کتاب زیبای سور بز اثری از یوسا

حتما تا به الان در مورد کتاب ها خیلی شنیده اید، کتاب ها دارای موضوعات و عنوان های متنوعی هستند، کتاب ها می توانند ما را برای ساعت های از زندگی واقعی دور کنند و با داستان خودشان همراه کنند. یکی از مهم ترین معیار هایی که بای انتخاب کتاب مورد توجه قرار می گیرد، عنوانی است که برای کتاب انتخاب می شود، گاعی اوقات کتاب ها با معمولی ترین عنوان ها می توانند زیباترین مفاهیم را داشته باشند. کتابی که شما برای خواندن انتخاب می کنید، باید با توجه به سلیقه و نوع دیدگاهتان باشد. البته توجه داشته باشید تا زمانی که شما کتابی را برای بار اول جهت مطالعه انتخاب نکنید، نمی توانید به نوع سلیقه و دیدگاه خود پی ببرید و پس از آن کتاب های دیگر را برای مطالعه انتخاب کنید. در این مقاله می خواهیم در مورد یکی از بهترین و پرفروش ترین کتاب های رمان با شما علاقه مندان به کتاب صحبت کنیم. در ادامه با ما همراه باشید تا در مورد کتاب سور بز با شما صحبت کنیم.

رمان سور بز اثر ماریو بارگاس یوسا، یکی از مهم‌ترین رمان‌نویسان و مقاله‌نویسان معاصر آمریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است. یوسا که نویسنده کتاب‌های بزرگی مانند: سور بز – جنگ آخرالزمان – سال‌های سگی – گفتگو در کاتدرال و… است، در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. موسسه نوبل در وصف آثار او چنین نوشته است:

برای نمایش ساختار قدرت و تصویرهای بُرّنده از مقاومت‌ها، شورش‌ها و شکست‌های فردی.

سور بز یکی از بهترین‌های رمان‌های یوسا است که خود او درباره آن می‌گوید: «فکر نوشتن این رمان از سال ۱۹۷۵ در سرم بود و شش سال قبل نوشتنش را شروع کردم. اما زمانی دراز در این فکر بودم و هرچه را که درباره تروخیو، درباره سی و یک سال حکومت او بر جمهوری دومینیکن پیدا می‌کردم می‌خواندم. به دومینیکن رفتم و بایگانی‌ها را بررسی کردم. بخصوص روزنامه‌ها و مجله‌های آن دوران را – اینها منابع بسیار خوبی بودند. به راستی باورنکردنی بود که مردم دومینیکن در آن ایام چه نوع روزنامه‌هایی می‌خواندند. همچنین با خیلی از افراد گفتگو کردم.»

ماریو بارگاس یوسا، در همین مصاحبه می‌گوید که برای نوشتن کتاب سور بز با یکی از خطرناک‌ترین جانیان و شکنجه‌گران آن زمان هم صحبت کرده است و از هر اطلاعاتی برای نوشتن بهتر کتاب استفاده کرده است. و خواننده وقتی کتاب را مطالعه می‌کند، به معنای واقعی کلمه خود را در برابر یک کتاب مهم و عالی می‌بیند. در ادامه با معرفی کتاب سور بز با ما همراه باشید.

[ معرفی کتاب: رمان پدرو پارامو – ادبیات آمریکای لاتین ]

خلاصه کتاب سور بز

سور بز داستان زندگی تروخیو یکی از بدنام‌ترین و فاسدترین دیکتاتورهای آمریکای لاتین است. کسی که برای ۳۱ سال بر کشور دومینیکن حکومت کرد و هر نوع مخالفتی را سرکوب و از بین می‌برد. یکی از شخصیت‌های کتاب او را «از دستیاران باکفایت شیطان» می‌داند و شخصیتی دیگر او را شیطان می‌خواند و می‌گوید:

تمام بلایایی که کشورش در طول تاریخ به واسطه اشغال شدنش توسط‌ هائیتی، تهاجم اسپانیا و آمریکا، جنگ‌های داخلی، نزاع بین فرقه‌ها و رهبران شان، تحمل کرده و تمام فجایع طبیعی، مثل زمین لرزه و توفان‌های ویران‌گر که از آسمان و دریا و مرکز زمین بر مردم دومینیکن نازل شد، یک طرف و بلایی که تروخییو با استبداد خودش بر سر این کشور آورد، یک طرف.

