مهارت های جانبی لازم برای موفقیت در کسب و کار

وقتی به هسته‌ی مرکزی یک کسب‌و‌کار می‌نگریم، متوجه می‌شویم که همه‌ی کسب‌و‌کارها اساسا از تعدادی از افراد تشکیل شده‌اند که به سوی هدف مشترکی در حال حرکتند. هرچه همکاری این افراد موثرتر باشد، بالطبع موفقیت در آن تجارت نیز بیشتر می‌شود. اگر همکاری و همدلی را بعنوان چرخ‌های یک بیزینس در نظر بگیریم، مهارت‌های کسب‌و‌کار بعنوان روان‌کننده‌های حرکت این چرخ‌ها تلقی می‌شوند.

فرقی نمی‌کند که شما در چه شغل یا صنعتی مشغول به کار هستید، هوش تجاری قوی کمک زیادی به موفقیت شما می‌کند. در این مقاله به بررسی مهارت‌هایی می‌پردازیم که هر صاحب کسب‌و‌کار و یا کارکنان آن‌ها باید بداند.

مهارت های کسب و کار چه هستند؟

مهار‌ت‌های کسب‌و‌کار، پایه و اساس هر بیزینسی هستند و شامل مهارت‌های نرم از جمله ارتباطات و مهارت‌های سازمانی و تحلیلی‌اند که تضمین‌کننده‌ی موفقیت تجارتتان هستند. تفکر انتقادی، تربیت‌پذیری و هنر مذاکره از دیگر مهارت‌های نرم هستند.

به گفته کتی روسینکو، استاد مدیریت در مدرسه‌ی کسب‌و‌کار توماس جفرسون: "مهارت‌های کسب‌و‌کار مجموعه‌ای از اصطلاحات و اعمالی هستند که افرادی که یک بیزینس را راه‌اندازی می‌کنند، آن‌ها را به کار می‌گیرند. همچنین، اصطلاحات و اعمال رایجی هستند که در سازمان‌های تجارتی نیز به کار برده می‌شوند."هر نظامی، زبان مخصوص خودش را دارد. مهارت‌های کسب‌و‌کار زبان مخصوص هر بیزینسی هستند."

برای مثال، وقتی همه مردم دنیا درک مشترکی از اصطلاحات مالی داشته باشند، به‌راحتی می‌توانند بر سر ارزش و قیمت یک شرکت و یا یک کارخانه به توافق برسند. در یک سازمان، مهارت‌های کسب‌و‌کار به کارکنان آن مجکوعه کمک می‌کند تا ارتباط بهتری با همکاران خود و همچنین مشتریان داشته باشند.

1. ارتباط سازی

همه‌ی بیزینس‌ها توسط مردم برای مردم اداره می‌شوند. چگونگی ساختن ارتباط میان افراد تعیین کننده‌ی این است که کسب‌و‌کارها تا چه حد می‌توانند در مسیر موفقیت پیشروی کنند. در درون یک سازمان، ارتباط سالم میان کارکنان با یکدیگر باعث ایجاد فرهنگ سازمانی می‌شود. در خارج از سازمان، این ارتباط باعث بهتر شناخته شدن برند آن کسب‌و‌کار می‌شود.

برندسازی و ایجاد شهرت و تصویرسازی از یک تجارت، معمولا توسط اولین تاثیری که مشتریان از ادب و کاربلد بودن کارکنان یک بیزینس می‌گیرند، تعیین می‌شود. همچنین برای ایجاد یک تصویر مثبت از برندتان، باید توانایی این را داشته باشید که آنچه در ذهنتان می‌گذرد را هم بصورت شفاهی و هم بصورت کتبی بصورت شمرده شمرده به مشتریانتان منتقل کنید.

از آنجایی که همه‌ی بیزینس‌‌ها به تامین‌کنندگان، فروشندگان و سرمایه‌گذاران نیاز دارند، مهارت ارتباط سازی بین صاحبین کسب‌و‌کارها نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. مهارت ارتباط سازی موثر، از شما یک عضو تاثیرگذار در هر سمت اجرایی در بیزینستان می‌سازد.

