نمایشنامه 13آبان 1399

͜

تعداد شخصیت :٤

اسامی: مجری ، مزاحم 2،مزاحم 1، پرستار تیمارستان

نگرانی مجری-ورود مزاحم١

مزاحم :١حاجی اتفاقی افتاده ؟

مجری:نه آقا برو بشین برو

مزاحم :١حاجی معلومه که یه اتفاقی افتاده

مجری: نه آقا برو من خودم درست میکنم وضعیت رو برو بشین

مزاحم:١آقا گوشامون که دراز نیست میفهمیم یه چیزیه دیگه

مجری: آقا برو بشین یکم گروه تئاتر دیر کردن

مزاحم : ١آقا حلش میکنم برات خودم بازیگرم دیگه تئاتر چهارتا جنگولک بازیه دیگه

مجری: برو بشین

مزاحم ٢بلند میشود و داد میزند

مزاحم :٢هووی فکر فقط خودت بلدی منم تئاتر بلدم

مزاحم :١تو چی میگی آقا این باشه من بازی نمی کنم

مزاحم :٢آقارو اصلا تو باشی بازی نمیکنم

مجری: (دو نفر را به سمت تما شا چیان هل میدهد)آقای نایبی این دو تا رو گردن

نمیگیرم

مزاحم:١(مجری رو میکشه کنار) آقا من خودم تو رو گردن میگیرم

مجری: عجب گیری اوفتادیم

مزاحم :١گیر افتادی کجا کلید ساز میشناسم بیاد گیر واکنه ها

مزاحم:٢بابا حسن رو میگی اونو دیگه همه میشناسن کلیداش گم میشه

مجری: آقا برید جان هرکس دوست دارید بحث سیاسی نکن

مزاحم :١آقا یه سوال میپرسم اگه جواب دادی که هیچ میرم و تو افق محو میشم اما

اگه نشد همینجا میمونم نقش بازی میکنم

مجری: بپرس

مزاحم :١(دستش را روی شونه ی مجری میگذاره و تکیه میده ) میدونی فرق موز و

نارگیل چیه ؟ سس ماست

مجری : (زیر شانه را خالی میکند ) برو بابا برو بشین ببینم

و آن دو را مینشاند به زور

تلفن مجری زنگ میخوره

مجری: چی دلار ٣٠تومن خب باشه بفروش برو یه پراید بگیر الان

-------------

مجری: چی پراید ١٤٠یعنی الان با ٢٠میلیون آدامس هم بهت نمیدن ؟ خدا حافظ

بعدا زنگ میزنم الان سر اجرام

مزاحم ٢وارد صحنه میشود

مزاحم :٢چی شده حاجی دلار شد ٣٠تومن ناراحتی

مجری: زایه نکن برادر من اینا همش حبابه

مزاحم :٢والا باب اسفنجی هم اینقدر حباب نداشت که اقتصاد ما داره

مجری: برو بشین ببینم

مزاحم :٢بیا دو تایی این مشکل رو حل کنیم برادر من به ظرفیت های داخلی فکر کن

بیا تا اون نیومده کار رو جلو ببریم

مجری: من بلد نیستم

مزاحم ١وارد صحنه میشه

مزاحم :١مجری مجری مجری اصلا این همه تزئین و دوچرخه و اینا مال چیه ؟

مجری: امروز روزمزاحم: عروسیه ؟

محری : روزه

مزاحم :١حنا وندونه؟

مجری: روزه

مزاحم :١تولدته

مجری: استکبار ستیزیه

مزاحم :١اون ١٣آبان روز دانش آموزه

مجری : بابا مگه امروز چند شنبه است

مزاحم ١٣ :٢آبان

مزاحم :١جوابت چه ربطی داشت این پرسید چند شنبه است

مجری: من دیگه رد دادم

مزاحم :١آقا یه سوال میپرسم اینو جواب بدی من رفتم بخدا از صبح تو کف این سوالم

مجری: ( با حرص) بگو

مزاحم :١فرق موز با نارگیل چیه ؟

مجری:( داد) دیووونه ام کردید

مزاحم :١ببین دیوونه ات نکردیم آدادم باید در این جور مواقع تجروبه داشته باشه اگه

تجربه داشته باشه کلید میاد دستش اگه نداشته باشه فکر میکنه کلید در دستشه بعد

میترسه فکر میکنه عاقله

مزاحم( :٢نگاه به افق) ای بسوزه پدر تجربه بسوزه پدر ترس بسوزه پدر جهل( از افق در

میاد)خب تو مگه کارگردان نیستی برادرمن

مجری: چرا

مزاحم :٢خب ما هم بازیگریم دیگه بزار بازی کنیم

مجری: یه تست ازتون میگیرم اگه بلد بودید میزارم بازی کنید ( اشاره به مزاحم ) ١تو

برو ته صحنه(بعد مزاحم) ٢تو همین جا وایسا (خطاب به مزاحم2)خب ببین تو الان

لات سر کوچه ای هیچی نمیفهمی فقط میخوای هیچ کس ازی این کوچه رد نشه

(میره سمت مزاحم ١)تو هم یه آدم متشخصی باید از این کوچه رد بشی باید بهش

بفهمونی که کارت واجبه باید رد بشی فکر کن یه نفر اون طرف داره میمیره فهمیدید

مزاحم ها: بله

مزاحم1: من متنخص مشننخص متتشخیوصم این لاته

مجری : آره

مزاحم1: من با کلوس این لا ابولاییه

مجری: آره

مزاحم 1: من کیف سامسونگ سا سا

مزاحم 2: سونامی ؟

مزاحم1:نه سام سو نا

مجری: سامسونت

مزاحم 1: ازهمونا دارم

مجری : باشه اکشن

مزاحم یک جلوی مزاحم٢میره

مزاحم :١من میخوام ردشم

مزاحم ٢روش رو بر میگردونه مزاحم ١میزنه رو شونه ی مزاحم ٢

مزاحم :١آقا گفتم میخوام رد شم

مزاحم٢(لاتی) نمیشه

مزاحم :١کارم واجبه یکی داره میمیره

مزاحم :٢نمیشه

مزاحم :١دونفر داره میمیره بزار برم

مزاحم :٢نمیشه

مزاحم :١پس من از اون ور میرم

دور میزنه طرف رو میره

مجری: وایسا ببینم چیکار میکنی

مزاحم :١تحریما رو دور میزنم

مجری: من گفتم باهاش مزاکره میکنی میفهمونیش

مزاحم :١بابا هیچی حالش نیست چیو بهش بفهمونم

مجری: دو باره میریم اینبار تو وایسا لات سر محل هیچی نمیفهمی نمیخوای کسی رد

شه اون میشه فرد متشخص اکشن

مزاحم ٢به سمت مزاحم ١میره

مزاحم :٢میخوام رد شم

مزاحم :١برو بابا ،باباتم نمیتونه رد شه تو رد شی

مزاحم :٢بزارم برم یکی داره میمره بفهم

مزاحم :١به من چه هیچکس حق رد شدن نداره

مزاحم ١و ٢باهم درگیر میشوند مزاحم ٢مزاحم ١رو میزنه کنار رد میشه

مجری: کات چیکار دارید میکنید

مزاحم :٢نمیزاشت برم دیگه اون یارو داشت میمرد

مجری: بابا اون فرضی بود

مزاحم:2دیدی مرد

مجری: کی ؟

مزاحم:2 فرزین دیگه

مجری: دیوونه ام کردید گفتم مذاکره راه دیگه ای جز مذاکره بلد نیستین

مزاحم ها : کی گفته بلد نیستیم به تعداد آدم ها راه برای رفتن هست

مجری: من دیگه هیچی نمیفهمم برید برید

مزاحم :١آقا اینو جوا ب بده من برم

مجری: دیگه چیه

مزاحم :١فرق موز و نارگیل چیه

مجری یقه ی مزاحم ١رو میگیره و سرش داد میزنه

مجری: من نمی دونم من نمی دونم چه میدونم به من چه ربطی داره

مزاحم :١پس یه سوال فنی فرق شیر موز با شیر نارگیل چیه

مجری: دیوونه ام کردین

یک نفر با لباس پرستاری میاد

پرستار: ا تو اینجایی ٢ساعت دارم دنبالت میگردم بیا بریم آمپولت رو بزن ببینم

مجری : اجرا دارم

پرستار: بیا برو ببینم هرسری لیست امیدشو میاره میگه اجرا دارم

مجری با پرستار میره

مزاحم :٢دیوونه بود

مزاحم :١مگه ندیدی همش از مزاکره حرف میزد