ازدواج بدون عشق و پیامدهای آن | چرا یک ازدواج را بدون عشق ادامه می دهیم؟


مثلث استرنبرگ، عشق واقعی را با وجود سه عنصر صمیمیت، شهوت و تعهد می داند؛ در نتیجه روابط آتشین بدون صمیمیت و تعهد عشق، محسوب نمی شوند، یا رابطه ای طولانی که زوجین بدون رابطه جنسی با هم زندگی می کنند نیز رابطه عاشقانه گفته نمی شود.

هرکدام از این فاکتورها به تنهایی یک رابطه رضایت بخش را برای شما به همراه ندارد. رابطه ای عاشقانه است که در آن ضمن صمیمیت با همسرتان و این که مانند دو دوست با هم رفتار می کنید، نسبت به او احساس همدلی دارید؛ به همدیگر گرایش جنسی داشته و به رابطه با او متعهدید.

زوج های جوانی که عاشق هم بوده اند، در اوایل ازدواج رفتارهای عاشقانه ای از خود نشان می دهند که ممکن است برای خیلی ها قابل درک نباشد؛ در حالی که لازمه وجود یک رابطه عاشقانه، حفظ رفتارهای عاشقانه است و بروز آن از سوی زوجین کاملا طبیعی است.

زوج های عاشق پس از سالیان از این دوران به عنوان دورانی لذت بخش به خوبی یاد می کنند؛ اما ازدواجی که در آن عشقی وجود ندارد، این شور و هیجانات را نخواهد داشت.

در ازدواج بدون عشق گذشت و فداکاری وجود ندارد؛ از این رو از همان ابتدا زوجین بر سر کوچکترین مسائل با هم جروبحث خواهند داشت. ازدواج بدون عشق زندگی مشترک را به میدان جنگ تبدیل می کند.

البته در برخی موارد نیز اتفاقی عجیب تر می افتد؛ محیط خانه آن قدر سرد و بی روح است که زن و شوهر حتی از دعوا کردن نیز اجتناب می کنند. آنها حتی نمی توانند به خوبی با هم ارتباط برقرار کنند.

وقتی نسبت به هم عشقی ندارید، سعی می کنید از هم دوری کنید، این ارتباط را به حداقل برسانید؛ شما دوست ندارید سر یک سفره غذا بخورید، بنابراین زمان های متفاوتی را برای غذا خوردن در نظر می گیرد.

حتی در مواردی مرد دیروقت به خانه می آید تا همسرش خواب باشد؛ در نهایت این باعث می شود بیشتر یک همخانه باشید تا همسر!

برخی از افراد معتقدند زن خوب یا مرد خوب سخت پیدا می شود؛ بنابراین با اولین فردی که بر سر راهشان قرار می گیرد، ازدواج می کنند.

آنها می گویند عشق مهم نیست؛ بلکه فردی که بتواند از ما تا آخر عمر مراقبت کند مهم است. این طرز فکر کاملا نادرست است و مخصوص کشورهای فقیر آسیایی است.

دلیل ازدواج برخی از افراد، ترس از تنهایی است. این ترس به نحوی بر فرد فشار می آورد که او ترجیح می دهد فقط یک همراه داشته باشد، بدون آن که برایش مهم باشد که او را دوست دارد یا نه؛ تنها قابل اعتماد و راستگو بودن او کافی است.

برخی نیز تنها به دلیل به دنیا آوردن فرزند، ازدواج می کنند. آنها فرزند را عصای دوران پیری می دانند و به خاطر آن، ازدواج بدون عشق را نیز می پذیرند.

دلایل بسیاری وجود دارد که افرادی که بدون عشق ازدواج کرده اند، تمایلی به جدا شدن از هم ندارند. در ادامه به برخی از این دلایل می پردازیم.

انکار واقعیت

وقتی در مورد زندگی بدون عشق از برخی از زوجین سوال می شود، آنها با انکار واقعیت به زندگی خود ادامه می دهند؛ در حالی که با گذر زمان، عواقب بدی متوجه این ازدواج خواهد بود.

فرزندان

بسیاری از زوجین به خاطر این که فرزندان آنها دچار آسیب های روحی پس از طلاق نشده و یا با نامادری یا ناپدری بزرگ نشوند، از تصمیم به طلاق اجتناب می کنند. آنها ترجیح می دهند به هر قیمتی این زندگی را حفظ کرده و از فرزندان خود دور نشوند.

تفکرات منفی راجب طلاق

بسیاری از زوجین با اینکه اعتقاد دارند بدون عشق نمی توان زندگی کرد، اما در عمل آن کار را می کنند. دلیل این کار این است که آنها نمی خواهند با واقعیت تلخ طلاق کنار بیایند. آنها می گویند طلاق از نظر جامعه پذیرفته شده نیست و اگر طلاق بگیریم، نمی توانیم به راحتی در جمع خانواده خود پذیرفته شویم.

ازدواج بدون عشق در خوشبینانه ترین حالت زندگی است، که زوجین با طلاق عاطفی با هم در زیر یک سقف زندگی می کنند. این درحالی است که این زندگی به لحاظ عاطفی کمترین کیفیت را دارد و زوجین فقط با هم مدارا می کنند.

در حالت های بعدی این زوج می توانند زندگی پر از تنش و با ناسازگاری زیادی داشته باشند، که افراد با عزت نفس پایین به جای طلاق، خیانت را انتخاب می کنند.

در درجه اول به این نکته توجه داشته باشید که زندگی و ازدواج بدون عشق کاملا اشتباه است و شما نباید حتی به آن فکر کنید؛ اما اگر بنا به هر دلیلی در این ازدواج هستید، به توصیه هایی که در ادامه بیان می کنیم، توجه نمایید.