2. هنر مذاکره

چه متوجه شده باشید چه نه، شما هرروز درگیر مذاکره هستید. اما بیشتر این مذاکرات بصورت غیررسمی هستند مثلا اینکه برای شام چه غذایی درست کنید؟ یا اینکه در تعطیلات بعدی با خانواده خود به کجا سفر کنید؟ اگرچه، مذاکرات رسمی یکی از کلیدهای اصلی در موفقیت یک تجارت هستند و نیازمند دست‌یابی به فاکتورهایی از قبیل توافق، تفاهم، مشارکت، ارائه استراتژی و ارتباط سازی موثر است.

مهارت مذاکره صرفا این نیست که برنده‌ی یک بحث باشیم. گاهی جلوگیری از بحث‌های بی‌مورد نیز نیازمند فنون مذاکره‌ی قوی است. بهترین مذاکره کننده‌ها آن‌هایی هستند که بدون ایجاد تنش‌های بیهوده، به یک توافق دوطرفه برسند. با تقویت هنر مذاکره در خود، مهارت ارتباط سازیتان را نیز تقویت می‌کنید چرا که یاد می‌گیرید که چه حرفی را چه موقع و چگونه بیان کنید تا نتیجه‌بخش واقع شود.

3. قدرت رهبری

مهارت رهبری کردن برای هرکسی که قصد موفقیت در هر کسب‌و‌کاری را دارد لازم است؛ حتی اگر نقش مدیریت نداشته باشد. قدرت رهبری به معنای قدرت مدیریت نیست. رهبری بیشتر بر روی افراد تمرکز دارد تا بر روی فرایند کارها.

رهبران قدرتمند به کارکنان یک مجموعه انگیزه کافی برای موفق شدن می‌دهند و همچنین همکاری و کار گروهی بین اعضای یک مجموعه را راحت‌تر می‌کنند. آن‌ها با استفاده از مهارت‌های ارتباط میان فردی، مشارکت و همکاری را در بین اعضای گروه پرورش می‌دهند و محیط کاری پربار و مطبوعی را می‌سازند.

قدرت رهبری شامل داشتن مهارت در ایجاد ارتباطات موثر، انعطاف‌پذیری‌، فداکاری، داشتن انگیزه کافی، مهارت حل مسئله، مثبت‌اندیشی و آمادگی برای پذیرفتن مسئولیت‌هاست.

4. مدیریت

در حالی‌که رهبری بر روی افراد و ایجاد فضای مشارکتی بین افراد تمرکز دارد، مدیریت مسئول اتحاد اعضای یک تیم به سمت هدفی واحد است. مدیران، فرایندهای مربوط به دستیابی به اهداف کسب‌و‌کار را توسعه می‌دهند و اجرا می‌کنند. این فرایندها شامل اختصاص منابع و سازمان‌دهی تیم‌ها است.

بخشی از یک مدیریت خوب این است که توانایی این را داشته باشید تا از دور و نزدیک بتوانید افراد یک مجموعه را رهبری کنید. درحالی‌که تاثیرگذاری یک رهبر بیشتر در محیط حاضر و در رابطه با تک تک تیم‌ها حس می‌شود، مدیران باید توانایی این را داشته باشند که فرهنگ سازمانی را نیز ایجاد کنند.

تقویت مهارت مدیریت در خود باعث می‌شود که ارتباط و مشارکت بیشتری نیز با مدیران خود داشته باشید. زمانی‌ که درک درستی از چالش‌ها و اهداف دیگر داشته باشید، بهتر می‌توانید با هم در راستای پیدا کردن راه حل و رسیدن به چشم‌اندازهای یک مجموعه همکاری کنید.