داستان رمان سور بز در دو برهه‌ی زمانی و در سه خط داستانی در هم تنیده روایت می‌شود. در ابتدا داستان هولناک اورانیا دختر چهل و نه ساله‌ی مجرد سناتور کابرال، که در چهارده سالگی توسط پدرش به دیکتاتور هفتاد ساله تسلیم و مورد تجاوز قرار گرفته روایت می‌شود. او پس از سال‌ها دوری و زندگی در آمریکا اکنون به دیدن پدر علیلش برگشته است. از طریق تگ‌گویی‌های تلخ او با پدرش با قسمتی از وقایع دوران سیاه و تراژیک حکومت سی ساله‌ی تروخیو آشنا می‌شویم که یکی از همین موارد سرگذشت بسیار دردناک خود اورانیا است. البته در رمان متوجه می‌شویم که او تنها قربانی جنسی دومینیکن نبوده است.

جرم و جنایت بود، پدر. اورانیا به چشم‌های مرد مفلوج نگاه می‌کند، و مرد به مژه زدن می‌افتد. «شاید دزدهایی که خانه مردم را می‌زنند، یا لات و لوت‌هایی که توی خیابان کیف و ساعت و گردنبند مردم را می‌قاپند، اینقدر زیاد نبودند. اما مردم کشته می‌شدند، شکنجه می‌شدند، کتک می‌خوردند، مردم گم و گور می‌شدند. حتی نزدیک‌ترین آدم‌ها به رژیم. مثلا پسرش، آن رامفیس خوش قیافه، چه کثافتکاری‌ها که نکرد. تو از فکر اینکه من نظرش را جلب کنم چه جور به لرزه می‌افتادی.»

خط داستانی دوم به دیکتاتور – تروخیو – و زندگی او از صبح تا شب اختصاص دارد. در این فصل‌ها، با شخصیت تروخیو و کارهای روزمره او روبه‌رو می‌شویم. با افراد مورد اطمینان دیکتاتور که برنامه‌ها و کارهای کثیف او را پیش می‌برند و همچنین با فساد نزدیکانش روبه‌رو می‌شویم.

و در انتها، در خط داستانی سوم، داستان افرادی که قصد دارند بُز یعنی تروخیو را ترور کنند قرار دارد. این افراد، افسران ناراضی هستند که هر کدام با انگیزه‌ای منتظر رسیدن لحظه مناسب و ترورش هستند. در انتظار رسیدن لحظه مناسب، نویسنده سرگذشت هر کدام از این افراد و رابطه‌ای که با دیکتاتور دارند را شرح می‌دهد و از انگیزه‌های آن‌ها می‌گوید.

فصل‌های کتاب به ترتیب این سه خط داستانی را نقل می‌کند و در هر فصل خواننده با برخی از جنایت‌های تروخیو آشنا می‌شود. همان‌طور که در ابتدای این مطلب مطالعه کردید، یوسا برای نوشتن کتاب سور بز اطلاعات زیادی جمع‌آوری و با بسیاری از افراد مصاحبه کرد و رمانی بر اساس واقعیت، به زیباترین و خلاقانه‌ترین شکل ممکن خلق کرده است.

عنوان کتاب از یک ترانه دومینیکنی گرفته شده است که در آن روز سی‌ام ماه مه، روز مُردن تروخیو است. بخشی از این ترانه در ابتدای کتاب آمده است:

روز سور بُز، سیِ ماه مه

روز شادی و عیش مردمه

می‌ریزن بیرون همه از خونه

کوچه و بازار پر هیاهو، پر همهمه

تروخیو کودکی‌اش در حلبی‌آبادها گذرانده شده و حال با انجام اصلاحاتی به قدرت رسیده، اما در ادامه این قدرت او را به دیکتاتوری سرکوب‌گر و خشن تبدیل کرده است. دیکتاتوری که سی و یک سال با ایجاد فضای وحشت و خفقان سیاه‌ترین دوران تاریخی را برای مردم دومینیکن رقم زده است. اما این تنها یک وجه از رمان سور بز است، یوسا با بر هم زدن خط سیر مستقیم تاریخ و با در هم آمیختن وقایع تاریخی، دو وجه دیگر از داستان را بازگو می‌کند. آنچه وحشتناک است دیکتاتوری ست که از دامان دیکتاتوری قبل زاده می‌شود. دیکتاتوری با عقده‌ها و ظلم‌های جدید.

