در طول زندگی همه ی زوجین ممکن است اتفاقاتی بیفتد که هر یک از آن ها احساس کند دیگر برای همسر خود اهمیتی ندارد و دچار اختلافات شوند.
برای مثال؛ مثلا شاید شما درباره مسائل مختلفی، همسر شما به عقاید و نظرات شما احترام نگذارد و به شما این حس منتقل شود که دیگر برای همسر خود مهم نیستید و او هرکاری را که خودش مایل باشد انجام می دهد و گاهی هم دقیقا برعکس خواسته های شما عمل می کند.
در این زمان است که شما می توانید مشکلات خود را با یک مشاور زندگی در میان بگذارید تا زندگی خود را نجات دهید و اجازه ندهید مشکلات و اختلافات شما به وضعیت حاد برسد.
وقتی زن و شوهر در چرخه اختلافات قرار می گیرند، دیگر زندگی مشترک برای آن ها معنایی ندارد و هر کدام از زوجین هرکاری که خودشان مایل هستند انجام می دهند و زندگی تبدیل به یک میدان مسابقه می شود که هر کدام از طرفین می خواهد خواسته خود را به نفر مقابل تحمیل کند و در نهایت هر کسی تلاش می کند خودش را در این مسابقه برنده کند.
اما به یاد داشته باشید تنها جایی که نباید با میدان مسابقه اشتباه گرفته شود، همین زندگی زناشویی است. اگر زوجین هر کدام بخواهند به این رفتار اشتباه خود ادامه دهند، دچار مشکلات جدی می شوند. اما کمک گرفتن از یک مشاور زندگی با تجربه می تواند زندگی آن ها را نجات دهد.
اگر بخواهم برای شما یک تعریف دقیق تری از این گونه مسائل ارائه دهم که می توان گفت منشأ اصلی بسیاری از اختلافات خانوادگی از این موضوع شروع می شود، این رفتارهای غلط از زوجین است که مشاورین از آن به عنوان لجبازی یاد می کنند.
در این موارد فرد یک رفتار دفاعی و مقابله ای از خود نشان می دهد و همیشه سعی می کند کارهای خود را توجیه و از آن دفاع کند و خواسته خود را برآورده کند.
طرف مقابل خود را مجبور به قبول آن می کند و به او می فهماند که کنترل زندگی دست اوست. به همین خاطر طرف مقابل دقیقا دست به کارهایی می زند که خلاف حرف دیگری را ثابت کند.
اینجا است که بهترین توصیه ای که می توان به این گونه زوج ها کرد این است که به یک مشاور زندگی مراجعه کنند و مشکل خود را با روشی درست حل کنند.
در ادامه ی این مقاله ما مواردی را که نیاز است شما در زمان وقع آن به یک مشاور مراجعه کنید را ذکر کردیم تا شما از این موضوعات آگاهی داشته باشید و بدانید در مقابله با این مشکلات باید چه کار کنید و چگونه با مشاور زندگی مسئله خود را در میان بگذارید.
اغلب نوجوانان ممکن است هر روز حال و هوای آن ها تغییر کند و به مرور زمان تمایل پیدا کنند که حریم خصوصی شان را حفظ کنند و اوقاتی را تنها باشند و یا مثلا مادر یا پدری بخواهد ماهی یک بار با فرزندان خود تنها به تفریح برود و یا حتی مایل باشد بدون هیچ یک از اعضای خانواده به بیرون برود و یا بخواهد ساعاتی از روز را به تنهایی برای خود بگذراند.
همه ی این موارد کاملا طبیعی است و مشکلی برای کسی ایجاد نمی کند که هیچ بلکه می تواند به حال خوب هر یک از اعضا هم کمک کند.
اما اگر می بینید یکی از اعضای خانواده در حال جدا کردن خود از خانواده است، مثلا همیشه مایل است به تنهایی ناهار خود را میل کند و یا همیشه می خواهد تنها در اتاق خود بماند و با دوستان و دیگر اعضای خانواده معاشرت نداشته باشد، این موضوع می تواند آلارم یک مسئله جدی باشد.
در این زمان شما حتما باید از آن عضو خانواده بخواهید به مشاور زندگی مراجعه کند. چرا که این گونه از مسائل ممکن است فرد را دچار افسردگی کند و به سلامت روان فرد آسیب بزند و او را درگیر مشکلات حادتر کند.