زن ذلیلی چیست و زن ذلیل کیست؟ + نحوه درمان و رهایی از آن


همان طور که می دانید، ذلت به معنی خواری است و ذلیل کسی است که شرف، عزت، شان، مقام و احترامی برای خود قائل نیست. زن ذلیلی نیز بر همین پایه استوار است و معنی دقیق آن بر مبنای بعدها و یا فرهنگ های مختلف تعیین می شود.

در حقیقت زن ذلیل در کشور و فرهنگ ما به مردانی گفته می شود که کاملا فرمانبردار و تابع همسر خود هستند. این مردان هیچ اختیار و اراده ای از خود ندارند و حتی اگر همسرشان توانایی و شایستگی لازم را نداشته باشد، تمام اختیارات را به او داده و از او تبعیت می کنند. این مساله ممکن است که خانواده را به نابودی بکشاند.

باید تمامی زوج ها بدانند که مدیریت خانواده گاه مردانه و گاه زنانه است. البته مدیریت خانواده وظیفه اصلی مرد خانواده است و زن نیز به عنوان ستون خانواده باید در کنار مرد باشد و گاهی نیز مدیریت را برعهده بگیرد.

مواردی که جزو زن ذلیلی نیست

زن ذلیلی واژه ای است که برداشت های غلط و تعاریف نادرستی از آن در جامعه وجود دارد. هیچ کدام از موارد زیر زن ذلیلی محسوب نمی شود:

احترام

رفاقت

همکاری در کارهای منزل

حمایت از همسر

ابراز محبت و رفتارهای عاطفی

به رسمیت شناختن توانایی های همسر و احترام گذاشتن به حقوق او

موارد گفته شده در جوامع مردسالاری به عنوان زن ذلیلی شناخته می شود که کاملا اشتباه است.

معمولا مردانی که اعتماد به نفس پایینی دارند، دچار بحران هویتی هستند و نمی توانند مسئولیت خود را به درستی انجام دهند. در اینجا حتی اگر زن روحیه زن سالاری نیز داشته باشد، از زندگی با چنین مردی رنج خواهد برد.

مرد زن ذلیل تمامی مسئولیت های زندگی را به زن می دهد و این مساله باعث مشکلات زیادی در زندگی می شود که عبارتند از:

منفعل بودن مرد

کم شدن روابط عاطفی و حس صمیمیت بین زن و مرد

گمراهی فرزندان نسبت به مشخص بودن منبع قدرت در خانواده

در خانواده هایی که مادر منبع قدرت در خانواده است و نقش مدیر کل را بازی می کند، احتمال اینکه مردان زن ذلیلی تربیت شوند، بسیار است. در این این خانواده، پسران با مشاهده اعمال قدرت مادر و نقش منفعل پدر، رفتار پدر خود را یاد گرفته و الگوبرداری می کنند. البته ممکن است که پدر خانواده فوت کرده باشد و یا پدر و مادر از هم جدا شده باشند. در واقع نبود پدر نیز ممکن است باعث بروز این مشکل شود.

همچنین ممکن است که مادر با دخالت ها و حمایت های بیش از اندازه خود، مانع شکل گیری و رشد توانمندی های شناختی و قدرت مدیریتی لازم در او شود. این پسر بعد از ازدواج از همسر خود انتظار دارد که مانند مادرش رفتار کند و مدیریت خانواده را برعهده بگیرد.

برخی از زنان اعتماد به نفس بالا، شخصیتی بلندپرواز و قدرت طلب دارند که همین مساله می تواند در زن ذلیل بودن همسرشان تاثیر بگذارد. این زنان ممکن است با افکاری که دارند از شوهر خود ناراضی و یا بی اعتماد باشند. بنابراین از موضع قدرت با همسر خود برخورد می کنند.

این رفتار زن باعث می شود که مرد خسته شده و احساس تحقیر شدن و ذلیلی داشته باشد. همچنین کمال گرایی زنان، اختلال شخصیت وسواسی جبری و میل به کنترل شدید در زنان باعث می شود که اختیارات را از همسر خود بگیرند.

بدین ترتیب مرد خود را از مدیریت خانواده کنار می کشد و احتمال خیانت نیز در چنین مردانی وجود دارد؛ زیرا نیازهای اساسی یک مرد که نقش حمایتگری اوست، به درستی برآورده نمی شود.

معمولا فرزندان اول یک خانواده ویژگی های یک رهبر قدرتمند را دارند. این زنان دوست دارند که از دیگران مراقبت کرده و به آنها کمک کنند. بنابراین بعد از ازدواج نیز نقش مدیر و رهبر را بیشتر ایفا می کنند و همین مساله باعث می شود که مردان کم کم از مدیریت خانواده کنار گذاشته شوند.

استقلال مالی زنان و میزان درآمد بالای آنها از جمله مواردی است که باعث می شود آنها خواسته یا ناخواسته به منبع قدرت تبدیل شوند.

در فرهنگ ما پدر یک خانواده باید مسئولیت مالی خانواده را برعهده بگیرد؛ در غیر این صورت او ناکارآمد محسوب شده و قدرت حمایتی او ضربه می خورد و همین مساله باعث می شود که مرد عزت نفس خود را از دست داده و نقش کمرنگ تری را در مدیریت خانواده داشته باشد.

مردانی که خجالتی هستند یا اعتماد به نفس پایین تری دارند، نمی توانند نقش های مردانه خود را به خوبی برعهده بگیرند. بنابراین کم کم مساله زن ذلیلی ایجاد شده و همه مسئولیت ها برعهده زن می افتد.

اعتیاد باعث می شود که مرد نقش فعال خود را در خانواده از دست بدهد. بدین ترتیب موقعیت شغلی او نیز به خطر افتاده و ممکن است که از کار نیز اخراج شود. این مساله باعث می شود که نقش مرد در خانواده کمرنگ شود. همچنین احترام و حرمت او نیز از بین برود.

برخی از مردان به دلایل مختلف به زنان خود خیانت می کنند و ممکن است با فریب دادن همسر و محبت بیش از اندازه به او، تمام مدیریت زندگی را نیز به همسر خود دهند تا هم عذاب وجدان خود را کاهش دهند و هم اینکه موضوع خیانت را به این شکل پوشش دهند.

غر زدن بیش از اندازه زن، امر و نهی کردن او و… باعث می شود که مرد دیر یا زود تسلیم این بداخلاقی ها شود. وقتی مرد می بیند که توانایی ها، قابلیت ها و تلاش های او دیده نمی شود، به تدریج ناامید می شود و از مدیریت خانواده کنار می رود.

البته در برخی مواقع نیز ممکن است مرد به دلیل مشکلات جنسی که دارد و قادر نبودن به رفع نیازهای جنسی همسر، از مدیریت خانواده کنار رود. او سعی می کند از همه حقوق خود در زندگی مشترک کوتاه بیاید تا کمبود خود را جبران کند.