بانوی دام گستر


نینا مارکووا که دختری‌ست جسور و بی‌پروا، همیشه رؤیای پرواز را در سر می‌پروراند. وقتی نازی‌ها به اتحاد جماهیر شوروی حمله می‌کنند او خودش را به آب‌وآتش می‌زند تا به جادوگران شب بپیوندد، هنگی تشکیل‌شده از زنانِ بمب‌افکنِ شب که با تمام توان به نیروهای اشغالگر آلمانی حمله می‌کنند و از آنها انتقام می‌گیرند. وقتی پشت خط مقدمِ دشمن گرفتار می‌شود به دام یک زن نازی می‌افتد که قاتلی‌ست بی‌رحم و به نام «زن شکارچی» معروف است. تنها عاملی که نینا را زنده نگه می‌دارد زیرکی و شجاعت اوست.

یان گراهام، خبرنگار جنگیِ اهل بریتانیاست که به‌خاطر اتفاقات وحشتناکی که از سواحل اوماها تا محاکمه‌های نورمبرگ شاهدشان بوده متحول شده است. او بعد از جنگ به شکار نازی‌ها مشغول شده. ولی یکی از کسانی که دنبال آنهاست قسر در می‌رود: صیادی بدذات که به «زن شکارچی» معروف است. این مأمور سرسخت و قانونمند برای یافتن زن شکارچی با تنها شاهدی که موفق شده از دست آن زن زنده فرار کند متحد می‌شود: با نینای بی‌باک و ازخودراضی. ولی رازی مشترک وجود دارد که ممکن است مأموریتشان را از مسیر خود منحرف کند مگر اینکه یان و نینا خودشان را مجبور به مواجهه با آن کنند.

جردن مک‌برایدِ هفده‌ساله که در بوستون زندگی می‌کند تصمیم دارد عکاس شود. وقتی پدرش که مدت‌هاست همسرش را از دست داده خیلی ناگهانی با نامزد جدیدش به خانه می‌آید جردن خوشحال می‌شود. ولی موضوعی آزاردهنده در رابطه ‌با این بیوه آلمانیِ خوش‌صحبت وجود دارد. جردن که مطمئن است خطر در کمین است شروع می‌کند به موشکافیِ گذشته مادرخوانده‌اش-فقط برای اینکه بفهمد در زندگی گذشته او رازهایی وجود دارد-رازهایی که تمامِ آنچه را برای جردن عزیز و مهم است در معرض خطر قرار می‌دهد.