معرفی کتاب سه روز و یک عمر
جنایتی که برای سالها پنهان ماند! کتاب سه روز و یک عمر اثر جذاب و معمایی پیر لومتر، یکی از بهترین جنایینویسان دنیا است. این رمان رازآلود داستان پسری نوجوان را به تصویر میکشد که به شکلی ناگهانی پسر همسایهشان را به قتل میرساند. سالها میگذرد اما همچنان انگیزه و هویت قاتل برای همه مجهول است تا اینکه روزی دوباره پروندهی این قتل پر ابهام باز میشود.
دربارهی کتاب سه روز و یک عمر:
پیر لومتر (Pierre Lemaitre) که یکی از بهترین و مشهورترین نویسندگان در ژانر جنایی و معمایی در فرانسه به شمار میرود، این بار با کتاب سه روز و یک عمر (Three Days and a Life) شاهکاری خلق کرده که بسیاری از منتقدان لقب جنایات و مکافات مدرن را به آن دادهاند. اثری معمایی و درگیرکننده که از همان ابتدا جنایتی هولناک در آن رخ میدهد.
داستان در سه برههی زمانی روایت میشود و شروع آن از سال 1999 است. آنتوان نوجوان 12 سالهایست که دوستانش او را به جمع خود راه نمیدهند و به همین خاطر پسری تنها و منزوی است. در همسایگی آنتوان پسری به نام رمی و سگش اولیس زندگی میکند که آن سگ تنها همدم و دوست آنتوان به حساب میآید. با مرگ اولیس، آنتوان دوباره تنها میشود و رمی پسر جوان کمکم به آنتوان نزدیک شده و دوست دوران سخت و آشفته او میشود. غم از دست دادن اولیس در وجود آنتوان کمکم جای خود را به خشم میدهد و در نهایت فاجعهای هولناک اتفاق میافتد که تمام زندگی پسرک را دستخوش تغییر میکند. آنتوان نوجوان، به یکباره رمی را به قتل میرساند.
او که پسری بیآزار و گوشهگیر بود ناگهان به یک قاتل تبدیل میشود؛ کتاب حاضر از دیدگاه ذهن یک نوجوان معمولی که مرتکب قتل شده روایت میشود و این موضوع از نکات جالب رمان به شمار میرود. کشته شدن رمی بر تمام زندگی آنتوان سایه میاندازد و او لحظهای نمیتواند از سایه شوم این قتل فرار کند. رمی از دنیا میرود اما همچنان در داستان حضور دارد و زندگی آنتوان را تحت تاثیر قرار میدهد.
کتاب سه روز و یک عمر سراسر تعلیق و پر از هیجان است و شما را به قدری درگیر داستان جذاب خود میکند که به سختی میتوانید از خواندن آن دست بکشید. این رمان تنها اثری جنایی و معمایی محسوب نمیشود بلکه مضامینی از روانشناسی، فلسفه و جهان بینی نیز در آن وجود دارد. گناه و خطایی که انسان مرتکب میشود و در پی آن واکنش و احساس عذاب وجدان نسبت به آن از پررنگترین مضامین این کتاب است. در طول داستان آنتوان با نیروی درونیاش درگیر میشود و شاید همین موضوع عذاب وجدان سبب شده تا این کتاب با شاهکار داستایوفسکی یعنی جنایات و مکافات مقایسه شود.
بعد از قتل، اتفاقی که آنتوان مرتکب میشود، او خود را از دید بقیه پنهان میکند و کسی به او مشکوک نمیشود، اما رخ دادن این قتل سایهی بزرگی بر زندگی آنتوان میاندازد. بیشتر از یک دهه بعد، آنتوان به پزشک جوانی تبدیل شده است که در پاریس زندگی میکند؛ او دیگر تنها نیست و نامزدی دارد که با هم برای آینده خود برنامهریزی کردهاند. با باردار شدن نامزد آنتوان، او اصرار دارد که آنها هر چه سریعتر با هم ازدواج کنند، در این میان جسد رمی بعد از سالها کشف میشود و باعث میشود که آن پرونده قتل هراسناک دوباره بازگشایی شود و تمام کابوسهای آنتوان دوباره بازگردند. آیا او میتواند راز قدیمی خود را همچنان پنهان کند؟
اقتباس سینمایی کتاب سه روز و یک عمر:
با اقتباس از این کتاب فیلمی به کارگردانی نیکلاس بوخریف در سال 2019 در کشور آلمان ساخته شد.
کتاب سه روز و یک عمر مناسب چه کسانی است؟
اگر علاقهمند به رمانهای رازآلود و جنایی هستید، خواندن این رمان چندلایه و برجسته را از دست ندهید.
پیر لومتر را بیشتر بشناسیم:
او نویسنده و فیلمنامهنویسی فرانسویست که در سال 1951 در پاریس متولد شد. او از جمله جنایینویسان مشهور دنیا به شمار میآید که در این زمینه چندین جایزه ادبی را نیز نصیب خود کرده است. لومتر سابقهی تحصیل و تدریس در حوزهی روانشناسی را دارد و این تجربه، در خلق شخصیتهای چندبعدی و رازآلود داستانش بسیار تاثیرگذار بوده است. همهی رمانهای او مفتخر به دریافت جایزه شدهاند که از جمله مهمترین آنها میتوان به جایزه گنکور اشاره کرد.
در بخشی از کتاب سه روز و یک عمر میخوانیم:
این بازداشت خانم کورتن و پسرش را آشفته کرد. آنتوان بابت این اتفاق خودش را سرزنش میکرد، اما مسئله وخیمتر از اینها بود: آقای کوالسکی مجرم قلمداد شد از خودش نمیپرسید چگونه چنین چیزی امکان دارد، اگر کس دیگری بود کمتر ناراحت میشد. مادرش از کارکردن برای او همیشه ابراز ناراحتی میکرد، شهرت بدی داشت و خیلی هم کجخلق. جستوجوهایی که به هیچ نتیجهای نرسیده بودند، بررسی بیهودهی برکه، حالا هم بازداشت فرانکشتین. آنتوان رفتهرفته به این فکر افتاده بود که شاید این کابوس بهاینترتیب پایان بیابد، درامان بماند، اما مسئلهی تئو در میان بود که ایما و اشارههای زهرآگینش میتوانست گریبانگیر او شود. تئو تا کجا میخواست ادامه بدهد؟ اگر موضوع را با پدرش درمیان میگذاشت چی؟ یا با ژاندارمها؟
آنتوان از اینکه نتوانسته جلو خشمش را بگیرد و با او درافتاده بود، از خودش ناراضی بود، باید میگذاشت اوضاع به همان حال بماند، خریت بهخرج داده بود.
مادرش زمزمهکنان گفت: اگر منتظر میماندم... آقای کوالسکی...
آشکارا از خبر بازداشت او ناراحت بود.
آنتوان گفت: تو که از او خوشت نمیآید، بازداشتش چه اهمیتی برایت دارد؟
بله، البته! ولی خب... وقتی آدم مردم را میشناسد قضیه فرق میکند.
برای دانلود 22کتاب صوتی ثروت سازکلیک کنید