یکی بود ، یکی نبود
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
مطمئن هستم شما هم به این مورد بر خورده باشید که در مواقعی که به مشکل برخوردید و گرفتار بودید آن وقت به یاد خدا افتادید و از او کمک خواستید ، ولی از نظر شما دعا مستجاب نشده و این سبب شده که یا فکر کنید خدا دوستتون ندارد که دعای شما مستجاب نشده و یا اینکه خدا شما را فراموش کرده است و اهمیتی به بندگان خودش نمی دهد . حالا من برای شما می گویم که چرا خدا دعای شما را قبول نمی کند و با فهمیدن این موضوع شما خود متوجه می شوید که چگونه دعا کنید که مورد قبول خداوند باشد و آنرا اجابت کند .
دعائی که مستجاب نمی شود و به هدف اجابت نمی رسد ، یکی از این دو چیز را فاقد است :
اول : این است که دعا دعای واقعی نیست، و امر بر دعا کننده مشتبه شده ،مثل کسی که اطلاع ندارد خواسته اش نشدنی است ، و از روی جهل همان را در خواست می کند، یا کسی که حقیقت عمر را نمی داند ، و اگر بداند هرگز آنچه را می خواست در خواست نمی کرد ، مثلا اگر می دانست که فلان مریض مردنی است و در خواست شفای او در خواست مرده زنده شدن است هرگز در خواست شفا نمی کند و یا اگر می دانست که بهبودی فرزندش چه خطرهایی برای او در پی دارد دعا نمی کرد، حالا هم که از جهل به حقیقت ، دعا کرده است مستجاب نمی شود.
دوم : این است که دعا ،دعای واقعی هست ، لیکن در دعا خدا را نمی خواند، به این معنی که به زبان از خدا مسئلت می کند، ولی در دل همه امیدش به اسباب عادی یا امور وهمی است، اموری که توهم کرده در زندگی او موثرند . پس در دعایی که شرط دوم وجود ندارد، چون دعای خالص برای خدای سبحان نیست، و در حقیقت خدا را نخوانده چون آن خدایی دعا را مستجاب می کند که شریک ندارد، و خدایی که کارها را با شرکت اسباب و اوهام انجام می دهد، او خدای پاسخگوی دعا نیست، پس این دو طایفه از دعا کنندگان و صاحبان سئوال دعاشان مستجاب نیست، و یا از خدا مسئلت ندارند چون خالص نیستند .
حالا براتون چند مثال از کلام خدا در قرآن براتان می اورم تا بدانید خدا چه اهمیتی به دعا می دهد و مگر می شود با این همه اهمیت خدا آنرا استجابت نکند .
و چون بندگان من از تو سراغ مرا می گیرند بدانند که من نزدیکم و دعوت دعا کنندگان را اجابت می کم البته در صورتی که مرا بخوانند پس باید که آنان نیز دعوت مرا اجابت نموده و باید به من ایمان آورند تا شاید رشد بیابند .((صدوهشتادوشش سوره بقره))
بگو اگر دعای شما نباشد پروردگار من به شما اعتنایی ندارد .((هفتادوهفت سوره فرقان))
و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را مستجاب کنم، که آن کسی که از عبادت من استکبار می کنند به زودی خوارو ذلیل به دوزخ در می آیند.((شصت سوره مومن))
پس خدا را بخوانید در حالی که دین را برایش خالص کنید .((چهارده سوره مومن))
همه این آیات دلالت دارد بر اینکه انسان دعائی غریزی و در خواستی فطری دارد، که به زبان فطرتش از پروردگارش حاجت می خواهد، چیزی که هست در هنگامی که غرق نعمت و رفاه است، دلش به اسباب وابسته است و آن اسباب را شریک خدایش می گیرد و امر بر او مشتبه شده، خیال می کند که از پروردگارش چیزی نمی خواهدو دعایی نمی کند، چون هر چه باشد بالاخره انسانی دارای فطرت است و خلقت و فطرت خدا در افراد اختلاف و دگرگونی نمی پذیرد .
به شهادت اینکه وقتی این سببها از کار می افتد و گرفتاریها روی می آورد و اسباب در رفع آنها از اثر افتاده شرک موهمش و شفیعان خیالیش همه به کناری می روند، آن وقت می فهمند که جزء خدا کسی بر آورنده حاجاتشان نیست، لذا مجددا به توحید فطریش بر می گردد و همه اسباب را از یاد می برد و روی دل به سوی خدای کریم می کند و خدا هم گرفتارش را بر طرف ساخته، حاجتش را بر می آورد، و در سایه آسایش می پروراند، تا آنکه رفته رفته خاطرش آسوده و شکمش سیر می شود ،دوباره به همان وضعی که داشت یعنی سبب پرستی و فراموش نمودن خدا بر می گردد .
حالا چگونه دعا کنیم که خدا را از آن مقبول بیاید ؟
اول از همه اینکه قبل از دعا خدا را حمد و تمجید گویی، و نعمتهایی که به تو داده بر شماری ، و شکر بگزاری، و سپس بر محمد و آل محمد صلوات بفرستی، آنگه گناهان خود را به یاد آورده از آنها طلب مغفرت کنی ، آنگاه به دعا بپردازی .