5. تفکر انتقادی

درست از زمانی که کسب‌و‌کارتان را راه‌اندازی می‌کنید، "تصمیم گیری" تبدیل به یکی از کارهای روتین شما می‌شود. این تصمیم‌ها ممکن است در حوزه‌های مختلفی گرفته شوند؛ انتخاب انجام کدام پروژه، انتخاب اشخاص مناسب برای مسئولیت‌های مختلف، اختصاص منابع و بودجه برای طرح‌های مختلف و ... همگی از مثال‌های تصمیم‌گیری‌های روزمره هستند که صاحبین کسب‌و‌کار با آن‌ها سروکار دارند.

رهبران کسب‌و‌کارها دائما در حال تصمیم‌گیری هستند و این تصمیم‌ها ممکن است در محیط‌هایی گرفته شوند که بشدت پویا و قابل تغییرند و این رهبران باید با پارامتر و متغیرهای گوناگونی که در این فضاها وجود دارند سازگار باشند و بهترین تصمیم‌ها را بگیرند. همچنین برای امور غیرقابل انتظاری که ممکن است برای هر تجارتی رخ دهد، آماده باشند.

طبق گفته‌ی جیم گلن،عضو دانشکده دانشگاه DBA والدن:"برای کسانی که در موضع مدیریت و تصمیم‌گیری‌های حساس برای یک کسب‌و‌کار هستند، قدرت آنالیز سریع اطلاعات و پاسخ مناسب به محیط تکنولوژیکی و دائما در حال تغییر، نیازمند یک تفکر انتقادی پرورش یافته هستند." به توانایی آنالیز دقیق اطلاعات و اتخاذ تصمیم‌های هدفمند بر پایه‌ی آن اطلاعات، تفکر انتقادی می‌گویند.

6. مهارت های کامپیوتری

امروزه داشتن مهارت‌های کامپیوتری از شرایط استخدام در بسیاری از شرکت‌هاست. بسیاری از بیزینس‌ها خواهان حداقل‌هایی از سواد کامپیوتری در کارکنانشان هستند. مهارت‌هایی همچون word، Excel، کار کردن با برخی از نرم‌افزارهای اختصاصی مشاغل و ... در دنیای مدرن، آموختن هر مهارت کامپیوتری مرتبط با شغلتان، یک مزیت محسوب می‌شود.

گاهی برخی از کسب‌وکارها به افرادی نیاز دارند که دانش کمی درباره سیستم‌های مدیریت محتوا و یا طراحی وبسایت بدانند. اما از طرف دیگر، بیزینس‌های آنلاین که بستر فعالیتشان بر روی سایت و یا شبکه‌های اجتماعی است ترجیح می‌دهند که این کار را به شرکت‌های دیگری بسپارند که قیمت طراحی سایت ارزان‌تری نسبت به رقبا دارند و خود، تمرکزشان را بر روی فروش بیشتر محصولات و یا مارکتینگ می‌گذارند.

7. تحلیل داده

اطلاعات، نقش اساسی در تصمیم‌گیری در یک کسب‌و‌کار دارند. قبل از اینکه مدیران یک مجموعه، اقدام به تصمیم‌گیری درست در یک زمینه مشخص کنند، باید اطلاعات لازم و کافی مرتبط با آن موضوع را جمع‌آوری نمایند. به همین دلیل، کارفرماها برای کسانی که مهارت خوبی در جمع‌آوری، تحلیل، درک و گزارش اطلاعات دارند، ارزش قائلند.

با اینکه تحلیل داده بعنوان یک مهارت کمی (quantitative) در نظر گرفته می‌شود، اما شامل مهارت‌های نرم کسب‌و‌کاری نیز می‌شود. مثلا تفکر خلاق باعث می‌شود که تحلیلگران اطلاعات، راه‌حل‌های مفیدی را ارائه بدهند. همچنین، برای اینکه به دیگران کمک کنند تا درک درستی از این آنالیزها داشته باشند، باید مهارت ارتباط سازی خود را تقویت کنند.

8. سواد مالی

حتی اگر در سمت مالی یا حسابداری مشغول به کار نیستید، باز هم داشتن سواد مالی به دردتان می‌خورد. در تجارت، هیچ تصمیمی گرفته نمی‌شود مگر آن که در آن، مسائل مالی از جنبه‌های مختلفی بررسی شوند.

