه دریافتهاند و به آن معتقدند، موافقت دهید تا مجهول را قیاس به معلوم نمایند. معرفت نفس در این امر دستیاری به سزا تواند نمود.
43- دلایل را جمعکردن و فراوان و دنبال یکدیگر آوردن و شواهد و امثال و قضایا و مواد بسیار ضمیمه نمودن اگر بهقدر حاجت و از روی سلیقه و ترتیب و مطابق فهم و ذوق شنوندگان باشد، موجب اقناع و تأثیر کلام است.
44- برای تأیید سخن میتوان مدعا(موردادعا) را به تعبیرات گوناگون درآورد بهشرط آنکه صورت تکرار پیدا نکند که ملالتانگیز شود. بهطور مقتضی(تقاضا شده) شرح و بیان کردن و خصایص امر را برشمردن و گواه و مثال آوردن با رعایت احتراز(دوری نمودن) از درازی سخن برای اقناع مفید است.
45- مدعای خود را به امور دیگر مقایسه کردن و تقابل و تضاد به کار بردن، ذکر اوصاف و احوال نمودن گاه ایجاب(لازم نمودن)، گاه استفهام کردن مؤیّد(تأیید و استوار نمودن) اقناع تواند شد.
برای دلنشینی سخن
46- دلنشین شدن سخن آن است که گفتار با آنچه شنوندگان به آن دلبستگی دارند متناسب باشد، اموری که مردم به آن دلبستگی دارند ثروت است و شهرت، نام نیک و شرافت، تمتّعات(بهرهمندی) و لذایذ، امور ذوقی و عواطف و مانند آنها.
47- سخنی که موافق ذوق و سلیقه و عقیده شنونده باشد، برای او دلنشین است.
48- سخن گفتن از جاندار و جنبنده، دلنشینتر از گفتگو از چیزهای بیجان و بیحرکت است.
49- نقل وقایع و قضایایی که متضمّن(تضمینکننده) کوشش و کشمکش با عناصر طبیعی یا با مخالفین انسانی باشد، دلنشین است.
50- از محسوسات و امور نزدیک به فهم سخن گفتن، برای عامه دلنشینتر است تا گفتگو از معقولات و مجردات(ملائکه و عقول).
51 – داستانسرایی و مثل آوردن از موجبات دلنشینی سخن است.
52- ظرافت و مخصوصاً دست انداختن مخالفین و کسانی که مردم آنها را دوست ندارند، دلنشین است.
53- سخن هرچه متنوعتر باشد، دلنشینتر است.
54- از گفتنِ مطالب بیمزه و نامطلوب بپرهیزید و اگر ضرورت داشته باشد تا ممکن است آنها را با چیزهای بامزه آمیخته سازید چنانکه داروی بدن به شیرینی آلوده میکنند.
55- فکر (آنچه در شعر مضمون میگویند) اگر باشهامت و از روی بلندی طبع و پُرمعنی و دقیق و نازک و شدیدالتأثیر باشد، هم دلنشین است و تهییج و ترغیب میکند.
برای ترغیب و تهییج(برانگیختن و به هیجان آوردن)
56- تهییج و ترغیب دست میدهد هرگاه عدالتخواهی و شرافت و جوانمردی یا خودپسندی و همچشمی و حس رقابت و طبع تقلید مردم را تحریک نمایید.
57- هرچه احوال را بیشتر و بهتر مجسم کنید (مانند شاعران و نقاشان) ترغیب و تهییج بهتر صورت میگیرد و سخن بیشتر تأثیر میکند.
58- در موقع تهییج و تحریک عواطف، تصنع(آرایش و ظاهرسازی) کردن و مخصوصاً صنایع لفظی به کار بردن بسیار بیجاست. آیا کسی که دردمند است در ناله خود ترصیع(شادمانی) و تجنیس به کار میبرد یا مادری که بر فرزند خود زاری میکند، سجع(آواز) و قافیه میبافد؟
59- در سخن گفتن حرارت دروغی بسیار خنک میشود.
60- تحریک عواطف در جمعیت فراوان آسانتر است تا در جماعتِ اندک، چنانکه در یک فرد بسیار دشوارتر است تا در یک گروه.
61- سخنور تا خود شور نداشته باشد نمیتواند شور بی انگیزد.
صفاتی که برای سخنور لازم است
62- سفارشهایی که در خصایل(صِفات) لازمه سخنور میکنیم، میدانیم خبیث اثر نمیکند اما از گفتن چاره نداریم، از این گذشته روی سخن با مردم است که آگاه باشند و از سخنورِ موذی دوری بجویند.
63- سخنور باید نیکنفس، خیرخواه و خوشنیت باشد. عواطفِ نیکو داشته باشد. به هر نیکی عاشق و از هر بدی بیزار باشد.
64- سخنور باید باشرافت، امین، بزرگوار، راستگو، صمیمی و متخلّق(آموزنده خوشخوی) به فضایل(فضونی در دانش) باشد.
65- سخنور باید از طبیب محتاطتر، دلسوزتر و باوجدان تر باشد چون طبیب تن مردم را در دست دارد و سخنور روح را.
66- سخنور باید فکور، خردمند و باذوق و سلیقه باشد.
67- سخنور باید دلیر و باشهامت باشد، خونسرد باشد، خود را نبازد، عصبانیت به خود راه ندهد، خودداری داشته باشد، حاضرالذهن و حاضرجواب باشد.
68- سخنوری اگر با حُسنِ نیت و خردمندی باشد برای جامعه سودمندترین کارهاست اما اگر برای اغراض نفسانی و نیّت بد بهکاربرده شود، مضرترین چیزهاست، هم چنانکه سخنور خوب ارجمندترینِ مردم است، سخنور بد پستترین اشخاص است و ازاینرو دانسته میشود حقیقت آن داستان که حکیم گفت زبان هم شریفترین و هم خبیثترین اعضای انسان است.
69- سخنور باید بیغرض باشد و از سخنوری جز ادای وظیفه منظوری داشته باشد
70- بهترین حُسن خاتمه برای این مقاله، این شعر خواجه حافظ است که شود یکی از بزرگترین سخنوران جهان است و میفرماید:
در بساطِ نکتهدانان، خودفروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش