مانده از شبهای دورادور
بر مسیرِ خامُشِ جنگل
سنگچینی از اجاقی خُرد
اندرو خاکسترِ سردی
همچنان اندر غباراندودهی اندیشههای من ملال انگیز
طرحِ تصویری در آن هر چیز
داستانی حاصلش دردی
روزِ شیرینم که با من آشتی داشت
نقشِ ناهمرنگ گردیده
سرد گشته سنگ گردیده
با دمِ پاییزِ عمرِ من کنایت از بهارِ روی زردی
همچنان که مانده از شبهای دورادور
بر مسیرِ خامُشِ جنگل
سنگچینی از اجاقی خُرد
اندرو خاکسترِ سردی
نیما یوشیج