گلن می‌گوید: "برای مدیریت یک کسب‌و‌کار، توانایی درک وضعیت مالی، اجرای آنالیز نسبی مالی و بهینه‌سازی منابع در راستای یک برنامه‌ریزی درست، بسیار مهم است. قبل از اینکه راه بروید، نمی‌توانید بدوید. و راه رفتن در یک بیزینس بدین معناست که درک درستی از مفاهیم نسبتا پیچیده داشته باشید و بتوانید در هنگام نیاز، این مفاهیم را در عمل به کار گیرید."

9. هوش هیجانی

هوش هیجانی یا EQ یعنی اینکه شما احساسات خود و دیگران را درک کنید و بدانید که این احساسات چه تاثیری بر روی شرایط شما می‌گذارند. به گفته‌ی گلن: "افراد با EQ بالا از خود آگاهی، قانونمندی، مهارت‌های اجتماعی و عواطف و هیجانات برای درک و تنظیم و به‌کارگیری منطق و استدلال خود استفاده می‌کنند."

شرکت‌ها و کارخانه‌های بسیاری بدنبال جذب نیروی انسانی دارای هوش هیجانی بالا هستند؛ چرا که این افراد در یک محیط کاری گروهی، مشارکت و عملکرد خوبی دارند. در نهایت، باعث ایجاد یک فضای کاری مثبت و خوشحال می‌شوند.

همان‌طور که گلن می‌گوید: "نیروی کار خوشحال و راضی باعث خدمات‌رسانی بهتر و سودرسانی بیشتر به شرکت‌ها می‌شوند. با پیچیده‌تر شدن و میان‌رشته‌ای شدن بیزینس‌ها، توانایی کار کردن در تیم‌های چندمنظوره بشدت در موفقیت شخصی و یا سازمانی‌تان تاثیرگذار است." امروزه، برخی از کسب‌و‌کارها برای استخدام نیروی انسانی، تست سنجش EQ را نیز لحاظ می‌کنند.

10. نظم و انضباط

مهارت‌های انضباطی چیزی فراتر از مرتب کردن میز کار است؛ اگرچه همین کار کوچک هم جزء مهمی از نظم و سازمان‌دهی در نظر گرفته می‌شود. در مقیاس وسیع‍تر، سازمان‌دهی یعنی تعیین و اولویت‌بندی اهدافی برای یک تجارت و برنامه‌ریزی دقیق برای محقق کردن اهداف. افرادی که دارای مهارت‌های انضباطی قوی هستند، نقش سازنده‌تری در یک سازمان ایفا می‌کنند. آن‌ها مدیریت زمان بهتری دارند و کمتر پیش می‌آید که کارها را به تعویق بیندازند.

علاوه بر این، منظم بودن، هم‌تیمی بهتری از شما می‌سازد؛ چرا که این خصیصه به شما کمک می‌کند تا همه تسک‌ها را سر فرصت انجام دهید و در راس امور قرار گیرید. هرچه انضباط بیشتری داشته باشید، در برقراری ارتباط و تبادل ایده و ارائه راه‌حل با دیگر همکارانتان راحت‌تر خواهید بود.

11. تربیت پذیری

تربیت‌پذیری یعنی توانایی یادگیری سریع. تربیت‌پذیری رابطه مستقیمی با سازش و وفق‌پذیری دارد زیرا کسی که بتواند سریع مطالب جدید و پروسه‌های جدید را بیاموزد پس به سرعت هم می‌تواند خود را با تغییرات ایجاد شده در محیط کار وفق بدهد و تنظیم کند. کسی که یادگیری سریعی دارد، برگ برنده در دستان اوست. برای مثال اگر شما چیزی درباره تحلیل اطلاعات نمی‌دانید اما قدرت پردازش بالایی دارید، پس می‌توانید خیلی سریع از نرم‌افزارهای مربوطه استفاده کنید و حساب کتاب‌ها را انجام دهید.