[ مطلب مرتبط: کتاب صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز – ادبیات آمریکای لاتین ]

درباره کتاب سور بز

اگر با قلم ماریو بارگاس یوسا آشنا باشید، می‌دانید که رمان‌های این نویسنده بسیار با مهارت نوشته شده و توانایی داستان‌سرایی او حد و اندازه ندارد. اگر هم با قلم یوسا آشنا نیستید پیشنهاد می‌کنم این رمان را که در لیست کتاب‌های پیشنهادی کافه‌بوک نیز قرار دارد، بخوانید تا علاوه بر اینکه از طرفداران یوسا شوید، از قدرت قلم او هم شگفت‌زده شوید. یوسا هر خواننده‌ای را – چه خوانندگان جدی و چه خوانندگان عادی – تحت تاثیر قرار می‌دهد.

از زیبایی قلم ماریو بارگاس یوسا که بگذریم، داستان رمان سور بز نیز بسیار مهم و تامل‌برانگیز است. این رمان برگی از تاریخ است و درس‌های زیادی برای دادن به خواننده دارد. حتما کتاب‌ها و رمان‌های مختلفی درباره حکومت‌های دیکتاتوری مطالعه کرده‌اید و یا مثلا کتابی مانند رمان ۱۹۸۴ را خوانده‌اید و می‌دانید که سیستم حکمرانی در این موارد چگونه است. اما چیزی که در این کتاب عجیب است، عشق ورزیدن مردم به دیکتاتور خودشان است. در فصل‌های مختلف کتاب ارادت مردم به تروخیو موج می‌زند و می‌بینیم که جلوی در هر خانه‌ای نوشته‌ای در ستایش از تروخیو وجود دارد. در واقع می‌بینیم که میلیون‌ها آدم، له شده زیر بار تبلیغات و نبود اطلاعات، خو کرده به توحش به زور تلقین و انزوا، محروم از اراده آزاد و حتی از کنجکاوی، به سبب ترس و عادت به بردگی و چاپلوسی، قادر بودند تروخیو را پرستش کنند. نه اینکه فقط از او بترسند، بلکه دوستش داشته باشند، همان‌طور که بچه‌ها بالاخره دلبسته پدر و مادر می‌شوند، به خودشان اطمینان می‌دادند که شلاق و کتک به صلاحشان است، محض خیرخواهی است.

نفوذ تروخیو در ذهن مردم در حدی است که آن‌ها وقت‌شناسی و وقت‌شناس بودن را از جمله فضیلت‌هایی می‌دانند که تروخیو با خود آورده است! در بین مردمی که این‌چنین مسموم شده‌اند، ارزش کار گروهی آگاه که قصد دارند سر مار را قطع کنند، دو چندان است.

یک بار دیگر اشاره کنم که این رمان براساس واقعیت نوشته شده است. بنابراین اگر جایی در کتاب با موضوعی روبه‌رو شدید که در مورد آن اطلاعاتی نداشتید، به راحتی می‌توانید با جستجو در اینترنت به موضوع پی ببرید. هرچند خود کتاب شما را کنجکاو می‌کند که بیشتر و بیشتر درباره زمان حکومت تروخیو اطلاعات کسب کنید.

ماریو بارگاس یوسا در مصاحبه‌ای که در کتاب چرا ادبیات آمده است درباره شعر و داستان خوب می‌گوید: «معتقدم اگر شعر خوب یا رمان خوبی بخوانی چیزی از آن در وجود تو می‌ماند، در وجدان تو، در شخصیت تو می‌ماند و از راه‌های مختلف به تو کمک می‌کند.» حال من هم قصد دارم به شما بگویم که با خواندن رمان سور بز بدون تردید چیزی از آن در وجود شما می‌ماند.

جملاتی از متن کتاب سور بز

مرض هرچه سخت‌تر، درمانش هم سخت‌تر! (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۱۴)

تو، اورانیا، سر در نمی‌آری، هرچند خیلی چیزها از آن دوران فهمیده‌ای. در آغاز بعضی از چیزها رخنه‌ناپذیر به‌نظر می‌آمد، اما بعد از خواندن، گوش دادن، تحقیق کردن، فکر کردن بالاخره توانستی سر دربیاوری که چطور میلیون‌ها آدم، له شده زیر بار تبلیغات و نبود اطلاعات، خود کرده به‌توحش به‌زور تلقین و انزوا، محروم از اراده آزاد و حتی از کنجکاوی، به‌سبب ترس و عادت به‌بردگی و چاپلوسی، قادر بودند تروخیو را پرستش کنند. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۸۹)

