وقتی به کتاب های مورد علاقه خود فکر می کنم ، اغلب به یاد می آورم که دقیقاً هنگام خواندن آنها کجا بودم. بعضی اوقات این معاشرت ها فوق العاده هستند و در کنار شخصیت های محبوب و یک طرح جذاب ، یک صندلی خاص یا یک ایوان کنار اقیانوس را به یاد می آورم. من اولین بار دیوید کاپرفیلد را خواندم که روی یک تکه چمن کوچک بیرون از خانه مادربزرگم در وستپورت سی تی افتاده بود. وقتی کتاب به ذهنم خطور می کند ، تقریباً بوی چمن تازه ذوب شده را حس می کنم.
بعضی اوقات کتابها خاطرات مکانهای بسیار مطلوب را احضار می کنند. من هنگام ایستادن روی قطارهای گرم و شلوغ مترو و هنگام نشستن روی زمین در راهروهای فرودگاه هنگام تأخیرهای بی پایان کتاب خوانده ام. در کتابم ، کتاب کتاب پایان زندگی شما ، درباره کتابهایی می نویسم که مادرم هنگام مرگ از سرطان لوزالمعده با مادر خواندم. در طول این دو سال ، من اغلب وقتی ساعت ها را در اتاق انتظار بیمارستان یا مطب های دکتر می گذراندم ، یا وقتی مادر مشغول شیمی درمانی بود کنار مادر نشسته بودم. و گرچه به هیچ وجه به آن مکان ها نگاه نمی کنم ، کتابهایی که در آن نقاط می خوانم خاطرات خاصی برای من دارند. به یاد دارم که آنها کمک کردند مادر و من را از آن تنظیمات خارج کنند. آنها ما را از آنجا به جاهای دیگر آوردند. این کتاب ها خاطرات آن مکان ها را به یادگار می آورند ، اما به روشی که باعث می شود هم از کتاب و هم از زمانی که من و مامان با هم داشتیم سپاسگزاری کنم.
بنابراین اگرچه من تقریباً در هر کجا می توانم بخوانم و بخوانم و به نقشی که کتاب در کمک به تحمل شرایط تقریباً غیر قابل تحمل ایفا کرده است ، بپذیرم ، اما مکان های موردعلاقه خاصی که دوست دارم بخوانم را دارم. اینها مکانهایی است که وقتی کتابی در دست دارم به دنبال آنها می گردم. و من دوست دارم فکر کنم نوعی هنر در جفت شدن مکان مناسب برای خواندن با یک کتاب مناسب وجود دارد.
در اینجا 11 مورد از بهترین مکان ها برای خواندن کتاب آورده شده است ، و برخی از افکار در مورد اینکه چه نوع کتاب هایی متناسب با هر مکان است ، آورده شده است.
1) قطارها برخی از بهترین تجربیات خواندن را به من ارائه داده اند. چیزی در مورد ریتم ریل وجود دارد که زمان را متوقف می کند و ذهن من را متمرکز می کند. من قبلاً روزنامه نگار سفر بودم و در سال 1985 ، یکی از بهترین وظایف جهان را به من دادند - با قطار ترانس-مغولستان و ترانس سیبری با قطار از هنگ کنگ به برلین بروم. در قطار از ایرکوتسک به مسکو بود که جنگ و صلح را خواندم. چه چیزی می تواند بهتر باشد؟
2) بارها در رستوران های آرام و یا در لابی های هتل برای مطالعه عالی هستند. اگر در یک شهر عجیب و غریب هستم و مجبورم تنهایی غذا بخورم ، همیشه پشت یک میز احساس غم و ناراحتی می کنم. اما نشسته در یک بار با یک کتاب در دست و چیز خوب برای خوردن و نوشیدن ، احساس می کنم یک مرد مرموز بین المللی هستم. خواندن نوار مورد علاقه من؟ رمان و تریلر جاسوسی. من اخیراً قسمت بزرگی از فیلم The Exats را که پرچم و جادوگر کریس پاون است در یک کافه رستوران خواندم.
3) صندلی کنار آتش خروشان. من می دانم که این یک حرف کلیشه ای است ، اما صدای خرخر و گرما همراهی فوق العاده ای برای خواندن است. و آتش مانند نوعی ساعت شنی عمل می کند - شما می توانید یک چوب دیگر بریزید و در یک فصل دیگر غوطه ور شوید یا تا زمان خاموش شدن آتش بخوانید. آتش های خروشان باعث می شود که به دنبال کتاب های سنگین داستان تاریخی بروم ، کتاب هایی مانند As Meat Loves Salt نوشته ماریا مک کان یا تالار گرگ هیلاری مانتل.
