کتاب تاراس بولبا


معرفی کتاب تاراس بولبا

اثری کلاسیک که هم‌طراز با بزرگترین آثار ادبی جهان است. کتاب تاراس بولبا به قلم نویسنده‌ی مطرح روسی نیکلای گوگول، به روایت داستان یک قزاقی شجاع و دو پسرش می‌پردازد که به جنگ با لهستانی‌ها می‌روند. داستانی پرکشش و جذاب، به همراه واقعیات تاریخی.

درباره کتاب تاراس بولبا:‌

این داستان حماسی در اواسط قرن شانزدهم و اوایل قرن هفده رخ می‌دهد. قزاق قدرتمندی به نام تاراس بولیا به همراه دو پسرش به نبردی خونین با لهستانی‌ها می‌روند. اما همه چیز آن‌طور که قرار بود اتفاق نمی‌افتد و داستان تاراس بولبا (Taras Bulba) از زمانی آغاز می‌گردد که ماجرایی عاشقانه به میان می‌آید. این دل‌باختگی زنجیره‌ای از اتفاقات را رقم می‌زند و در نهایت نیکلای گوگول (Nikolai Gogol) تصویری پیش روی شما قرار می‌دهد که تصور آن برایتان دشوار خواهد بود و از توانمندی نویسنده حیرت خواهید کرد.

این اثر در سال 1835 منتشر شده و به وضوح هوشمندی و تیزبینی نیکلای گوگول در آن دیده می‌شود. او برای خلق شخصیت اصلی از چندین شخصیت تاریخی واقعی وام گرفته و تلاش کرده تا تاراس بولیا تماما پرداخته‌ی ذهن خودش نباشد.

رشادت، خیانت، عشق و ایمان از جمله مسائلی‌ست که گوگول در ضمن این رمان تاریخی به آن‌ها می‌پردازد. درامی حیرت‌آور که از لحظه‌ی شروع خواندن آن، دیگر نمی‌توانید کنارش بگذارید.

فیلمنامه‌ی اقتباس‌شده بر اساس کتاب تاراس بولبا:

در سال 1962 فیلمی به کارگردانی جان لی تامپسون با اقتباس از این کتاب ساخته شد. تونی کرتیس و یول براینر در این فیلم به ایفای نقش پرداختند. همچنین ولادیمیر بورتکا کارگردان روسی، در سال 2009 نیز فیلم دیگری براساس این کتاب ساخت.

نکوداشت‌های کتاب تاراس بولبا:

- یکی از ده کتاب برتر تاریخ. (ارنست همینگوی)

- گوگول با داستان تاراس بولبا حماسه‌ای آفرید هم‌طراز همه‌ی آثار حماسی ملت‌های دنیا. (بلینسکی، منتقد مشهور روس)

- سرنخ تمام رئالیسم روسی را شاید بتوان در بررسی منتقدانه‌ی آثار گوگول یافت. (John Cournos)

کتاب تاراس بولبا مناسب چه کسانی است؟

اگر به ادبیات کلاسیک روسیه و مطالعه‌ی رمان‌های تاریخی علاقه‌مند هستید، مطالعه‌ی کتاب تاراس بولبا را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

با نیکلای گوگول بیشتر آشنا شویم:

او عمری کوتاه اما بسیار پرمایه داشت. این نویسنده‌ی روسی را بنیان‌گذار سبک رئالیسم انتقادی و پدر داستان کوتاه جهان می‌دانند. نیکلای گوگول در طول چهل‌وسه سال زندگی خود دست به خلق آثاری درخشان و مهم در تاریخ ادبیات جهان زد. اغلب آثار او به زبان‌های مختلف ترجمه شده‌اند و نمایش‌نامه‌های ناب او در بیشتر کشورها به روی صحنه آمده‌اند. اولین تجربه‌ی او از انتشار آثارش چندان رضایت‌ به همراه نداشت. در سال 1829 بود که منظومه‌ی هانس گوشل گارتن را به چاپ رساند و واکنش‌ها به این اثر چنان برای او دل‌سردی ایجاد کرد که گوگول تعداد زیادی از نسخه‌های کتاب را خریداری و آن‌ها را آتش زد. مجموعه داستان شب‌ها کنار دهکده‌ی دیکانکا اثری بود که برای گوگول جوان شهرت به ارمغان آورد و تحسین بزرگانی همچون الکساندر پوشکین را برانگیخت. از دیگر آثار این نویسنده‌ی قدرتمند می‌توان به شنل، روح‌های مرده و کالسکه اشاره کرد. روح‌های مرده در لیست رمان‌های روزنامه‌ی گاردین قرار گرفته که هر شخصی قبل از مرگ باید بخواند.

در بخشی از کتاب تاراس بولبا می‌خوانیم:

اکنون پیشاپیش خوشحال بود که با دو پسرش در اردوگاه حضور پیدا کرده و بگوید: «ببینید، نگاهی به این دلاورانی که برای پیوستن به شما آورده‌ام بیندازید!» آن‌ها را به همه یاران قدیمی‌اش که در جنگ‌ها شرکت کرده و آبدیده شده بودند معرفی کند و شاهد نخستین درخشش هنرهای رزمی و ظرفیت شان در باده‌گساری باشد که این کار را هم جزو افتخارهای شهسواران می‌دانست. ابتدا فکر کرده بود آن‌ها را تنها بفرستد. اما ظاهر نوجوانانه، قد وبالا، زیبایی قدرت‌مندانه‌ی اندام‌هاشان که شور و حرارت جنگ‌جویی را در او برانگیخته بودند، باعث شد تصمیم بگیرد همراه شان برود، آن هم همین فردا، حال آن که هیچ اجباری به این کار نداشت و خودرایی و کله شقی‌اش باعث گرفتن چنین تصمیمی شده بود.

از حالا به جنب وجوش و تقلا افتاده بود، از هر سو دستورهایی می‌داد، اسب‌ها و نیز زین و ساز و برگ‌هایی برای پسران جوانش انتخاب می‌کرد، به اصطبل‌ها سر می‌زد، خدمت کارهایی را که فردا باید همراه شان می‌رفتند انتخاب می‌کرد. به معاون فرمانده، توفکاج دستور اکید داد تا به مجردی که خبرش کرد، بی درنگ با هنگش در اردوگاه حضور به هم رساند. به رغم مستی و بخارهای الکل که هنوز در سرش پیچیده بودند، حواسش جمع بود چیزی را از قلم نیندازد. حتا فکر کرد دستور دهد اسب‌ها را سیراب کنند و جو و گندم دانه درشت با بهترین کیفیت در آخورهاشان بریزند. بعد خسته از تلاش‌هایی که کرده بود برای استراحت به خانه برگشت. به پسرانش گفت: ‌«خب، فرزندانم، حالا وقت خواب است و فردا به لطف خدا... نه، رختخواب برایمان آماده نکنید، نیازی به آن نداریم، می‌رویم توی حیاط می‌خوابیم.»

برای دانلود 22کتاب صوتی ثروت ساز کلیک کنید