هوش هیجانی یا EQ مهارت ارزشمندی است که باعث بهبود روابط عاطفی، کاری، اجتماعی، خانوادگی و دوستی می شود. این مهارت ارثی نیست اما می توان با آموزش سطح آن را ارتقا داد.
در چند دهه اخیر با کشف EQ و پی بردن به اهمیت آن محققان برنامه هایی برای ارتقا سطح EQ برای مردم انجام دادند و معتقدند کودکان نیز حتما باید در این مورد آموزش هایی ببینند تا بتوانند در بزرگسالی در روابط اجتماعی، عاطفی و شغلی خود موفق باشند.
هوش هیجانی یا EQ بیانگر میزان توانایی فرد، در درک احساسات و توانایی او در کنترل، ارزیابی و بیان احساسات است.
فردی که هوش هیجانی بالایی دارد، می داند در لحظه چه حسی دارد و چگونه می تواند آن را کنترل کرده و به خوبی بیان کند.
تفاوت IQ و EQ
ضریب هوشی یا IQ به میزان هوش محاسباتی دانشگاهی فرد گفته می شود که برای سنجش آن، از چندین تست استاندارد استفاده می شود که میزان نمره کسب شده توسط فرد، میزان ضریب هوشی وی را مشخص می کند.
تجربه نشان داده افراد با ضریب هوشی بالاتر می توانند عملکرد بهتری به لحاظ تحصیلاتی داشته باشند و درآمد بالاتری نسبت به افراد با ضریب هوشی پایین دارند و همچنین به لحاظ جسمانی سالم ترند.
هوش هیجانی برخلاف ضریب هوشی است و به معنای خودآگاهی از احساسات خود و توانمندی در درک و کنترل آن ها می باشد.
افراد با هوش هیجانی بالا، لزوما تحصیلات آکادمی بالایی ندارند، اما در موقعیت های کاری، عملکرد بهتری نسبت به افراد با IQ بالا دارند. این افراد با همدلی بیشتری با دیگران برخورد می کنند؛ مسئولیت های خود را به خوبی قبول می کنند؛ برخوردهای خود را به خوبی تنظیم می کنند و باانگیزه هستند.
دانیل گلمن (Daniel Goleman) روانشناس، در مورد هوش هیجانی تحقیقات زیادی انجام داده و در این مورد کتاب های زیادی نوشته است که در واقع بسیاری از یافته ها در حوزه هوش هیجانی را مرهون تلاش ها و پژوهش های او هستیم.
بسیاری از افراد حدس می زنند IQ تاثیر زیادی در کارایی افراد در زندگی دارد، اما تحقیقات نشان داد این درصد بسیار پایین بوده و چیزی در حدود 10 الی 25 درصد است، به این معنا که حداکثر 25 درصد کارایی افراد را IQ و 75 درصد را EQ تشکیل می دهد و این نتایج به معنای اهمیت بالای EQ است.
امروزه بسیاری از شرکت ها برای استخدام، EQ افراد متقاضی را ارزیابی می کنند. علاوه بر آن برخی شرکت ها نیز دوره هایی برای افزایش هوش هیجانی کارمندان خود ترتیب می دهند.
برای مثال یک نمونه از قوانین استخدامی یک شرکت، که به هوش هیجانی اهمیت می دهد اینگونه بود:
“افراد را برای شخصیت استخدام کن و برای افزایش مهارت شغلی به آن ها آموزش بده”
این عبارت به این معنا است که با آموزش می توان مهارت شغلی را در فرد ایجاد کرد، اما به سختی می توان شخصیت یک فرد را با آموزش عوض کرد. پژوهش ها نشان می دهد افراد موفق صفات مثبتی را در خود پرورش می دهند که به EQ مثبت معروف است و افراد ناموفق صفات منفی را دارند که به EQ منفی معروف است.
هوش هیجانی 5 مولفه دارد که با استفاده از آنها می توانید تشخیص دهید که آیا فردی هوش هیجانی بالایی دارد یا نه.
این ویژگی ها عبارتند از:
خودآگاهی (Consciousness)
برای این که بتوانید احساسات خود را به درستی کنترل کنید، ابتدا باید در مورد آن ها آگاه باشید. خودآگاهی یک مرحله مهم در هوش هیجانی است و افرادی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند می دانند در لحظه حال، در درونشان چه حسی دارند و پس از آن می توانند تصمیم بگیرند که در لحظه چه واکنشی نشان دهند.
این روند باعث می شود در مورد کارهایشان با آرامش و اعتماد به نفس بیشتری برخورد و عمل کنند.
خود کنترلی (خود تنظیمی)
خود کنترلی و کنترل کردن به موقع احساساتی مانند خشم در زندگی امروزی بسیار ضروری است. فرض کنید فردی نمی تواند به خوبی کنترل خشم خود را بدست بگیرد و هنگام برخورد با موقعیت های اجتماعی، مانند ناسازگاری ها و اختلافات، به دعوا متوسل شده و ممکن است حتی زد و خورد و انجام دهد.
این عمل حتی ممکن است به قتل بیانجامد و بسیاری از قتل های غیرعمد در نتیجه عدم خود کنترلی اتفاق افتاده است.
یا در مثالی دیگر، حالت مثبت مدیر یک را در نظر بگیرید که تیمش نتیجه مطلوبی را بدست نیاورده است. اگر مدیر تیم EQ بالایی داشته باشد، به جای دعوا می تواند مشکلات تیم را ریشه یابی کند و با ارائه راه حل بهینه آن ها را حل کند.
انگیزش
انگیزه قدم اول برای رسیدن به هر هدفی است. فرد با انگیزه همیشه هدفی دارد و همیشه به سمت اهدافش حرکت می کند و با موانع مبارزه می کند و اجازه نمی دهد موانع از پیشروی و دستیابی او به هدفش جلوگیری کند.
معمولا افراد بزرگ دارای انگیزه زیادی برای موفقیت هستند. در سازمان ها نیز افرادی هستند که به کارمندان روحیه می دهند تا در جهت اهداف سازمان به جلو حرکت کنند. این اشخاص از جمله افرادی هستند که هوش هیجانی بالایی دارند.
همدلی
همدلی عبارتست از درک احساسات دیگران و دریافتن تاثیر اعمال و رفتار خود بر روی دیگران. افراد همدل به صحبت های دیگران به خوبی گوش کرده و برای مشکلات آن ها راه حل های مناسبی ارائه می دهند. جایگاه این افراد در بخش های خدماتی سازمان ها است.
این افراد به دلیل اینکه بهتر دیگران را درک می کنند، می توانند با این توانایی به تلاش ها جهت بدهند. همچنین می توانند به افراد انگیزه داده و آن ها را به سمت اهداف سازمان هدایت کنند.
مهارت اجتماعی
این مهارت به درد تمامی افراد با تخصص های گوناگون می خورد. افرادی که این مهارت را در حد بالایی دارند به خوبی می تواند با دیگران ارتباط موثر و خوبی برقرار کنند.
افراد به مهارت های بالای اجتماعی، هر جایی که نیاز به تشریک مساعی باشد به خوبی عمل کنند؛ مانند نحوه برخورد و هدایت تیم و انجام وظایف رهبری.