4) پارک ها برای خواندن عالی هستند. ما کمی پارک جیبی درست در خارج از ساختمان خود با نیمکت ها ، گل نرگس (در بهار) و یک مجسمه از یک پسر بچه خمیر بسیار خوش تیپ ، یادبود جنگ جهانی اول ، داریم. من فکر می کنم پارک ها و شعرها به خوبی با هم مطابقت دارند و پسر خمیر باعث می شود احساس کنم باید زیگفرید ساسون یا ویلفرد اوون را بخوانم.
5) یک صندلی راحت. هر صندلی راحتی برای یک کتاب فریاد می زند. هر کتابی
6) کتابخانه عمومی. برخی از بزرگترین تجربیات خواندن من در کتابخانه ها بوده است. من مخصوصاً کتابخانه های کوچک و بزرگ را دوست دارم ، زیرا به این ترتیب می توانید در کتابهای تصادفی اتفاق بیفتید و می توانید کتابی را که هرگز فکرش را نمی کردید بخوانید. این مکان عالی برای آزمایش انواع کتاب ها و ژانرهای مختلف است. و محاصره شدن توسط خوانندگان دیگر ، این چیز مهم مشترک همه ما را به شما یادآوری می کند.
7) کافی شاپ ها این روزها به بسیاری از افراد "لپ تاپ" می گویند. به من ، آنها هنوز هم می گویند "کتاب". به دلایلی ، احساس می کنم که در کافی شاپ ها برای داستان نویسی خارش می خورم. در کافی شاپ محلی من (کافه مینروا در خیابان چهارم غربی ، نیویورک) بود که به طور مناسب ، کتابی درخشان و با جلوه زیبایی از یکی از دوستانش ، جیمی جیمز ، به نام Rimbaud در جاوا خواندم. این تاریخ ، نقد ادبی و "بازسازی خیالی" را با هم مخلوط می کند.
8) هواپیماها زمان زیادی را برای خواندن فراهم می کنند و برخی از به یاد ماندنی ترین تجربیات خواندن من در هوا بوده است. بسیاری از مردم از سفر با هواپیما شکایت دارند ، اما من هنوز آن را دوست دارم. سفر واقعی هواپیما یعنی. سوار شدن و پیاده شدن از هواپیما و تأخیری که بدون آن می توانم انجام دهم. اما همین که با یک کتاب جاذب آشنا شدم ، بسیار خوشحالم. بعضی ها دوست دارند یک کتاب چاق در هواپیما بیاورند ، اما من یک دسته کوچک رمان و رمان کوتاه را دوست دارم ، زیرا هرگز مطمئن نیستم حال و هوایم چگونه خواهد بود.
9) هر ایوان دارای صندلی چوبه دار ، تخت خواب یا صندلی آدیروندک. ایوان ها برای خواندن ، صحبت کردن ، استراحت طراحی شده اند. برخی از بهترین تجربیات خواندن من در ایوان دوستان بوده است ، خصوصاً وقتی که آنها مجموعه ای از کتابها را برای خواندن من گذاشته اند. من خواننده ساحل نیستم - شن و ماسه زیاد ، تابش خیره کننده زیاد. اما ایوان یا عرشه مشرف به ساحل از همه دنیاهای ممکن بهتر است ، به ویژه هنگام خواندن کتابی که دوست شما فقط برای شما انتخاب کرده است.
10) تختخواب. اینجا جایی است که بیشتر خواندنم را انجام می دهم. اینجاست که من کتاب «تعادل خوب» نوشته روهینتون میستی و کریستوفر و نوع او از کریستوفر ایشروود و «شبنم شکن» نوشته ادویج دانتیکات و دوازده آلیستر مک لین و صدها کتاب مورد علاقه دیگر را خواندم. نظرسنجی غیررسمی من نشان می دهد که بیشتر افرادی که کتاب می خوانند بسیاری از خواندن های خود را در رختخواب انجام می دهند.
11) اگر پشت میز صبحانه می خوانم ، این بدان معناست که آنقدر در کتابی که هنگام خواب می خواندم جذب شده ام و نمی توانم صبر کنم تا دوباره به آن برگردم. بنابراین برخی از کتابهای مورد علاقه من کتابهای تختخوابی و میز صبحانه هستند.
من مطمئن هستم که شما نقاط مورد علاقه خود را برای خواندن دارید. من دوست دارم نه فقط جایی که دوست دارید بخوانید بلکه کتابهایی را که در آن مکانها خوانده اید ، بشنوم.
منبع: https://nashremahi.com/
https://www.powells.com/post/lists/the-11-best-places-to-read