همین چند روز پیش بود که درباره مزخرفنویسی گفتم. شبکههای اجتماعی چنان نوشتن و منتشر کردن را سریع کردهاند که جایی برای فکر کردن باقی نمانده. اگر مانده بود، احتمالاً قبل از منتشر کردنِ خزعبلات خیلی خصوصی یا درددلهای بیفایدهمان، از خودمان میپرسیدیم: «حرف من چه چیزی به دنیا اضافه میکند؟ چرا باید منتشرش کنم؟»
اینترنت را با دفتر خاطراتمان اشتباه نگیریم. کمی تأمل کنیم و قبل از نوشتن، بردبار باشیم.
قبل از نوشتن و منتشر کردن، مطمئن شویم:
- حرفی که قصد گفتنش را دارم قبلاً گفته نشده؟
- مطلب من به درد کسی میخورد؟
- فکری که توی سرم دارم، درست است؟ یا بهتر است مدتی بیشتر بهش فکر کنم، مطالعه کنم و بعد بگویمش؟
- شتابزده عمل نمیکنم؟ نکند گرفتار قضاوت عجولانه شده باشم؟
- واقعاً از چیزی که حرف میزنم مطمئنم؟
- نوشتن را بلدم؟ اشتباه املایی و نگارشی وحشتناک نداشته باشم؟
نوشتن کار بدی نیست. اما هر کاری اصولی دارد. هر کسی که کتونی استوکدار پایش کرده فوتبالیست نیست. هر کسی کفگیر دستش میگیرد آشپز نیست، ممکن است فقط بلد باشد غذا را بکشد و بخورد. هر کسی هم سواد خواندن و نوشتن دارد لزوماً نویسنده نیست.
از جمله چیزهایی که دل و دماغِ نوشتن و منتشر کردن را ازم میگیرد، یکی این است که میبینم بسترهای نشر محتوا پُر از زباله شدهاند. بگذارید به مداد خوشبین باشم. این اولین نوشته من در مداد، تا ببینم چه پیش میآید.