خاطرات مسابقات ماتریس یا MSi

سلام به دوستان و همراهان عزیز. من مهدی طالب نژاد هستم و ساکن مشهد اما بدلیل شرایط کاری و یک سری مسائل حدود 7 سال در جزیره کیش زندگی میکردم. تا الان موفق به کسب مقامات کشوری زیادی در عرصه مسابقات گیم مخصوصا کانتراسترایک شده ام. در این مقاله سعی می کنم از خاطرات و تجربیات بدست آورده خودم در این چند سال را برای شما بازگو و مکتوب کنم. امیدوارم لذت ببرید.


وقتی شروع کردم تقریبا این اندازه ای بودم :D
وقتی شروع کردم تقریبا این اندازه ای بودم :D

از کجا شروع شد؟

اگر اشتباه نکنم سال ۱385 بود که برای اولین بار بصورت کاملا اتفاقی وارد دنیای بزرگ گیم و بازی شدم. از اونجایی که صبح ها باید به مدرسه میرفتم (اصلا علاقه ای به درس خوندن نداشتم D:) و ظهر ها در جزیره کیش بدلیل آفتاب و گرمای شدید امکان بیرون رفتن نبود مجبور میشدم تا غروب داخل خونه بمونم تا هوا بهتر بشه و بعد با بچه ها بیرون بریم و فوتبال بازی کنیم. ظهر ها داخل خونه کلافه میشدم از بیکاری تا اینکه محمد امین (پسر همسایه) که واحد رو به رویی خونه ما بود به من بازی کانتر استرایک رو معرفی کرد و گفت میتونی تایم ظهر تا عصر رو با این بازی سَر کنی. من هم از همه جا و مخصوصا عاقبت اون بی خبر نصب کردم بازی رو و متاسفانه خیلی خوشم اومد. کار به جایی رسیده بود که با داداشم سر کامپیوتر دعوا میکردیم که بتونیم کانتر رو بازی کنیم و تقریبا بیخیال بیرون رفتن و دوچرخه سواری و فوتبال شده بودم. از مدرسه میرسیدم کیف رو پرت میکردم زمین و سیستم رو روشن میکردم به عشق همین بازی. حالا درسته یکم زیاده روی هم کردم و خانواده هعی تحریم میکردن من رو (کابل های سیستم رو برمیداشتن یا روی سیستم پسورد میذاشتن) اما خدا خیر گیم نت ها بده که همیشه بودن و هستن D:


نسخه آنلاین بازی

تقریبا 2-3 سال با همین فرمون جلو رفتم و کم کم داشتم دلسرد میشدم به بازیش و به سمت درس و ورزش میرفتم تا اینکه محمد امین خیر ندیده باز پیداش شد و نسخه آنلاین بازی رو واسه من نصب کرد :|

با این حرکت تقریبا کیش و مات شدم. با اینکه سن زیادی نداشتم اما اعتیاد شدیدی به بازی آنلاین اون و کل کل کردن توی اینترنت با بقیه بازی کن ها پیدا کرده بودم. هر مسابقه آنلاینی بود از پول خوراکی های مدرسه میزدم و بجای اون داخل مسابقه ها شرکت میکردم. توی همه دفتر و کتاب هام عکس تفنگ و کانتر بود و فقط منتظر بودم زنگ بخوره برم خونه بازی کنم. هرچی توی بازی آنلاین با تکنیک ها و استایل های بازیکن های دیگه و قوی تر آشنا میشدم، همون اندازه بازی واسم جذاب تر میشد. اگر دوستان قصد حرفه ای بازی کردن و پیشرفت توی گیم رو دارن پیشنهاد میکنم از آنلاین کردن بازی شروع کنن چون از حالت فان و تفریحی به حالت جدی و حیاتی تبدیل میشه بازی واستون.


مهاجرت به مشهد

این داستان هم همینطور ادامه پیدا کرد تا اینکه بعد از 6-7 سال به زادگاه زیبای خودم (مشهد) برگشتیم. چون سن ام بالاتر رفته بود و دستم باز تر شده بود در کنار اون حدودا 3-4 سال تجربه بازی آنلاین و آفلاین رو داشتم دیگه پام که به مشهد رسید از گیم نت ها بیرون نمیومدم. با حدود ۱4-۱5 سال سن با بازیکن های 25-30 ساله هم تیمی میشدم و یار کشی میکردن من رو بر میداشتن. با یکی از گیمر ها به اسم عماد یک ویدیو از بازی ما و هماهنگی های داخل بازی درست کردن (داخل یوتیوب و آپارات هستش به اسم WarMaN) باعث شد توی تقریبا تمام گیم نت ها بشناسن دیگه ما رو...

فضای مسابقه مشابه با این تصویر بود (تصویر اصلی پیدا نکردم)
فضای مسابقه مشابه با این تصویر بود (تصویر اصلی پیدا نکردم)

مسابقات رشت

این رو هم بگم که در مسابقات رسمی هر تیم 5 بازیکن داره. اگر تیم برای مسابقه از شهر های دیگه میومد باهاشون بازی میکردیم و مسابقه میدادیم. یک روز یکی از بچه های گیم نت به اسم علی اومد گفت مسابقات توی رشت هستش و از همه شهر ها تیم میاد اونجا ما هم از مشهد بریم. کار ها رو انجام دادیم (تابستون بود مدرسه نداشتم خوشبختانه) و رفتیم رشت. فقط یک مشکل خیلی کوچیک وجود داشت اونم این بود که توی بازی آنلاین که قبلا بازی میکردم وسط بازی زیاد پیش میومد که دعوا و حرف تو حرف میشدیم با هم.. بعضی وقتا هم به فحش کاری کشیده میشد که آخرش آشتی میکردیم اکثر اوقات... حالا من میترسیدم برم اونجا و با کسایی که دعوام شده رو به رو بشم :)) تاکید میکنم فقط ۱5-۱6 سال داشتم نهایت و بقیه 25-30 سال.. به علی و عماد گفتم داستان رو گفت بیا بابا بچه مشهد هستی خیر سرت ما هم هستیم خیالت راحت.. خیلی خیلی استرس داشتم و حدود 36 تیم شرکت کننده از تمام کشور اونجا بودن.. نفهمیدم چی شد و فقط سعی میکردم بهترین بازی رو از خودم نشون بدم فقط فهمیدم دوم شدیم و برگشتیم.. خیلی خوشحال بودم و همه جا اسممون معروف شده بود. سال بعد هم شرکت کردیم و مقام اول کشوری رو آوردیم. اما باز هم پایان داستان اینجا نبود...

ادامه خاطره رو در مقالات بعد مینویسم..

اگر نظری و سوالی هست در کامنت همین مقاله جواب میدم..

موفق باشید.