تروخیو بعد از مکث کوتاهی گفت: «من وقتی باید بکشم دستم نمی‌لرزد. گاهی اوقات حکومت کردن وادارت می‌کند دستت را به‌خون آلوده کنی. من خیلی اوقات برای این مملکت دستم را آلوده کرده‌ام. اما آدم باشرفی هستم. قدر آدم‌های وفادار را می‌دانم، نمی‌دهم بکشندشان.» (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۱۴۴)

یعنی می‌شد که جمهوری دومینیکن بالاخره یک کشور عادی بشود، مملکتی با مطبوعات آزاد، حکومت منتخب مردم، و دستگاه عدالتی که واقعا لایق این اسم باشد؟ آنتونیو آهی کشید، برای رسیدن به‌این آرزو کلی جان کنده بود و هنوز نمی‌توانست به‌خودش امید بدهد. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۱۵۱)

تنها راه رهایی از این جباریت کشتن جبار است. بقیه کارها بی‌فایده است. می‌بایست کسی را نابود می‌کردی که تمام رشته‌های این تار عنکبوت هول‌انگیز به‌او ختم می‌شد. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۲۱۰)

باور نمی‌کردم که او به‌دوست قدیمی خودش نارو بزند. خب دیگر، سیاست یعنی همین، آدم روی جنازه دیگران جلو می‌رود. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۳۱۶)

بدترین چیز آشکار کردن ناامیدی جلو زیردست‌هاست. با دل خونین باید لب خندان داشته باشی. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۳۱۷)

چشم کابرال به‌کلامی از تاگور افتاد که در قابی چهارگوش و کوچک در فاصله قفسه‌ها به‌دیوار کوبیده بودند: «کتاب وقتی باز است ذهنی است که حرف می‌زند، وقتی بسته است دوستی است به‌انتظار، وقتی فراموش می‌شود جانی است که می‌بخشاید، وقتی نابود شود، دلی است که می‌گرید.» (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۳۲۴)

برای آن که نگذارند بخوابد پلک‌هایش را با نوار چسب به ابروهاش چسبانده بودند. وقتی به‌رغم باز بودن چشم‌هاش به‌حال نیمه‌بیهوشی می‌افتاد با چماق بیس‌بال به‌جانش می‌افتادند. بارها موادی غیرخوارکی را توی دهانش تپاندند، گاه متوجه می‌شد که آنچه به‌خوردش می‌دهند مدفوع است و بالا می‌آورد. اما بعد از مدتی چنان سریع به‌موجودی غیرانسان بدل شد که هرچه را به‌دهانش می‌کردند فرو می‌داد. در مراحل اول که شکنجه با برق بود، رامفیس ازش بازجویی می‌کرد. یکسر پرسشی مشابه را تکرار می‌کرد تا ببیند به‌تناقض‌گویی می‌افتد یا نه. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۵۱۲)

این هم آن خانه مشهور، در کیلومتر نه، دورتادورش دیوار بتونی بلند. از باغی گذشتند و او ملک ییلاقی آبادی را دید با یک خانه اربابی قدیمی و در دو طرفش چند بنای ساده روستایی. از فولکس واگن بیرونش کشیدند. از راهروی تاریکی گذشت که هر دو طرفش سلول‌هایی بود پر از مردان عریان، و بعد از پله‌هایی طولانی پایین بردندش. از بوی تند مدفوع و استفراغ و گوشت سوخته چیزی نمانده بود از حال برود. به‌یاد جهنم افتاد. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۵۱۸)

حق‌ناشناسی مردم از همان زمان خیانت یهودا به مسیح ثابت شده بود. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۵۴۸)

سیاستمدار واقعی را وقت بحران می‌شناسند. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۵۸۰)

شعری از پابلو نرودا خواند. سرش را بیخ گوشم گذشته بود، لب‌هاش و سبیل کوچکش به‌لاله گوشم به‌موهایم می‌سایید. «سکوتت را دوست دارم، چنان که گویی تو اینجا نیستی، چنان که گویی چشمانت پریده‌اند و رفته‌اند، چنان که گویی بوسه‌ای دهانت را بسته است.» وقتی به کلمه «دهان» رسید دستی به‌صورتم کشید و لب‌هایم را بوسید. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۶۰۶)

مشخصات کتاب

• عنوان: سور بز

• نویسنده: ماریو بارگاس یوسا

• ترجمه: عبدالله کوثری

• انتشارات: علم

• تعداد صفحات: 623